روزنامه قانون
1396/11/03
تنور مطالعه در اینجا همیشه گرم است
اینجا میتوان آثار مولانا و سعدی را در میان عطر نان تازه پیدا کرد. جایی که عشق، نان و کتاب در کنار هم معنا پیدا میکنند. وقتی وارد نانوایی میشوی، نگاه ها به قفسهای چوبی که کتاب های زیادی در آن قرار دارند خیره میشود. کتابهایی که هر کدام از آنها مخزنی از اسرار و زندگی است. اینجا نانوایی فرهنگ است. مشتریهای آن نیز خاص هستند. در اینجا خرید نان تنها بهانهای است برای اینکه دقایقی با یارمهربان خلوت کنی و آن را ورق بزنی. مردم اراک سالهاست که فرهنگ نجفی را میشناسند.نانوای با ذوقی که زندگی اش با کتاب عجین شده است. هیچ لحظه بیهودهای در زندگیاش ندارد و از همه فرصتها برای خواندن کتاب استفاده میکند. دستهای پینه بسته و سوخته اش حکایت از سالها تلاش برای کسب روزی حلال از تنور آتش دارد. اما او کار و علم را در کنار هم معنا کرد. تنور نانوایی فرهنگ هر روز قبل از طلوع آفتاب روشن میشود و همزمان نیز کتابهایی که سالهاست با نظم در قفسه چیده شدهاند، انتظار مشتریهایی را میکشند که در صف انتظار نان چشمانشان میهمان چند خطی از آنها شود.
این مرد موسفید برای لحظاتی که مشتریها در صف نان می ایستند هم فکر کرده است. زندگی این نانوای 62 ساله در کتاب و مطالعه خلاصه میشود و این روزها کتابخانه نانوایی فرهنگ زبانزد عاشقان کتاب شده است. فرهنگ نجفی آرزو داشت که استاد دانشگاه شود اما وقتی تصمیم گرفت شغل پدر را ادامه دهد، این بار دانشگاه را به نانوایی اش آورد.
او از روزی که درکنار پخت نان غذای روح علاقهمندان کتاب را تامین کرد، اینگونه میگوید: فرزند سوم خانواده هستم و پدر همیشه به درس ما اهمیت میداد و این سختگیریها باعث شد تا امروز دو خواهرم با تحصیلات عالی در مشاغل مهم مشغول باشند و برادر دیگرم بازنشسته ارتش است. از کودکی علاقه زیادی به کتاب داشتم وهمیشه از هر فرصتی برای مطالعه استفاده میکردم. وقتی دیپلم گرفتم، انقلاب شد و دانشگاه چند سالی تعطیل بود. تحصیلاتم را در مقطع فوق دیپلم ادامه دادم اما با فوت پدرم تصمیم گرفتم نانوایی تعطیل شده او را دوباره باز کنم. او نانوا بود و همیشه تلاش میکرد نان حلال سر سفره بیاورد و بعد از مرگ او مدتی نانوایی تعطیل بود. آستین همت را بالا زدم و با وجود آنکه آرزو داشتم درس بخوانم و استاد دانشگاه شوم اما راه پدر را ادامه دادم.
20 سال قبل وارد حرفه نانوایی شدم و از همان روزهای اول تصمیم گرفتم در کنار پخت نان، کتاب هم مطالعه کنم. علاقه زیادی به مطالعه داشتم و این علاقه باعث شد هفتهای یک کتاب بخوانم و پس از پایان آن بلافاصله سراغ کتاب دیگری میرفتم. هر روز چند جلد کتاب همراه خودم به نانوایی میآوردم و ازفرصت استراحت یا ناهار برای خواندن چند صفحه استفاده میکردم. هر روز متوجه نگاههای پرسشگر مردم میشدم که با تعجب به من خیره میشدند. برای آنها سوال بو که چطور یک نانوا فرصت مطالعه هم پیدا می کند و کتاب میخواند. پس از گذشت مدتی احساس کردم برخی مشتریان نانوایی مثل خود من به مطالعه علاقه دارند و وقتی در صف خرید نان هستند کتابهایی را كه روی پیشخوان قرار میدادم، ورق میزدند ومطالعهمیکردند.
از همان جا این جرقه در ذهن من زده شد تا گوشهای از نانوایی را به کتابخانه تبدیل کنم. چند جلد کتاب که شامل دیوان شاعرانی چون مولانا و سعدی و حافظ بود وکتاب های بزرگان دینی و قرآن را در کتابخانه ای که در مغازه درست کرده بودم قرار دادم و چند صندلی زیر آن گذاشتم تا مشتری ها در صف انتظار نان مطالعه کنند. روزهای اول مردم از دیدن نانوایی که کتابخانه داشت، متعجب بودند اما مدتی بعد آنا نیز علاقهمند شدند. مطالعه کتاب و علم با ذات ایرانیان عجین شده است و زمانی که در اروپا قانونی وجود نداشت و خوی وحشیگری در غرب حاکم بود، ما در ایران استادانی مانند ابوعلی سینا و زکریای رازی داشتیم که علم روز پزشکی را تدریس و شاگردان بسیاری را تربیت ميکردند. متاسفانه امروز با آمدن تکنولوژی هایی مانند تلفن همراه و ماهواره و فضای مجازی، فرهنگ مطالعه ازمیان خانواده ها رخت بر بسته است درحالی که مطالعه باعث خوشبختی میشود. استقبال خوبی از این کتابخانه شد و هر روز تعداد زیادی از مشتریها به خواندن کتاب،علاقه نشان میدادند و گاهی نیز تعدادی از آنها وقتی نوبت شان می شد جای خود را به دیگری میدادند تا فرصت بیشتری برای مطالعه داشته باشند.
این مرد ادامه داد: فرهنگ کتابخوانی در خانواده ریشه دار است و در کنار سفره غذا همیشه سفره کتاب نیز پهن است.
من و دختر و پسرم با خواندن کتاب آن را برای مطالعه به یکدیگر پیشنهاد میکنیم. در زندگی از وجود اين يار مهربان بهره زیادی بردم و همیشه به اطرافیان توصیه میکنم با خواندن کتاب های تربیتی و اخلاقی باشیوههای تربیتی کودک و نحوه برخورد با یک نوجوان ودرک احساسات او آشنا شوند. برخی روزها تا دیروقت در نانوایی می مانم و بعد از مطالعه دست به قلم میشوم و دلنوشتههایی مینویسم.
مطالعه در حرفه ما نیز بسیار موثر است و من کتاب های زیادی درباره نان و روشهای پخت آن مطالعه کردهام. معتقدم اگر کسی کتاب نخواند به خانواده ، شهر و زندگی بدهکار است. همنشینی با مثنوی معنوی مولوی برایم بسیار لذت بخش است و بارها داستان پیر جنگی را خوانده ام.
روح ما مانند جسم به غذا نیاز دارد و هیچ غذایی مفیدتر از مطالعه نیست. امروز کتابخانه نانوایی من در اختیار عاشقان کتاب قرار دارد و اگر کسی هم کتابی را به امانت بخواهد، در اختیارش قرار میدهم و آرزو دارم که تنور مطالعه همیشه گرم باشد.
سایر اخبار این روزنامه
خوزستان گمشده در غبار سياسی کاری
قاچاق در پناه معافيت
هوای پاک قربانی درآمدزايي شهرداری
تنور مطالعه در اینجا همیشه گرم است
بازماندگان
مسكن در چنگ سوداگران
قضات با بهره مندی از ظرفیتهای قانونی از مجازاتهای جایگزین حبس استفاده کنند
دستفروشی، اجبار است نه جرم
چک پول ۵۰ هزارتومانی برای پایان دادن به شایعات سهلانگاری چینیها
نمايندگان پرچمدار مخالفت با خزركشي
آیا ترکیه در حمله به عفرین به اهدافش میرسد؟
دستاورد کشور در میزان برداشت از میادین مشترک نفت و گاز چشمگیر است