دستفروشی در تونل های مترو تهران؛

محمد میلانی- اگرچه تعدادشان در هر سفر شهری ممکن است در نوسان باشد اما این به اندازه دید شماست‌‌. تعدادشان بسیار بیشتر از آن چیزی است که تصورش را می‌کنید‌‌. خیلی واضح‌تر اگر بخواهم بیان کنم، اغلب کسانی که از کار بیکار می‌شوند یا در ابتدای آمدن‌شان به شهر تهران می‌خواهند بیکار نباشند، به این سمت و سو می‌آیند‌. بازنشسته‌هایی که حقوق و مزایایشان تنها چند روز از ماه را کفاف می‌دهد نیز بخشی از این جمعیت فروشنده را تشکیل می‌دهند‌‌. البته تنها برخی از این افراد سال‌ها به همان روال فروشندگی باقی می‌مانند‌‌. بسیاری از آنها بعد از نهایت دو یا سه سال به سمت مشاغل دیگر می‌روند‌‌. یکی از فروشندگان مترو در این مورد می‌گوید: کافی است که سن و سالی داشته باشی و مدتی نیز زندگی آبرومندی در گذشته داشته باشی. در این مدتی که فروشنده هستی، همه کسانی که از شما خاطره خوب دارند یا شما را فردی متمول و باآبرو تصور می‌کردند، ناگهان در واگن‌های مترو ظاهر می‌شوند و همگی نیز با تعجب و ناراحتی هم شما را نگاه می‌کنند و هم از گذشته شما پرس‌و‌جو می‌کنند‌‌.
اما شرایط اقتصادی و فقدان شدید شغل مناسب و آینده‌دار در کلانشهری مانند تهران طبیعی هم هست که بسیاری بعد از مدتی غرق در همین شغل شوند و خودشان را فروشنده رسمی در مترو تهران خطاب کنند‌‌. اتفاقا تعدادی را نیز یافتم که به صورت هفتگی از شهرستان‌های اطراف و نزدیک تهران برای فروش هر آنچه دارند به تهران می‌آیند و از صبح تا شب می‌فروشند و بازمی‌گردند‌‌. اغلب محصولا محلی مانند کلوچه و تنقلات دست‌ساز بومی‌‌. از قضا فروش خوبی هم دارند‌.
شهر زیرزمینی با هر آنچه نیاز دارید
اینجا مترو تهران است‌؛ شهری زیرزمینی که رفته‌رفته چنان بزرگ شد که حتی برخی از تهرانی‌ها هم نمی‌دانند تا کجا می‌توانند با مترو بروند و برگردند‌‌. گسترش مترو یکی از مطلوب‌ترین پروژه‌های عمرانی بوده و هست که شهر تهران به خود دیده است به‌طوری‌که امروز با همه شلوغی‌ و ازدحامش و هر گونه ایراد و اشکال دائم و موقتی که هرازگاهی سر از تخم بیرون می‌آورد، نماد تسهیل در رفت‌وآمد کلانشهر تهران است‌‌. به همان اندازه که این سامانه حمل و نقل تهرانی‌ها را درخود جای می‌دهد طبیعی است که از محیط‌های در اختیارش نیز استفاده بهینه کند‌‌. اما این استفاده بهینه صرفا توسط کسانی صورت می‌گیرد که به‌طور قانونی و رسمی اقدام به اجاره فروشگاه‌ها و محل‌هایی می‌کنند که در اختیار مدیریت مترو تهران در ایستگاه‌های متعدد است‌‌. بخش قابل توجهی از هر آنچه در مترو شهر تهران به فروش می‌رسد توسط دستفروش‌ها صورت می‌گیرد؛ دستفروش‌هایی که به اصطلاح یک‌جا بند نیستند و مدام در میان ایستگاه‌ها در تردد هستند‌‌. از لواشک بسته‌بندی‌شده و البته فله گرفته تا جوراب و پوشش خصوصی (زنانه و مردانه)، از مونوپد و هدفون گرفته تا چاقو و لیف حمام در مجموع کالاهایی هستند که می‌توانید تنها در یک سفر زیرزمینی تهران هم ببینید و هم بخرید‌‌. فروشندگان یا همان دستفروشان مترو تهران افرادی هستند در سنین مختلف که همه آنها از سر نیاز به این کار روی آورده‌اند‌‌. چه جوان‌های پشت‌کنکوری و نان‌آور خانه و چه کارمندان از کار بیکار شده و بازنشسته‌های اغلب بدون بیمه بازنشستگی یا دریافت‌کنندگان عایدی بسیار ناچیز، همگی کوهی از نیاز و مشکلات متعددی هستند‌‌. در واقع از نگاهی دیگر، سیمای همه افرادی هستند که با مترو هر روز تردد می‌کنند‌‌. یکی از مسافرانی که هر روز تقریبا چهاربار با مترو در شهر تردد می‌کند می‌گوید: فروشندان مترو بلااستثنا از دید مردم شهر کسانی هستند که در شرایط اقتصادی نامناسب گیر افتاده‌اند و از این رو در نگاه دوم همیشه می‌توانند تصویری از آینده ما باشند‌‌. در جامعه‌ای که امنیت شغلی وجود ندارد یا کار در بازار آزادش با نوسان‌های وحشتناکی دست و پنجه نرم می‌کند طبیعی است که هرکدام از ما مسافران مترو بالفعل دست‌کم یک بار به این موضوع نیندیشیده باشیم که احتمالا یکی از این فروشنده‌ها می‌توانیم خود ما باشیم‌‌. اما دستفروشی در مترو فارغ از همه موارد و مسایلی که در پس خود دارد، یکی از اشکال پیچیده اقتصادی است که شاید کمتر به آن توجه می‌شود‌‌. چرا این اجناس برای فروش عرصه می‌شوند؟ چرا قیمت آنها این مقدار است؟ چرا تنوع فروش کاملا کنترل شده و محدود است؟


همه این سوالات خواه‌ناخواه آدم را مجاب می‌کند که جست‌وجویی در پشت پرده دستفروشی مترو داشته باشد‌ چراکه به نظر می‌رسد بیشتر با یک الگو و سیستم روبه‌رو هستیم تا فروش‌هایی اتفاقی‌. محمدحسن 28 سال دارد‌‌. به قول خودش همیشه در مترو اجناس آنتیک می‌فروشد‌‌. ساعت اَپل البته نمونه چینی و تقلبی آن یا چاقو و قاشق تاشو مسافرتی که مدعی است برای خود کشور روسیه است‌‌ آن هم به مبلغ 15 هزار تومان‌‌. وقتی می‌پرسم از کجا تهیه می‌کند خیلی مقتدر و بدون کمترین تردیدی می‌گوید: جنس روسی است و برایم از روسیه می‌آورند‌‌. نگاهش که می‌کنم لحظه‌ای تردید می‌کند و سپس می‌گوید از باکو! نزدیک روسیه است! وقتی می‌گویم باکو و روسیه خیلی تفاوت دارند، با دلخوری می‌گوید: شما برو برایم همین جنس را بیاور از هر کجا که خواستی، من هرعدد 14 هزار تومان از شما می‌خرم!
در کنار جماعت فراموش شده
در محل تلاقی دو خط و ایستگاه با او هنوز همراه هستم تا به چند فروشنده دیگر برمی‌خوریم‌‌. دیدن چندین دستفروش در یک‌جا جالب است‌‌. همه باهم بسیار گرم برخورد می‌کنند و پس از سلام و احوالپرسی در حد یک پرسش کوتاه اوضاع فروش نیم‌روز را جویا می‌شوند‌‌. اما یکی از آنها که سن بیشتری دارد مشغول گفتن چیزهایی است که دیگران را به خنده وامی‌دارد‌‌. خوب که نگاه کردم، متوجه شدم رفتارهایش زیاد نرمال نیست‌‌. همان لحظه یک نفر از پشت سرم می‌گوید: زیاد جدی نگیر! اسم خودش را گذاشته دکتر لیف! چهار تا لیف برداشته و در واگن‌های مترو مشغول دستفروشی است‌‌. بیشتر از آنکه فروشنده باشد، دلقک است‌‌. آبروی ما جماعتی که برای یک لقمه نان مشغول کار هستیم را همین دکتر لیف و مسترلواشک و استاد نخ‌سوزنی می‌برند‌‌. نگاهش که کردم سرش را پایین انداخت‌‌. کوله‌باری از سیم و شارژر و قاب تلفن‌همراه، سینه و کمرش را گرفته بود‌‌. خواستم به او چیزی بگویم که حرفم را قطع کرد و گفت: محمدحسن گفت شما دنبال چه هستید‌‌. همیشه دوست داشتم کسی بیاید بگوید شما جماعت فراموش‌شده چگونه روزگار می‌گذرانید‌‌. خیلی دوست داشتم یک روز شغل آبرومند و درست و حسابی داشته باشم اما نشد‌‌. کلامش را قطع کردم و گفتم اصلا تصور خوب و رمانتیکی از اکنون من و سایر افرادی که می‌بینی نداشته باش‌‌. همه مشکلات خودشان را دارند و باید شاکر باشی که کار می‌کنی‌‌. خیلی از همین آدم‌هایی را که می‌بینی هر روز از کنارت رد می‌شوند، شاید نه‌تنها شغل درست و حسابی نداشته باشند، بلکه اگر دهان به گفتن بگشایند، خداوند را هزاربار شاکرباشی که شغل شرافتمندی داری‌‌. همه مشکلات خاص خودشان را دارند بیش از هر چیزی که فکر کنی‌‌. اعتبار شغل و کار من هم که اکنون با تو صحبت می‌کنم، دیگر مثل گذشته‌ها نیست‌‌. حالا چرا؟ بماند!‌ الان می‌دانی من چه می‌خواهم؟ با لبخند گفت دنبال هرچه باشید من از آن خبر دارم‌‌. حتی خواستید، به بازار تهیه اجناس فروشندگان مترو هم می‌رویم‌. دستش را گرم در دست‌هایم فشردم و به او قول دادم هرچه بعد از این می‌نویسم حاصل نگاه حساس و بادقت او به شغلی است که هشت سال در آن سابقه دارد‌.
در خواب‌هایم هم فروشنده مترو هستم
مرتضی 29 ساله یکی دیگر از فروشندگان مترو است‌‌. فوق‌دیپلم زبان و ادبیات عرب دارد و بعد از اتمام دوره خدمتش به مدت هشت ماه با تمام توان به دنبال کار گشته اما دست آخر قسمت او حضور هر روزه‌اش در مترو از ساعت 7 بامداد شده است‌‌. بعدازظهرها چند ساعت به دنبال کارهایش یا استراحت می‌رود و از ساعت 5 غروب تا 10 شب دوباره در مترو سر کار است‌‌. این رویه تقریبا شش است که روال ثابت کار او و دیگر حرفه‌ای‌های حاضر در مترو شده است‌‌. می‌گوید در این مدت انواع و اقسام بحران‌ها و مشکلات را از سر گذرانده است‌‌؛ از ضبط اموال و تعقیب توسط ماموران مترو گرفته تا کسانی که شبانگاه پس از اتمام کارش برسر او ریخته‌اند و اموالش را به سرقت برده‌اند‌‌. او از درآمدی پرنوسان می‌گوید و بیشتر از شرایطش می‌نالد‌‌. از روزی 20 هزار تومان تا روزهایی در حدود 180 هزارتومان درآمد خالص می‌گوید‌‌. اما دیگر احساس می‌کند خودش نیست‌‌. بعضی وقت‌ها در خواب هم فروشندگی می‌کند و اعضای خانواده او را بیدار می‌کنند که مشغول فروش اجناسش است‌‌. اما از این موارد که بگذریم در خصوص نحوه دسترسی به اجناسی که او و دیگران در مترو می‌فروشند می‌گوید: تهیه اجناس مورد نظرمان برای فروش همیشه باید دارای خصوصیات خاص خودش باشد‌‌. سبک بودن، مورد نیاز همگانی، دارای رنگ و جاذبه و از همه مهم‌تر قابلیت جذب آنی نگاه مشتریان و البته نیاز آنها مهم‌ترین خصوصیات اجناسی است که ما در مترو می‌فروشیم‌‌. لواشک مثلا خواهانش آنی است‌‌. لحظه‌ای که از مشتری دور شوی او دیگر هوس خوردن لواشک را ندارد اما شما باید چنان فروشنده‌ای باشی که همان لحظه جنس را به مشتری بفروشی‌‌. وسایلی که من می‌فروشم همگی چینی هستند؛ اجناسی باکیفیت عالی نه‌‌. عمدتا درجه دو و سه‌‌. به هیچ عنوان کارایی وسیله اصلی یا فابریک را ندارند، ولی دیگر امروز مورد نیاز و خواست همه هستند‌‌. مردم شارژر می‌خواهند‌ اما نه نوع اصلی و فابریک آنها که از 50 تا 70 هزارتومان باید خریداری شوند‌‌. مردم علاوه بر شارژرهای یک‌سوم یا یک‌چهارم قیمت اصلی، رم‌ریدر و انواع سیم‌های رابط را طلب می‌کنند، طبیعی است که در همان لحظه که در اوج نیازشان هستند وقتی جلوی آنها حاضر شوی بدون هیچ تردیدی خریدار هستند‌‌.
تفاله بارهای تاجران در دست فروشندگان و خریداران
مرتضی ادامه می‌هد: اینکه چه اجناسی را برای فروش به مترو بیاوریم، دقیقا به همین دلایل مربوط می‌شود‌‌. وقتی خوب فکر می‌کنم در این سال‌ها روال فروش اجناس مختلف و متعدد در مترو چگونه است، متوجه می‌شوم که تمام و کمال حساب‌شده است‌‌. البته تغییراتی نیز در نوع فروش همیشه هست‌‌. در بخشی از بازار تهران همیشه اسباب‌بازی‌هایی به فروش می‌رسند که به اصطلاح تفاله بار تاجرانی است که از چین واردات جنس دارند‌‌. آنها هر جنسی را هم که وارد می‌کنند و هر چقدر هم که آن محصول جدی و حساس باشد، گویا چینی‌ها تعداد زیادی از این اسباب‌بازی‌های مزخرف را به آنها رایگان می‌دهند‌‌. همان اسباب‌بازی‌ها را عاملان فروش در نهایت سه تا پنج هزار تومان به دستفروش‌های مترو و خیابانی می‌فروشند و شما در مترو شاهد فروش دو یا سه برابر رقم خریداری‌شده آن اسباب‌بازی‌ها هستید‌‌. خیلی عجیب است که این اسباب‌بازی‌های بی‌کیفیت اما بسیار متنوع را گویا فقط به ایران و پاکستان و عراق می‌دهند‌‌. شما در هیچ جای دیگر از جهان چنین اسباب‌بازی‌های بی‌کیفیتی را پیدا نمی‌کنید‌‌. وقتی این‌گونه از آن طرف دنیا وارد می‌شوند و این زمان و مسافت در نهایت قیمت اسباب‌بازی سه تا پنج هزار تومان می‌شود، نباید نشست و فکر کرد که یعنی چه؟ دقیقا نشان می‌دهد چقدر حساب‌شده است و حیف از آن سرمایه یا هر چیزی که از قبل آنها این اسباب‌بازی‌های بی‌کیفیت و حتی خطرناک را به ما ایرانی‌ها تحمیل می‌کنند‌‌.
جوراب‌بافان افتخار می‌کنند که فروشنده دائمی مترو دارند
مرتضی با اشاره به این موضوع که در حال حاضر همه اجناسی که در مترو فروش می‌رود مستقیم از یک‌جا خریداری نمی‌شوند در ادامه می‌افزاید: در راسته جوراب‌باف‌های بازار که بروید وضعیت بازارشان آنقدر کساد است که وقتی یک فروشنده مترو برای خرید جوراب سری به آنها بزند، سر و دست می‌شکنند‌‌. خیلی از آنها حالا افتخارشان این شده که فروشنده ثابت در مترو دارند‌‌. افزایش قیمت مواد اولیه و لوازم دستگاه‌های تولید جوراب به نوبه خود اجازه نفس کشیدن به این صنف را نمی‌دهد‌‌. اغلب کارهای دیگر هم می‌کنند‌‌. برخی از آنها به تریکوبافی روی آورده‌اند اما تریکو به علت گران بودن فروش زیادی در مترو ندارد‌‌. خانم‌هایی را می‌شناسم که التماس این افراد را می‌کنند تا احیاناً تریکوهای برگشتی یا لباس‌های پشمی که به دلیل داشتن مشکل از فروش در بازار برگشته‌اند را به آنها به صورت امانی بدهند تا بتوانند به قیمت خوبی در مترو بفروشند اما این اتفاق علنا همیشه رخ نمی‌دهد‌‌. در بسیاری از موارد به علت حجم آنها و نیز فقدان تسلط بر اجناس‌شان متاسفانه با سرقت آنها یا توقیف اموال‌شان توسط ماموران نیز مواجه می‌شوند‌‌. بارها زن‌هایی را دیده‌ام که به این صورت سرمایه‌های ناچیزی را که ظرف مدت چندماه جمع کرده‌اند در مدت دو یا سه روز از دست داده‌اند‌.
باید شناخته شده باشی تا بتوانی جنس تهیه کنی
لواشک و خوراکی‌فروش‌ها چطور؟ آنها هم فرآیندی این‌گونه دارند؟
مرتضی پاسخ می‌دهد: بخش اعظمی از بازار فروش مترو را همین فروشنده‌ها در دست دارند‌‌. از آدامس‌های جورواجور و اغلب بدون کیفیت و تقلبی تا بیسکوییت‌های تاریخ مصرف گذشته یا دیرتر از زمان اتمام تاریخ مصرف پرفراژ خورده، توانسته یکی از فروش‌های غالب در متروهای تهران باشد‌‌. از قضا تهیه این محصولات به نوعی در بازار تهران میسر نمی‌شود‌‌. بنکدارانی چند در مناطق جنوبی تهران از جمله محله خزانه هستند که محصولات خوراکی را در اختیار فروشنده‌ها قرار می‌دهند‌‌. بسته به نوع محصول و کیفیت آنها هرکسی نمی‌تواند از آنها جنس برای فروش بخرد‌‌. باید جزو افراد شناخته شده باشی تا بتوانی به صورت منظم برای فروش مترو جنس خریداری کنی‌‌. مواردی هم بوده که بارها خودم دیده‌ام افرادی که به هر دلیلی از مراکز دیگر برای فروش مترو جنس تهیه کرده‌اند اما مجموعه فروشنده‌های مرتبط اجازه فروش یا حتی حضور به آنها را نداده‌اند‌‌. همین مساله سوال بعدی‌ام از مرتضی را شکل داد‌‌.
از مرتضی پرسیدم ،پیشتر از چند فروشنده مترو شنیده بودم که برای کار کردن دست‌کم باید چند دوست در میان فروشندگان مترو داشته باشی‌‌. اما این مساله کلی و غالب نیست‌‌. به همان اندازه که جذب در فضای مترو تهران به قصد کار می‌تواند آسان باشد به همان اندازه نیز می‌تواند دردسرساز باشد‌‌. حتی به قیمت درگیری و احتمالا تخریب اجناسی که قصد فروش آنها را داری‌‌.
مرتضی می‌گوید آن‌طور که می‌بینم بازنشسته‌ها و افراد کهنسال حتی در میان زنان خیلی راحت‌تر جذب می‌شوند تا جوان‌تر‌ها‌‌. بین زنان برای فروش در واگن‌های مخصوص به آنها همیشه رقابتی خاص درجریان است‌‌. بارها دیده‌ام که همین روال در میان جوانان بیشتر به چشم می‌خورد‌‌. برخی از کسانی که تمایلی به انجام کار از سوی سایر فروشنده‌ها نداشتند، سعی می‌کردند فضایی را ایجاد کنند تا توسط ماموران مترو اجناس آنها ضبط شود و امیدی برای ادامه کار در مترو را نداشته باشند‌‌.
اجناسی که در مترو فروخته می‌شوند از تهران خریداری شده
آیا در میان فروشندگان مترو کسانی هستند که اجناس‌شان را از مناطق مرزی یا کشورهای دیگر بیاورند؟ وقتی که دیدم تعجب می‌کند، مثال دوست چاقو و قاشق فروشش را به او گفتم‌‌. لبخندی زد و گفت: همه این اجناس بلاشک از همین تهران و حوالی آن تهیه می‌شوند‌‌. دستفروش اگر بضاعت مالی داشت تا بتواند به بانه یا باکو برود که دیگر دستفروش نبود، خودش تاجر بود‌‌. گذشته از اینها هیچ کس در مترو قدرت ریسک به منظور آوردن کالایی دیگر را ندارد، چرا مشخص نیست‌‌. اما گویا اجازه‌ای هم درکار نیست‌‌. مثلا من می‌توانم از فردا گوشی‌های ساده نوکیا و سامسونگ برای فروش بیاورم، اما تجربه این سال‌ها به من یاد داده که هیچ وقت این کار را نکنم‌‌. چون یا با توقیف فروش آنها مواجه می‌شوم یا شب هنگام بازگشت، به دلایل نامعلومی همه آنها را دزدان به سرقت می‌برند‌‌.
گویا همین زندگی بدون توازن در مترو، برای دستفروش‌هایش توازنی از نوعی خاص دارد‌‌. همه آنها از جاهایی مشخص اجناس خود را تهیه می‌کنند که اگر از آن مبادی تهیه نکنند،قادر به فروش آنها نخواهند بود‌‌. مضاف برآنکه به ظاهر اجناس فروخته شده در متروها در مغازه‌ها و مراکز فروش سطح شهر نیز وجود دارند و فروخته می‌شوند‌‌. اما هیچ وقت نمی‌توانید مثلا داروخانه‌ای را پیدا کنید که خمیردندان و مسواک‌های فروشندگان مترو را برای فروش عرضه کند‌‌. حتی اگر به آنها به‌طور رایگان محصولات مترو را ارائه کنید، باز هیچ‌گونه تمایلی برای خرید و سپس فروش آنها ندارند و در آنها چنین حسی را نمی‌بینید‌.
از مرتضی که فاصله گرفتم هم با کوله‌باری از سوالات عجیب و غریب و حتی احساس جدید روبه‌رو شدم و هم انواع رفتارها و اقدامات فروشندگان و عاملان توزیع در محدوده مترو برایم جالب و عجیب‌تر از گذشته به نظر می‌رسد‌‌. به همین منوال شبکه‌ای از افرادی که در پشت این مجموعه مشاغل متعددی را ایجاد کردند تا بتوانند اجناس و میزان آنها را به این چرخه اولیه برسانند تا آنها نیز بتوانند در میان مردم بفروشند‌‌. یک چرخه عجیب از انواع مشاغل عجیب که گویی در بیرون این شهر زیرزمینی صرفاً مانند یک خواب است‌‌؛ خوابی در زیرزمین!