بازخوانی یک داستان

سجاد وجدانیان- داستان از آنجا شروع شد که زاغکی قالب پنیری را دید، به دهان گرفت و بالای درخت پرید.
روباه مکاری که از آنجا می‌گذشت، شروع به چاپلوسی کرد و ضمن توصیف زیبایی زاغ، از خوش‌آوازی او سخن‌ها گفت. زاغ هم تا آمد برای روباه آواز بخواند، پنیر از دهانش افتاد و روباه حیله‌گر پنیر را برداشت و رفت. از این داستان ناپسند بودن چاپلوسی و جاه‌طلبی نتیجه می‌شود. این داستان حداقل برای یک نسل در کتاب‌های درسی تدریس شده است. داستان زیباست به ویژه برای آنها که آن را با نظم زنده‌یاد حبیب یغمایی خوانده‌اند. ولی این داستان یک پرسش اساسی در انتهایش دارد و آن، اینکه آیا روباه پنیر می‌خورد؟ آیا می‌توان باور کرد که فرجام تلاش‌های روباه یک تکه پنیر بوده که هیچ ارزشی برایش نداشته است. وقتی دوباره داستان را بخوانیم، می‌بینیم که نویسنده می‌خواسته با نشان دادن یک نتیجه اخلاقی کاری سودمند ارائه دهد ولی نه توانسته داستان را واقعی کند و نه توانسته برای بازیگران داستان، جایگزینی پیدا کند. لذا چاره‌ای نداشته جز اینکه به تخیلات روی آورد. البته راه دیگری هم داشته و آن، اینکه اصلا این داستان را نگوید. ایده نویسنده که زمین و زمان را به هم چسبانده تا یک ارزش اخلاقی را برجسته کند، مشکل اصلی داستان است.حال وعده‌های مسوولان هم حکایت همین نویسنده است. تکه‌های پازل مشکلات در عمل به هم جور نمی‌شوند ولی مسوولان با داستانی پر از وعده‌ وعید آنها را به هم می‌چسبانند. نهایتا آخر کار هم وقتی مشکلات حل نشد، مجبور می‌شوند به مردم بگویند روباه پنیر را خورد! در نظر بگیرید همین زمانی را که از دولت دوازدهم گذشته است. وعده رفع حصر دادند در حالی که دبیر شورای‌عالی امنیت ملی از اساس حصر را انکار کرد. گفتند که از هنرمندان حمایت می‌کنند، نکردند ولی در عوض معاون هنری وزارت ارشاد گفت هنرمند ممنوع‌الفعالیت نداریم. این همه از دستاوردهای برجام گفتند و گفتند اما همچنان که هیچ‌گاه نفت بر سر سفره مردم نیامد، جز رکود و بیکاری چیزی از برجام حاصل نشد. قرار بود رفاه مردم بیشتر شود ولی برای تامین کسری بودجه نه‌تنها رکورد قیمت دلار را شکستند بلکه بر هر چیز هم که توانستند، عوارض بستند. تا وقتی روباه داستان پنیر بخورد، وضع اقتصادی از این بهتر نمی‌شود. بی‌دلیل نیست که لسینگ آلمانی این داستان را تغییر داده و در حکایتی دیگر کلاغ گوشت مسمومی را که باغبان برای کشتن موش گذاشته، به منقار می‌گیرد و با چاپلوسی‌های روباه از دهانش می‌افتد ولی روباه با خوردن گوشت، به درد می‌افتد. اگر با این داستان موافقید، بدون اینکه آسیبی به دهان‌تان بزنید، یک سوت بلبلی بزنید.
s.vojdanian@chmail.ir