سنجاق‌های اتصال

سجاد وجدانیان- بعضی از واکنش‌ها در کشور تکراری است و از الگوی حلقه بسته پیروی می‌کند یعنی با وقوع علت‌های مشابه، واکنش‌ها یکسان و کاملا شبیه واکنش قبلی است. در عین حال که می‌توانند متفاوت هم باشند. مثلا هر زمان که فشارهای بین‌المللی به اوج خود می‌رسد (مثل شرایط فعلی)، موضوع همبستگی ملی مطرح می‌شود و این موضوع با عناوین مختلفی چون مجمع بزرگان، مثلث 1400‌ یا گفت‌و‌گوهای ملی به بحث گذاشته می‌شود یا نمونه‌ای دیگر وقتی شرایط دور از انتظاری در فضای اقتصادی به وجود می‌آید، رییس‌جمهور به تلویزیون می‌رود و یکطرفه به مردم گزارش می‌دهد.
یا باز هم نمونه‌ای دیگر وقتی کسری بودجه دولت زیاد می‌شود، قیمت ارز افزایش پیدا می‌کند. از این دست وقایع در کشور زیاد است ولی نکته قابل تامل در واکنش‌های تکراری است. خودِ این تکرار گواه آن است که اقدام قبلی همه‌جانبه نبوده و صرفا مقطعی و جزیره‌ای بوده است. برای اینکه اقدامی همه‌جانبه تلقی شود، باید همه گروه‌ها- هم دولت و هم مردم- در آن باشند. اگر دولت اقدامی را انجام دهد که مردم دنباله‌رو‌ آن نباشند و برعکس اگر جنبشی اجتماعی به وجود آید که دولت از آن حمایت نکند، هیچ کدام از اینها شامل همه‌جانبه بودن نمی‌شود و قطعا نتیجه قابل ذکری هم نخواهند داشت. از بد داستان، بیشتر واکنش‌ها در یکی از این دو دسته قرار می‌گیرند. این یعنی اینکه گروه‌های درگیر، فهم مشترکی از مساله ندارند و اقدامات دولت با انتظارات مردم هماهنگ نیست. در نتیجه هر کدام ساز خود را می‌زند. حل این مساله، در به کارگیری الگوی سنجاق‌های اتصال است که از آن با نام گروه‌های متداخل نیز تعبیر می‌شود. این نوع ساختار که پدیدآورنده آن رنسیس لیکرت در دهه 90 میلادی است، بر این اساس است که وقتی گروه‌هایی تشکیل شود که اعضای مشترک داشته باشند، ارتباطات و هماهنگی در این گروه‌ها بیشتر است و وحدت جهت وجود دارد. با ملاحظه این الگو، اگر دو گروه مختلف، یکی دولت و دیگری مردم‌ در نظر گرفته شوند، اعضای مشترک این گروه‌ها یا همان سنجاق‌های اتصال هستند که می‌توانند با هماهنگی بین این دو گروه، حرکت‌های همه‌جانبه را به وجود آورند. ما نمونه‌هایی از این الگو را قبل‌ها به صورت کاملا موفقیت‌آمیز تجربه کرده‌ایم. نهضت ملی شدن صنعت نفت یکی از آنهاست که به خاطر هماهنگی دولت- مردم تاریخ‌ساز شد‌.
s.vojdanian@chmail.ir