روزنامه آفتاب یزد
1396/12/17
ممنوع التصویری سیاسیون
آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: قصه از یک بگو ـ مگوی ساده شروع شد. بگو ـ مگویی بین من و سردبیر! این که مینویسیم بگو ـ مگو و نمینویسیم گفت و شنود به این دلیل است که دقیقا میخواهیم«پیازداغ» ماجرا را زیاد کنیم! اما هرچه دو دوتا چهارتا کردیم دیدیم این روزهابگو ـ مگو بیشتر از گفت و شنود خریدار دارد! حالا چرا؟! بماند بر عهده جامعه شناسان و روانکاوان
مسائل اجتماعی.
گفتیم: تیتر امروز روزنامه جوان را دیده اید؟ گفت کدام تیتر؟ گفتیم: همان که نوشته:«آقای رئیس جمهور! به صفحات اول روزنامهها بازگردید» میگوید دیدن را که دیده ام اما منظور شما چیست؟ میگویم کار کشیده به«کانال تلگرامی باشگاه روزنامه نگاران ایران» و «جوان» بابت درج این تیتر و تصویر صفحه نخست جوابیه داده.
می گوید جوابیه بابت چه موضوعی؟ میگویم منظور ما اصل جوابیه نیست. روزنامه جوان در قسمتی از این جوابیه مدعی است که:«بهتر است دوستان روزنامهها را در چند ماه اخیر بازبینی کنند تا شاهد ممنوع التصویری جناب روحانی در برخی از روزنامههای اصلی یک جناح خاص باشند.»
سردبیر اما با خونسردی تمام میگوید این موضوع به طور کلی طبیعی است و روزنامه جوان تعمدا دارد آدرس اشتباهی میدهد و...
همین بگو ـ مگوی کوتاه میشود موضوع یک یادداشت و رسیدن به پاسخ چند سوال؛ یکی این که اساسا این درست است که عدم درج عکس و تصویر رئیس دولت را مساوی با ممنوعالتصویری بدانیم؟ دو، دیگر این که مگر روزنامهها
صبح به صبح منتشر میشوند که عکس روحانی و گفتههای او را منتقل کنند؟ سوم این که؛ حالا مگر روزنامههای آن طرفی دائم عکس و تیتر بزرگان خود را روی جلد میآورند و...
چند روز قبل به صورت خیلی تصادفی مواجه شده بودیم با یک پیرمرد خوش مشرب زیباگفتار. او مدعی بود که 6 دهه است که روزنامهها را دنبال میکند. او به وضوح گفت تنها مایل به خرید روزنامههایی هستم که کمتر تیتر سیاسی روی صفحه اول آنها نقش ببندد و با زیرکی این مطلب را به تایید ما رسانید که:«گویی خودتان هم از تیترهای سیاسی خسته شده اید؟» و در آخر ناصحانه و هشداری گفت:«تیتری نزنید که شرمنده مردم شوید!»
حالا این مطلب را بگذاریم کنار ادعای روزنامه جوان و همچنین مرور کنیم بگو ـ مگوی من و سردبیر را که گفت نبودن عکس و تیتر حسن روحانی روی صفحه اول روزنامهها طبیعی است، ربطی به ممنوع التصویری رئیس جمهور ندارد و جوان دارد کاملا تعمدی! آدرس اشتباهی میدهد.
مردم دلزده
باز میگردیم به این روزها و صفحات اول حداقل یک ماهه اخیر. میبینیم خیلی از روزنامهها تغییر رویه داده اند؛ حتی روزنامههایی که نیم صفحه نخست آنها نه کاملا که خیلی سیاسی بود و پر از تصویر سیاسیها و اما این روزها همان روزنامههای به شدت سیاسی هم متوجه شده اند که روی کیوسک دچار بد اقبالی مفرط شده اند به این معنا که مردم با نگاهی به تیترهای سیاسی ترجیح میدهند آن روز را حداقل از خیر خرید و مطالعه روزنامه بگذرند.
همین دی ماه گذشته بود که برخی اعتراضات به صورت کاملا علنی به کف خیابان کشیده شد اما برای نخستین بار، این اعتراضات اصلا ریشه و دلیل سیاسی نداشت! برخی از بدی وضع معیشت مینالیدند و بعضی به شدت از بیکاری و تبعیض و فسادها و وضعیت موسسات مالی مجاز و غیرمجاز به تنگ آمده بودند، حق هم داشتند نه فصل انتخابات بود که دعواهای سیاسی تعیین کننده عده کشیهای خیابانی باشد، نه حتی نزدیک به فصل انتخابات و اما روزنامهها که خیلی وقت است متوجه شده اند مردم از سیاست بازیها دل زده شده اند در تلاش هستند تا فاصله
ایجاد شده با مردم را با توجه بیشتر به مسائل اجتماعی پر کنند و باردیگر مخاطبان دیروز خود را مجاب کنند که همچنان خریدار و خواننده روزنامه باشند.
نظر خیلیها را پرسیدیم. همه میگویند تیتر و عکس سیاسی فصل دارد، دلیل دارد، مقدمه و موخره دارد، همین جوری نیست که با یک تصویر از فلان وزیر یا نماینده مجلس یا مقامکل نیمصفحه را پر کنیم. اینهایی که معتقدند مردم از روزنامههای سیاست زده گریزانند به نکته خوبی اشاره میکنند و آن این که گذشت آن روزهایی که عکسهای جلایی پور و عبدی و حجاریان، ضامن فروش روزنامه بود! این روزها حرف حساب و حرف دل مردم و مسائل واقعی و پنهان از دید سیاسیها است که
خریدار دارد.
نظر خیلیهای دیگر هم این است که حتی اگر بپذیریم برخی از روزنامهها خودخواسته و حتی ناخواسته دست به ممنوع التصویری حسن روحانی و دیگر سیاسیها زدهاند باید بدانها حق داد چون این کار مساوی است با پشت کردن به مردم، مردم نمیپذیرند یک روزنامه تریبونی شود برای ادعاهای تایید نشده.
نظر بعضی هم این است که حتی اگر عمر دنیا هم تمام شود باز این سیاسیون هستند که حرف برای گفتن و ادعا برای ارائه دادن دارند منتها مشکل
اینجا است که مردم پذیرای این مسائل نیستند یعنی نه این روزها که از 92 به بعد کم کم نگاه و نظرشان به طور کلی عوض شده است.
حق با کیست؟
ممنوع التصویری حسن روحانی ـ به فرض محال ـ از سوی تعدای از روزنامهها یا طیفی خاص؛ بد است یا خوب؟ اصلا روزنامهها حق دارند تصمیم بگیرند چند صباحی از درج تصویر سیاسیها و تیترهای سیاسی پرهیز کنند یا نه؟ روزنامه برای مردم چاپ و منتشر میشود یا برای «خوشایند» و«بدآیند» سیاسیون؟ روزنامهها را مردم حمایت میکنند یا سیاسیون؟
پاسخ به این سوالات کاملا مشخص است.
. از نگاه و نظر دیگر هم میتوان به موضوع این یادداشت نگریست. کدام موفق تر و ماندگار تر
هستند؟ سیاست زدهها یا مردمیها؟ مردم چه میگویند؟ حق را به سیاسیون میدهند یا به خودشان و مسائل شان؟ برای امتحان هم که شده برای مدتی باید از فضای متکرر و متکدر سیاسی فاصله گرفت. باید سیاسیها را به حال خودشان رها کرد، شاید به خودشان آمدند. شاید از گفتن ناگفتههای ناممکن دست کشیدند. اصلا از کجا معلوم که بخشی از تقصیر گردن ما رسانه ایها نباشد؛ رسانه ایها یعنی دقیقا روزنامهها و مطبوعاتیهای سابق و لاحق!؟
این روزها نه این که جامعه دچار«مرگ حساسیت» شده باشد بلکه بدان دلیل که مردم ادبیات مورد علاقه سیاسیها را پس زده اند میتوان به این نتیجه رسید که فصل جدیدی از روزنامه نگاری پیش روی ماست.
سایر اخبار این روزنامه
سید علیرضا کریمی سردبیر
سعید زارع صفا روزنامهنگار
ابراهیم نکو کارشناس اقتصادی
ممنوع التصویری سیاسیون
ابراهیم نکو کارشناس اقتصادی
سولماز رضایی *
بابک خطی=طبیب و فعال اجتماعی
مثلث استیضاح
برهنگی برای جذب تبلیغ!
بن سلمان در سفر به انگلیس و آمریکا چه اهدافی را در سر میپروراند؟
گیر جدید به نجفی
سوگنامهای برای کودکان کار
فاکتور دو میلیارد تومانی آش نذری به اسم کار فرهنگی
برخی فکر میکنند سخنگوی مردم هستند
خانمهای خانه دار هم در صف دلار