بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر

مسعود سلیمی- سعید مرتضوی دستگیر و روانه زندان اوین شد؛ به این خبر، از هر زاویه‌ای که نگاه کنیم، هر قدر بخواهیم یا اصلا نخواهیم به حرف و حدیث‌ها دل ببندیم که: «ای بابا! چه زندانی! سر و صداها که خوابید از در پشتی می‌رود به همان ویلای مازندران!» اما یک نکته، یک واقعیت را نمی‌توان و نباید از یاد برد؛ فردی که در روزگار نه چندان دور، حتی زمانی که سن و سالش آنچنان قد نمی‌داده در مصدر مشاغل حساس، تعیین‌کننده حکم می‌راند، یعنی از دادستانی تهران و ریاست دادگاه مطبوعاتی گرفته تا ریاست ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز و توجه کنید لطفا، سازمان تامین اجتماعی و در عین حال نام و رد پایش حتی به گفته و نوشته برخی مقامات کشور در بسیاری از بگیر و ببندها، اختلاس‌ها، مرگ‌ومیرها و به گونه‌ای نمادین در ماجرای کهریزک به اعتراف خودش دیده می‌شد، آدمی که مثل آب خوردن حکم می‌داد، روزنامه‌ها را می‌بست، خط و نشان می‌کشید، تامین اجتماعی را بر باد می‌داد و خیلی خلاف‌های دیگر و با یک اشاره آدم‌ها را به زندان از نوع اوین می‌فرستاد‌، حالا خود گرفتار بازی سرنوشت شده، حتی اگر برای چند روز هم باشد، گذر از در برقی اوین را این بار به عنوان مجرم تجربه می‌کند‌.
آن روز که مرتضوی اعتراف کرد و از ماجرای هولناک کهریزک حلالیت طلبید، به عنوان یک ایرانی نوشتم: کمی دلم خنک شد، این بار کار از این حرف‌ها گذشته؛ امروز مرتضوی به هر دلیلی حکم گرفته و به اوین رفته، حتی اگر یک روز و یک شب هم بماند، می‌تواند و باید عبرت‌آموز باشد برای کسانی که به مصداق «برو کلاه بیار سر می‌آورند» چراکه روزگاری می‌رسد که به برگ سوخته بدل می‌شوند و آنگاه است که به عنوان یک آدم زیادی، جایشان در زندگی تنگ و تنگ‌تر می‌شود‌.
قیاس مع‌الفارق است و حیف، اما «بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر، دیدی که چگونه گور بهرام گرفت»، مع‌الفارق از این بابت که بهرام کجا و سعید مرتضوی کجا»، اما در میدان بی‌در و پیکر و بی‌ترحم قدرت هر مثالی می‌تواند مصداق داشته باشد‌.
اگر حلالیت مرتضوی در ماجرای کهریزک صادقانه باشد او باید در زندان برای یک لحظه هم شده خود را به جای آسیب‌دیدگان تصمیماتش بگذارد و در این صورت چه حالی به او دست می‌دهد، نمی‌دانم، شاید هم هیچ! شاید هم در دلش بخندد، باید از جنس «مرتضوی» بود تا احساس او را دریافت!
massoudmehr@yahoo.fr