ضرورت استفاده از ظرفیت اسمی سیستم آموزشی برای حذف یک آزمون کهنه؛

محمد میلانی- روزگاری نه‌چندان دور کنکور یک سد بزرگ و هفت‌خوان عجیب و غریبی بود که گذشتن از آن ورزیدگی و مهارت خاصی را طلب می‌کرد و نشان از در‌صد بالای ضریب هوش و استعداد جوانی بود که هم می‌توانست آینده‌ روشن برایش بسازد و هم می‌توانست برای کسب مدارج بالاتر علمی او را آماده کند. بماند که با دامنگیر شدن معضل بیکاری و نبود شغل مناسب برای جوانان فارغ‌التحصیل، علنا برگ دیگری از این معضل بزرگ رو شد. به این معنا که جوان استفاده‌کننده از امکاناتی که برگ مثبت زندگی او را برای او رقم زده بود و چه بسیار جوانانی که دیگر رغبتی برای رفتن و کار کردن در مناطق صعب‌العبور و بدآب و هوای کشور را به قصد آبادانی نداشتند. این مهم رفته رفته دامنگیر جوانان نخبه دانشگاه‌های به اصطلاح دولتی می‌شد که رفته‌رفته دانشگاه‌های آزاد با تشکیل و توسعه خود توانست محلی برای آرامش دادن به قشر پرتعدادی از جوانانی باشد که درهای امید و انگیزه برای زندگی، برایشان بسته شده است.
اگرچه خاطرات باقی مانده از زمان تاخت و تاز هیولایی به نام کنکور کم‌کم داشت رنگ می‌باخت، چرا‌که واحد‌های مختلف و متعدد دانشگاه آزاد به هرقیمت ممکن از جوانان دانشجو می‌ساخت و محل مناسبی هم برای جذب اساتید دانشگاه‌ها در راستای کمک مالی برای گذران زندگی آنها شده بود و از سوی دیگر عاملی در راستای جذب نیروهای جوان تحصیلکرده در کسوت استادی و دانشیاری و.... بود اما لازمه توجه به این حجم عظیم فارغ‌التحصلان بیکار یا نیازمند کار برای ساختن آینده‌ای ارزشمند و مطلوب بی‌محابا صورت می‌پذیرفت. از سوی دیگر هیولای کنکور اگرچه هنوز وجود داشت اما ساختار دانشگاه آزاد خود به خود از ترس آن بسیار کاسته بود؛ حال اما زمان آن است که مشکلات جدیدتر یکی پس از دیگری سراز تخم بیرون آورند که در واقع این اتفاق از بُعدی با طرح مساله حذف کنکور شکل جدی‌تری به خود گرفت.
ساختار کنکور از این حیث، تاریخ بس عجیب و غریبی را بالاخص در این سه دهه اخیر در ساختار آموزشی کشور داشته است. به طوری که در هرگوشه از زوایای اجرا و تحقق‌ آن برای خود نشانی از دنیایی پرالتهاب دارد.
از جوانانی که سر و ابرو را می‌تراشیدند که از خانه بیرون نیایند تا بتوانند مدام برای گذشتن از سد کنکور در خانه بمانند درس بخوانند، تا جوانانی که با خیال آسوده پشت میز امتحان می‌نشستند، چون خود را آماده زدن تست‌هایی می‌دیدند که بی‌هیچ تردیدی بارها مشابه آنها را به اصطلاح زده بودند، تا فاتح بلامنازع صندلی‌های بهترین رشته‌هایی باشند که در هردوره بنا به تقاضای جامعه مد می‌شد و کماکان نیز همین منوال ادامه دارد.


چه‌بسا خانواده‌هایی که با فرزندان خود رنج می‌کشیدند، به طوری که گویی سر جلسه آزمون کنکور با آنها حاضر می‌شدند. خانواده‌هایی که کنکور را تنها راه خوشبختی فرزندانشان می‌دانند و برای عبور از این سد فرسوده اما همچنان مستحکم حتی حاضرند ساختار خانواده و نحوه معیشت خود را تغییر بدهند. اینها نمی‌توانند نشانه‌های خوبی برای تغییرات آنی در ساختار کنکور دانشگاهی باشند. هرچند که بسیاری از کارشناسان، حذف هرچه سریع‌تر کنکور را از نشانه‌های مثبت ارتقای سطح سواد آکادمیک در کشور می‌دانند.
از این شرایط که برای همه افراد جامعه ما امری آشناست و هرکسی به نحوی یا در جریان آن بوده یا به بهترین نحو ممکن آن را تجربه کرده است، نمی‌توان صرفا به عنوان دوره‌ای مقبول و شاد نام برد. کنکور به هیچ عنوان در این سال‌ها نتوانسته چهره‌ای آرام‌تر از خود به جامعه نشان دهد و این خود افکار تغییر ساختار کنکور را ایجاد می‌کند که به هرحال تا کی باید ملاک حضور در دانشگاه امتحان چهار گزینه‌ای کنکور باشد؟
بسیاری از اذهان نخبه و خاص این جامعه دقیقا همان قربانیان سیستم چهار گزینه‌ای بوده و هستند. سیستمی که اگرچه بی‌رحمانه هنوز قربانی می‌گیرد‌ اما هنوز هم گویا تنها راه رسیدن به دانشگاه محسوب می‌شود. فارغ از اینکه آیا این سیستم باید همچنان به قدرت خود باقی بماند یا خیر، اما طرح بحث حذف کنکور این روزها بار دیگر خبر‌ساز شده است و به نوبه خود از مهم‌ترین‌ مسایلی است که بعضی‌ها به آن به عنوان یک فرصت استثنایی نگاه می‌کنند و بعضی‌ها از آن این بار به عنوان بروز بهترین فرصت برای ورود به دانشگاه‌ها یاد می‌کنند. این امر می‌تواند چالش‌برانگیزترین شکل جدیدی از معضل کنکور باشد.
به گفته برخی از مقامات مسوول در این حوزه، طرح معیاربندی معدل دانش‌آموزان به منظور ملاک اصلی برای ورود به دانشگاه اگرچه می‌تواند جایگزین مناسبی برای کنکور باشد، اما باز به نوبه خود ما با یک مشکل عدیده دیگر روبه‌رو خواهیم بود. پس اگرچه ظرفیت معدل‌گذاری و معدل‌پذیری می‌تواند معیار درستی برای حذف کنکور باشد، اما بی‌شک در صورت تداوم این مهم با کوله‌بار عظیمی از مشکلات مواجه خواهیم شد که بعضی از آنها به جد هیچ معیار موجهی نمی‌توانند داشته باشند و فقط دردی به دردهای موجود قشر جوان جامعه اضافه خواهند کرد.
مافیای کلاس‌های کنکور محال است به این زودی برچیده شود
از این موارد گذشته خوب یا بد ما با بحرانی بسیار خاص به عنوان سامانه‌های کمک‌آموزشی و آمادگی برای کنکور مواجهیم که چنان مافیای سرکش و پیچیده‌ای را برای خود به ثبت رسانده ‌است که فرار از آن یا حتی کمک به از پا درآوردن آن تقریبا با این سرعت و تعجیل محال به نظر می‌رسد. دانش‌آموزان تشنه برای ورود به دانشگاه‌ها زمانی تنها مشتریان و متقاضیان این بنگاه‌های سود‌ده بودند‌ اما به محض افزایش شاخص‌های مطلوب نمودار عملکردی آنها نه تنها درخواست برای استفاده از آنها فزونی گرفت، بلکه دامنه تحت پوشش آنها به سمت مقاطع پایین‌تر دبیرستانی و حتی راهنمایی و دبستان نیز کشیده شد. به نحوی که امروز بخش قابل توجهی از نیازهای درسی دانش‌آموزان در همه مقاطع تحصیلی را همین کمک‌آموزشی‌ها یا کلاس‌های تقویتی تامین می‌کنند. مافیایی که به قدری قدرت گرفته و وضعیت مالی بسیار خاصی را در نظام آموزشی و تعلیم و تربیت ما به خود اختصاص داده که علنا هم نظام کنکوری و هم نظام آموزش و پرورش رسمی ما ناگزیر از پذیرش آن هستند. حال اینکه نظام آموزش عالی ما تا چه میزان بناست به این ساختار بها بدهد و کنکور را کماکان به عنوان بزرگ‌ترین عامل ارزشگذاری و بهادهی در نظر بگیرد، به همان اندازه اهمیت دارد که نقش آموزش و پرورش در این فرآیند یا به کلی دگرگون شود یا به نحو مطلوبی تغییر یابد. دلیل آن نیز بسیار ساده است. تلاش و کوشش و توسعه آموزش و پرورش ما در طول این سال‌ها کاستی در سیستم تحصیلی دانش‌آموزان بوده است. از سوی دیگر کمک به رشد و گسترش نهادهای خصوصی در راستای تقویت درس‌هایی شده است که در مدارس به هیچ عنوان به کودکان و نوجوانان آنها را به درستی نمی‌آموزند. در ساختار کنکور نیز دقیقا بخش قابل توجه شکل‌گیری این کلاس‌ها یا تهیه و توزیع جزوات کمک‌درسی و تست‌های کنکور مربوط به نارسایی در سیستم تحصیلی متاثر از نظام غالب آموزشی و پرورشی بوده است. پس به تعبیری بدیهی است که نظام آموزش و پرورش چنانچه بخواهد در مبحث حذف کنکور تاثیرگذار باشد، از نهایت ظرفیت‌های کارشناسی و زبده خود استفاده کند. چرا‌که عملکرد موجود اینگونه نشان می‌دهد و جای هیچ شک و شبهه‌ای نیز باقی نمی‌گذارد. نسلی که از قضا یکی از آنها نویسنده این سطور است، خود از بزرگ‌ترین قربانیان نظام آموزش و پرورش فاقد مهارت و کارایی بوده‌ است. نسلی که ارزشمندترین روزهای زندگی خود را در توهم قبولی در امتحانات و کنکور گذراند و در نهایت امر هیچکدام از آموخته‌هایش در هیچ‌کدام از مقاطع زندگی‌اش برایش کارساز نبوده و نخواهد بود.
اما بحران کنکور اگر بنا به افزایش راندمان سطح علمی و کیفی کسانی داشته باشد که تمایل به حضور در سیستم دانشگاهی کشور را دارند به هیچ عنوان نمی‌تواند در شرایط فعلی امری ناکارآمد تلقی شود. چراکه در حال حاضر با کم‌سوادی و نبود انگیزه‌های لازم در قشر دانشجویان در کلیه مراحل و مقاطع دانشگاهی روبه‌رو هستیم. این معضل بسیار بزرگ که همچون یک بیماری سایه خود را بر سر نظام آکادمیک و علمی ما گسترانده است، شاید یکی از راه‌های درمانش سختگیری و اعمال تصمیمات مقتضی لازم در سیستم کنکور کشور باشد. درغیر اینصورت واقعا به نظر می‌رسد هیچ راه درست و منطقی دیگری وجود نداشته باشد. بالاخص آنکه هنوز زبده‌ترین کارشناسان اجرایی ما در این خصوص و نیز مدیران آموزشی کشور از این مهم غافل هستند که هیچ الزامی برای ارتباط‌دهی منطقی و معقول میان دوره دبیرستان و مقطع کارشناسی وجود ندارد. ما تا نتوانیم یک تفکیک درست میان شخصیت و علم دانش‌آموز در زمان‌گذار از دبیرستان به دانشگاه‌های کشور فراهم کنیم، همیشه با مقوله افت کیفیت نظام آکادمیک بالاخص در مدارج کارشناسی رو‌به‌رو خواهیم بود.
به نظر می‌رسد ساختار حذف کنکور از مرحله ورود دانش‌آموزان به دانشگاه اگرچه می‌تواند ثمرات مناسبی در بلند‌مدت برای این فقر عظیم سوادی در نظام دانشگاهی ما داشته باشد و به نوعی ارزش‌گذاری‌های دراز‌مدت را افزایش بدهد‌ اما در عمل هیچ کمکی به سامان‌دهی بحران کار پس از اتمام دوره دانشگاهی و نیز ارتقای سطح علمی اساتید حتی در دانشگاه‌ها نخواهد کرد. به این معنا در واقع کنکور حلال همه مشکلات و معضلات موجود نیست. فقط یک مشکل را می‌تواند حل کند که آن نیز با چرایی‌های بسیار گسترده‌ای در راه تحقق‌ا‌ش روبه‌رو است.