ناکامی‌های ادامه‌دار اقتصاد کشور

سجاد وجدانیان هدف نهایی از همه برنامه‌ریزی‌های کوتاه‌مدت و بلند‌مدت اقتصادی رسیدن به توسعه اقتصادی است. توسعه اقتصادی به معنای افزایش استانداردهای زندگی مردم با ایجاد یا پیشبرد زیرساخت‌های لازم است. نمای بیرونی توسعه، وجود شاخص‌های پایدار و ملموس اقتصادی است. کشورها در نتیجه برنامه‌ریزی‌ها و تلاش‌هایشان یا به هدف‌شان می‌رسند و توسعه‌یافته و پیشرفته می‌شوند یا نمی‌رسند و توسعه‌نیافته و عقب‌مانده می‌شوند. در فاصله زمانی بین این دو مرحله، کشورها دوران خیز یا گذار را سپری می‌کنند یعنی دورانی که کشورها باید زیرساخت‌ها را ایجاد کنند یا بهبود بخشند تا با گذر از اقتصاد سنتی به اقتصاد مدرن متکی بر رشد اقتصادی پایدار برسند. نظریه‌پردازان توسعه مانند روستو، تودارو، لوییس و دومار همگی بر این مرحله اتفاق نظر دارند ولی با وجود اشتراک در ماهیت عامل کلیدی‌ای که سبب برون‌رفت از مرحله گذار می‌شود، در نوع آن تفاوت دیدگاه دارند. همه آنها بر رفتار اقتصادی مناسب تاکید می‌کنند ولی این رفتار به شکل‌های متفاوتی بروز خواهد کرد. اقتصاد کشور ما نیز از این موضوع خارج نیست یعنی اینکه اقتصاد ایران نیز باید این مرحله گذار را پشت سر بگذارد تا به اقتصاد مدرن و توسعه‌یافته برسد. در تاریخ وقایع اقتصادی قرار بود با پایان یافتن جنگ تحمیلی روند توسعه‌یافتگی اقتصاد با برنامه اول توسعه شروع شود ولی در عمل و با پشت سر گذاشتن پنج برنامه توسعه اقتصادی، این توسعه‌یافتگی محقق نشد که نشد و اقتصاد کشور هنوز در مرحله گذار قرار دارد. در پاسخ به اینکه چرا اقتصاد در این مرحله درجا می‌زند، باید اشاره‌ای به نظریه نیلی، دستیار ویژه رییس‌جمهور در امور اقتصادی داشت. او ابرچالش اقتصاد ایران را وجود توهمی در سطح سیاستگذار و جامعه عنوان کرده که براساس آن، دولت عهده‌دار تمام امور اقتصادی است و مردم انتظار دارند دولت، رفاه را برای آنها به ارمغان آورد. این ابرچالش همان عاملی است که تاکنون اقتصاد کشور را در مرحله گذار نگه داشته است. وقایعی هم که اتفاق می‌افتد، بر همین اساس توجیه‌پذیر است. وقتی اقتصاد در وضعیت خاصی مانند تحریم‌های اقتصادی است، دولت به دنبال یافتن میانبری است که بتواند حداقل پاسخگوی خواسته‌های سیاسی و اجتماعی مردم باشد و زمانی هم که وضعیت به حالت عادی برمی‌گردد، به‌جای ایجاد زیرساخت‌ها، تازه اختلافات داخلی و تسویه‌حساب‌های سیاسی نمایان می‌شود. مردم هم به استناد همان تئوری انتظارات توهمی در هر دو حالت فقط نظاره‌گرند. نکته قابل توجه اینکه برخلاف دیگر کشورها که برای خروج از اقتصاد سنتی، نیازمند تغییر رفتار اقتصادی بودند، ایران نیازمند تغییر نگرش اجتماعی است. تا این تغییر اتفاق نیفتد همین آش است و همین کاسه.
s.vojdanian@chmail.ir