همدلی به بهانه بازخوانی پرونده موسسات مالی و اعتباری غیر مجاز پای درد و دل مالباختگان کاسپین نشست

جدی جدی مُردیم
همدلی| فرشته بهروزی نیک ـ «شما هم اگر جای او بودید خودکشی می‌کردید. شما را به خدا اسمی از او نبرید اما در روزنامه‌تان بنویسید که چه روزهای سیاهی بر ما می‌گذرد.» سخت است خود را جای کسی گذاشتن که برای یک میلیارد تومان دارایی از دست رفته‌اش از جان خود بگذرد. رحمان 73 ساله، یکی از مالباخته‌های موسسه مالی و اعتباری کاسپین حدود دو هفته پیش به قول دوستانش خودش را راحت کرد. نگین ادامه می دهد:«خدا شاهد است در این چند سال که کفش آهنین به پا کردم تا سود که هیچ، حداقل اصل پولم را از موسسه مالی و اعتباری کاسپین پس بگیرم، چیزهایی دیدم که کمتر کسی می‌تواند باور کند.» او از اختلالات روانی می‌گوید که برخی از مالباخته‌ها به آن دچار شده‌اند: «حتی چند نفری تحت درمان قرار گرفتند؛ چند نفر هم از غصه دق کردند.»! چند نفری هم در تجمعات دچار حمله قلبی شدند و ...
بحران از کجا شروع شد
صحبت از آنچه موسسات مالی و اعتباری غیر مجاز با اقتصاد ایران کرد، روایت یک دو دو دوتا چارتای اقتصادی نیست. برای درک بهتر از آنچه رخ داد باید قدری تاریخ را ورق زد و به گذشته برگشت، گذشته‌ای که چندان هم دور نیست. اوایل دهه هفتاد بود که وزارت تعاون به متقاضیان راه اندازی تعاونی‌های اعتباری، مجوز می‌داد تا برای ارائه خدمات مالی و پولی محدود به اعضایشان، تعاونی‌هایی راه اندازی کنند.


چیزی شبیه به سنتی دیرین که تحت عنوان صندوق‌های قرض الحسنه در جای جای ایران فعال بود. تا زمانی که این صندوق‌ها و تعاونی‌های اعتباری به ارائه خدماتی ساده در محدوده افراد و اعضای خود متعهد بودند، مشکل چندانی نبود. اما از دوره‌ای فعالیت این موسسات پولی و اعتباری یا صندوق‌های قرض الحسنه، دیگر فعالیت‌هایی با اهداف اولیه آن‌ها نبود. آن‌ها به تدریج به سرمایه گذاری در حوزه‌های مختلف، پرداخت سود به سپرده‌ها و خدمات پولی و مالی به افرادی خارج از حوزه اعضای خود روی آوردند که به اصطلاح «خلق پول» نام دارد. اما داستان به همین جا ختم نشد . دهه هشتاد رشد قارچ‌گونه بانک‌های خصوصی در کشور شتاب گرفت درصد بالایی از این بانک‌های خصوصی همان موسسات مالی و اعتباری بودند که یک شبه ره صد ساله رفته و تصمیم گرفتند بانک شوند. آنچه در این باره قابل تامل است میزان کفایت سرمایه این بانک‌های تازه تاسیس بوده است. صحبت در این باره فرصت مناسب خود را می‌طلبد. حالا آنچه به یک بحران اقتصادی سیاسی در کشور تبدیل شده است، گرد و خاکی است که موسسات مالی و اعتباری مجاز و غیر مجاز درست جلوی چشمان بانک مرکزی به راه انداخته‌اند و هنوز هم ادامه می‌دهند. پیش از این حمید رضا تهرانفر، معاون سابق نظارتی بانک مرکزی در گفت‌و‌گو با «همدلی» گفته بود:
« بانک مرکزی توان مقابله با موسسات مالی و اعتباری غیر مجاز را ندارد.» به گفته او« بانک مرکزی تنها بر 30 درصد از فعالیت موسسات مالی و اعتباری نظارت دارد و ما بقی پشتشان به برخی نهادهای قدرت گرم است.»
کارشناسان چه می گویند؟
اظهارنظرها درباره گردو خاک موسسات مالی و اعتباری که حالا دیگر مجاز یا غیر مجاز بودنشان فرقی ندارد، متفاوت است. علی حاتمی یزد، کارشناس بانکی در این رابطه به می‌گوید:«بسیاری از موسسات مالی و اعتباری، از زمان دولت‌های نهم ودهم با رانت و زدوبند به وجود آمدند و برای دلالی وارد بازار کشور شدند.» به گفته حاتمی، این موسسات حالا به گره کور اقتصاد و دردسر بانک مرکزی تبدیل شده اند. حاتمی یزد در ادامه این طور توضیح می دهد: «موسسات مالی و اعتباری بسیاری در دولت سابق بدون مجوز و نظارت بانک مرکزی به صورت قارچ گونه رشد کردند. این اقدام بی برنامه باعث شد که اخلال‌های چشمگیری در بازار پولی کشور ایجاد شود و بانک مرکزی برای انضباط بازار پولی کشور و نجات سپرده سرمایه‌گذاران هیچ راهی جز تجمیع این موسسات نداشت.»
او در پاسخ به این پرسش که عملکرد بانک مرکزی در تشدید بحران موسسات مالی و اعتباری چطور ارزیابی می شود، می‌گوید: «به طور قطع نمی توان بانک مرکزی فعلی را متهم کرد. موسساتی در دولت قبل شروع به کار کردند که فقط و فقط دنبال دلالی و سوداگری بودند و به سپرده مردم فکر نمی کردند. وقتی سودهای ٢٨ درصدی روی سپرده‌هایشان به مردم می دادند باید فکر چنین روزی را می کردند. چرا دولت باید با پول بیت المال و منابع عمومی خود خسارت بی فکری عده ای را بدهد؟»
بمب‌های ساعتی ...
نزدیک به هفت هزار موسسه مالی و اعتباری غیر مجاز در کشور وجود دارد که هر کدام به مثابه یک بمب ساعتی در اقتصاد ایران عمل می‌کنند. بدتر آنکه 15 درصد از کل نقدینگی کشور در اختیار 6 موسسه مالی و اعتباری غیر مجاز قرار دارد که هر کدام به گودال‌های عمیقی در اقتصاد تبدیل شده‌اند، گودال‌هایی که هر چه پول در آن می‌ریزند پر نمی‌شود. همین چند روز پیش بود که خبر آمد دولت از بیت‌المال رقم 20 هزار میلیارد تومان برای جبران تخلف موسسات مالی و اعتباری پرداخت کرده است. رقمی که با یک حساب و کتاب سرانگشتی می‌توانست بارهای بزرگی از دوش اقتصادی ایران بردارد؛ ساده ترینش آن بود که با 20 هزار میلیارد تومان می‌شد 60 هزار شغل پایدار در کشور ایجاد کرد. با همه این اوصاف یکی دو روز است که فساد 13هزار میلیارد تومانی موسسه مالی و اعتباری «ثامن‌الحجج»، نمک به زخم کهنه اقتصاد پاشیده است. انگار داغ یک رنج قدیمی دوباره تازه شده باشد . عمق فاجعه وقتی بیشتر نمایان می‌شود که بدانیم چه کسانی در بذل و بخشش‌های موسسه ثامن که تمام سرمایه خود را بدون کفایت کافی و با استفاده از آورده‌های مردمی به دست آورده، نقش داشتند؛ شنیده می‌شود دو سلبریتی و یک فرد رده بالای ...
با فاجعه ثامن داغ دل مالباخته‌های موسسه مالی و اعتباری کاسپین هم تازه شد. حالا پای درد دل هر کدامشان که می‌نشینی حرف‌های زیادی برای گفتن دارند.
یکی از این مالباخته‌ها به «همدلی»، می‌گوید:« الان سه سال است که دنبال یک تایید ساده از بانک مرکزی هستیم؛ نمی دانم کدام کار آنها«تحت نظارت بانک مرکزی» حالا اینطور سفت و سخت می‌گیرند.
او می‌گوید: «آنها از ما منشاء وجوه واریزی می‌خواهند. بیشتر سپرده‌گذارها قدیمی هستن و پیدا کردن منشا وجوه واریزی کار بسیار دشوار و چه بسا محالی هست. »
انگار اورانیوم غنی میکنند!
آرمان، مالباخته دیگری در این باره اینطور توضیح می‌دهد: « فرایند پیچیده و زمانبر تایید اسناد ومدارک سپرده گذاران، بدون اینکه اقدامی خاصی در هریک از گلوگاهها روی دهد، الگو برداری شده از فرایند غنی سازی اورانیوم است؛ معمولا در سیستم‌های پیشرفته و اثر بخش صرفا سه بخش اقدام کننده، کنترل کننده و تایید کننده داریم و معمولا مکان فیزیکی این سه مرجع هم در یک ساختمان متمرکز و در صورت غیر متمرکز بودن مکان فیزیکی استفاده از خدمات سیستم های اداری IT با سرعت بالایی انجام می‌شود.»
او صحبت‌های خود را اینطور ادامه می‌دهد: «این موضوع من را یاد طنزی می‌اندازد که که یک کارگر در حال حفر کانال بود و به ترتیب ، سرکارگر ، تکنسین ، مهندس ، سر مهندس و..... فقط نظارت میکردند .»
خبری از پول نیست!
یکی دیگر از مالباخته‌ها می‌گوید: « با بانک مرکزی واحد کاسپین تماس گرفتم به من گفتند هنوز در حال بررسی منشا هستیم! گویا هیچ خبری از پرداخت پول نیست.»
او صحبت‌های خود را اینطور ادامه می‌دهد: « گفتند تا تمام پرونده ها بررسی نشود از پول خبری نیست؛ می‌گویند بعد از بررسی تمام پرونده ها اعطا می‌شود چون نمی‌شود برای هر فرد خط اعتباری جدا داد و باید یکدفعه پرداخت شود. »
به گفته سپرده گذاران به آنها گفته‌اند: « جدول زمانبندی دیگر بی اعتبار است دلیلش هم تعلل مردم نسبت به اعلام منشا اعلام کردند گفتند زمان شروع پرداخت معلوم نیست.»
امیر در خصوص ماجرای منشاء پول اینطور توضیح می‌دهد: « در اطلاعیه کاسپین گفته شده است پولی که یه حساب کاسپین یا فرشتگان ریختید باید مدرک بیارید از کجا ریختید به حسابش، چون این مسئله برای حداقل ۳ سال پیشه الان آوردن منشا کار آسونی نیست.
هرچند مشکلات دیگری هست، مثلا بعضی ها چک از کسی گرفتند و آوردن دادند به شعبه، و نمی‌توانند منشا بیاورند چون از حساب خودشون نیست، یا بعضی می گویند مثلا هر ماه پول نقد آوردن و تحویل دادند و خیلی موارد مشابه دیگر. اصولا بحث منشا وقتی معنی داره که من امروز پول دارم می‌ریزم به یک حسابی باید منشا پول رو اعلام کنم، وقتی به حسابم پول روریختم دیگه اعلام منشا بعد از سالها بی معنی است.»
او ادامه می‌دهد: « با این مدارک عملا اشخاصی هستند که نمی‌تونند الان درمورد بخشی از پولشان و منشا ارائه بدهند و بانک مرکزی با سوءاستفاده از این موضوع پرداختی به آنها انجام نمی‌دهد.آنها عملا بهانه‌ای برای کم کردن پرداخت‌ها پیدا کرده‌اند.»
آرمان از دیگر سپرده‌گذاران هم در این باره می‌گوید: « فکر می‌کنم در جریان هستید که در حال حاضر هر کسی هر پولی سپرده کرده است از شهریور ۹۴ کل سودهای دریافتی دارند کم می‌کنند از اصل پولی که سپرده کرده اند و با این شرایط قرار است پرداخت کنند، یعنی اگر کسی شهریور ۹۴ پولش را سپرده کرده، با کم کردن سودی که گرفته است (تا آذر ۹۵ سود گرفته) از اصل پولش کم‌ می‌کنند و قرار است این پول الان را در همین تابستان ۹۷ پرداخت کنند. یعنی انگار سپرده‌گذاران به کاسپین وام قرص‌الحسنه داده‌اند. تازه این برای سپرده‌های تا سقف یک میلیارده، سپرده های بالاتر از یک میلیارد که فعلا اصلا قصد پرداختش را ندارند.»
حرف آخر
«شما هم اگر جای او بودید خودکشی می‌کردید. شما را به خدا اسمی از او نبرید اما در روزنامه‌تان بنویسید که چه روزهای سیاهی بر ما می‌گذرد.» سخت است خود را جای کسی گذاشتن که برای یک میلیارد تومان دارایی از دست رفته‌اش از جان خود بگذرد. رحمان 73 ساله، یکی از مالباخته‌های موسسه مالی و اعتباری کاسپین حدود دو هفته پیش به قول دوستانش خودش را راحت کرد. نگین می‌گوید:«خدا شاهد است در این چند سال که کفش آهنین به پا کردم تا سود که هیچ، حداقل اصل پولم را از موسسه مالی و اعتباری کاسپین پس بگیرم، چیزهایی دیدم که کمتر کسی می‌تواند باور کند.» او از اختلالات روانی می‌گوید که برخی از مالباخته‌ها به آن دچار شده‌اند: «حتی چند نفری تحت درمان قرار گرفتند؛ چند نفر هم از غصه دق کردند.»! چند نفری هم در تجمعات دچار حمله قلبی شدند و هزار و یک رقم داستان دیگر. مالباختگان می گویند، در این مدت که ایستادند، شعار دادند و دور هم برای گرفتن حق شان جمع شدند، یک زندگی تازه را تجربه کردند، عمومیتی بین یک جامعه کوچک که نامش را می شود گذاشت: مرگ تدریجی. آنها می‌خواهند جدی جدی بمیرند چون همه دارایی‌شان را باخته‌اند و امیدشان به فردای فرزندانشان از دست رفته است. این واقعیت را باور کنید. این ماجرای زندگی آدم هایی است که لحظات شاد زندگی خود را با موسساتی پیچیده، تو در تو و پر ادعا تقسیم کردند. تاریخ این موسسات را از یاد نمی برد.