در ایران چه کسی محیط‌زیست را جدی می‌گیرد

حال این روزهای خوزستان خوب نیست. هجوم گردوخاک با مشکلاتی دیگر چون قطعی برق. در مناطقی دیگر از کشور نیز شرایط اقلیمی مطلوبی وجود ندارد. همه از لزوم اقدامی عاجل می‌گویند. بدیهی است که مسایلی اینچنین که به صورت مستقیم با جان انسان سروکار دارند باید در اولویت قرار گیرند. در کنار اقدامات عاجل، مساله اما فقدان یک برنامه زیست‌محیطی مشخص و جامع در کشور است؛ برنامه‌ای که فراتر از گرایشات سیاسی دولت‌ها، مبنای عمل شود، از وخامت بیشتر اوضاع و از دست‌اندازی گروه‌های قدرتمند در منابع طبیعی و زیست‌محیطی جلوگیری کند و از طرف دیگر ضمانت اجرایی هم داشته باشد. داشتن چنین دولتی که واجد چنین برنامه‌ای باشد، منوط است به تکثیر آگاهی‌های زیست‌محیطی در جامعه، حساسیت جامعه مدنی و فشار جامعه بر نهادهای تصمیم‌گیر برای اصلاح رویه‌ها. رویارویی با چنین مسایلی در ایران همواره مواجهه‌ای موقتی و البته سیاسی بوده است. در اینکه بروز چنین پدیده‌هایی دارای دلالت‌های سیاسی بسیاری هستند، تردیدی نیست. در واقع سیاست‌های اتخاذشده از جانب مدیران و نظام‌های تصمیم‌گیر در چند دهه اخیر، وضعیت اقلیمی کشور را با مخاطرات اساسی مواجه کرده است. بی‌توجهی به نگاه عقلانی و کارشناسی در سیاست‌های مربوط به سدسازی، سیاست‌های معطوف به مدیریت منابع آبی، سیاست‌های ساخت‌وساز و مواردی دیگر از این دست کشور را از نظر وضعیت اقلیمی در شرایطی بحرانی قرار داده است به این معنا تردیدی نیست که محیط‌زیست در نتیجه تاثیرپذیری‌اش از این تصمیمات سیاسی و دولتی، واجد دلالت‌های بسیار مشخص سیاسی است اما این مسایل همواره به‌عنوان دستاویزی برای گروه‌های سیاسی جهت متهم کردن یکدیگر به بی‌کفایتی و اهمال‌کاری تجلی پیدا کرده است.اما واقعیت نگران‌کننده این است که در زمینه سیاست‌های زیست‌محیطی، با اندکی اغماض، تفاوت چندانی میان دولت‌های مختلف در ایران دیده نمی‌شود. نه نشانی از دغدغه‌ای جدی بوده است و نه برنامه‌ای مدون. در مقابل، محیط‌زیست و منابع آبی و خاکی آن، بدون توجه به ملاحظات علمی و البته انسانی به‌عنوان منبعی برای کسب سود و سرمایه‌گذاری قلمداد شده‌اند که در اختیار گرفتن قدرت تصمیم‌گیری برای کسب سود از چنین منابعی غالبا به ضرر منافع عمومی تمام می‌شود. سدها بدون کار علمی دقیق و برمبنای دغدغه‌هایی کاملا سیاسی، اقتصادی گروهی بنا و بدون مجوزهای ساخت‌وساز قانونی ارائه شده‌اند. همه اینها وضعیتی را موجب شده که امروز از آن با عنوان بحران اقلیمی در ایران یاد می‌شود. جدای از سطح دولتی و نهادهای قدرت تصمیم‌گیر، محیط‌زیست در آنچه جامعه مدنی خوانده می‌شود هم جدی گرفته نشده است. هنوز هم بسیاری دغدغه‌های زیست‌محیطی را ژست‌هایی شیک می‌دانند که شاید نسبت چندانی با نیازهای واقعی مردم نداشته باشد. جامعه مدنی ما هنوز نتوانسته آنچنان که باید، اهمیت این مساله را برجسته کند. نتوانسته در کنار دولت به تکوین گفتمان زیست‌محیطی نائل شود؛ گفتمانی که به تکثیر آگاهی در این زمینه بپردازد و از طریق برنامه‌ها و کنش‌های هدفمند، ضرورت اقدامات جدی را مستدل کند و به سیاستمداران و تصمیم‌گیران برای اصلاح رویه‌ها فشار آورد، این دغدغه‌ها را وارد کمپین‌های انتخاباتی کند، از سیاسیون طالب پاسخگویی باشد و بر تصمیمات و اجرایی شدن برنامه‌ها نظارت کند. ما در آستانه یک بحران ملی جدی، نیازمند جدی بودن هستیم. جدی بودن این‌بار شاید برای تنازع بقا.
* دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی سیاسی
hedayati.mohammad@yahoo.com