کاربرد دیپلماسی پسابرجامی در دوران پسااوباما

اینکه تصور شود بخش عمده‌ای از برجام خواست و نرمش یکجانبه طرف ایرانی بوده به هیچ‌وجه تحلیل واقع‌بینانه‌ای نیست و مسلما عزم و اراده شخص باراک اوباما و حلقه اندکی از همفکران و نزدیکانش به ویژه در دوران انتهایی زمامداریش نقش بسزایی در تحقق آن داشتند. حتی چه‌بسا با ریاست‌جمهوری شخصی همچون هیلاری کلینتون هم برجام به این شکلی که اکنون وجود دارد، محقق نمی‌شد. البته هوشمندی طرف ایرانی نیز در موقعیت‌سنجی و غنیمت شمردن فرصت اوباما نیز قابل ستایش بود. اما آنچه هم‌اکنون مهم است این می‌باشد که با خاتمه یافتن آن روزهای حاصلخیز دیپلماسی برجامی برای ایران، آیا هنوز همان رویکردهای سابق جوابگو خواهد بود؟!درست است که ایران در برجام صرفا با آمریکا طرف حساب نبوده و سایر قدرت‌های گروه 1+5 از جمله اروپا نیز نقش بسزایی در آن دارا بودند ولی مساله اصلی این بود که بدون اراده واقعی و عملیاتی در مقامات آمریکایی این توافق زمینه تحقق نداشت. ولی اکنون آن آمریکا و آن عقلانیت اوبامایی به تاریخ پیوسته است بنابراین جواد ظریف چنانچه بخواهد همان جواد ظریف دوران جان کری بماند و صرفا بر همان کارنامه برجامی تکیه کند، راه به جایی نخواهد برد. ایران باید با سنجیدن واقع بینانه شرایط موجود و با اشراف به اقبال داخلی و جهانی ترامپ، استراتژی‌های جدیدی را که البته در تعارض با برجام نیز نباشد را تدوین و طراحی کند. به‌نظر می‌رسد در سطح مجامع بین‌المللی و مهمی همچون کنفرانس امنیتی مونیخ ایران باید فعالانه‌تر دیپلماسی نوین پسااوبامایی و پسابرجامی خویش را کلید بزند. انفعال بیش از حد یا صرفا قناعت به اکتساب امتیازات برجام اوبامایی نمی‌تواند متضمن بلندمدت منافع ایران باشد. ایران در دوران جدید باید سعی کند ضمن پرهیز از تامین بهانه‌ها و خوراک تریبون‌های تبلیغاتی ایران‌هراسی ترامپ و دار و دسته تندرواش با بهره‌گیری از دیپلماسی تظلم‌خواهی و همراهی با منتقدان جهانی و آمریکایی ترامپ، خود را به لیست قربانیان زیاده‌خواهی‌های او بیفزاید. تنها در این صورت است که ایران از تبدیل شدن به کانون پوشش ناکامی‌های ترامپ و اسراییل در منطقه و جهان در محور قربانیان ترامپ تلقی خواهد شد. همچنین از طرفی اطرافیان و همکاران ترامپ از اتفاق نظر و انسجام کاملی در سیاستگذاری‌هایشان برخوردار نیستند بنابراین استراتژیست‌های دیپلماسی خارجی ایران باید سعی کنند هوشمندانه در بین صفوف این دولت متزلزل نفوذ کرده و گفتمان‌هایی را هرچند جزیی با برخی از دولتمردان ترامپ برقرار کنند. از جمله این افراد مستعد شخص رکس تیلرسون وزیر امورخارجه جدید آمریکا است که ایران می‌تواند در راستای سیاست‌های پسابرجامی‌اش و از طریق واسطه‌های بین‌المللی، سطحی از روابط دیپلماتیک غیرمستقیم یا حتی مستقیم را با او برقرار کند. همچنین مهم‌ترین ابزار ترامپ برای اینکه ایران را در مظان اتهام قرار دهد، مقوله اسراییل است که ایران نیز می‌تواند در این زمینه سیاست‌ها و تاکتیک‌های جدیدی را به کار گرفته و توپ موضع‌گیری‌های مستقیم‌اش را در اینباره به زمین اروپایی‌ها و نهادهای حقوق بشری بین‌المللی بیندازند و زمینه بهانه‌جویی‌ها را تقلیل دهدبنابراین در نهایت احساس می‌شود ایران باید این تغییر اوضاع را کاملا لمس کرده و مجموعه جدیدتر و بروزتری از عقلانیت پسابرجامی را در دوران افراطی‌گری ترامپی در دستور کار قرار دهد و از سیاست‌های نسنجیده، ناهمگون و ریسک‌پذیری‌های غیرضروری پرهیز کند بنابراین مغتنم شمردن فرصت‌های ذیقیمتی همچون کنفرانس امنیتی مونیخ و سایر عرصه‌های بین‌المللی در این زمینه بسیار حائز اهمیت بوده و جزو فرصت‌های طلایی به حساب می‌آیند که خلاقیت بیشتر و واقع‌بینانه‌تری را طلب می‌کند.
omid.pouraziz@gmail.com