بررسی مشکلات و وضعیت اجتماعی استان مرکزی؛

محمد میلانی- اگر پای صحبت قدیمی‌های ساکن در ساختار جغرافیایی که امروز به عنوان استان مرکزی مرزبندی شده، بنشینید و درد دل‌ها و خاطرات آنها را از زندگانی سخت و جانکاه در گذشته‌ها بشنوید، خواهید دانست که مصائب زندگی بدون امکانات و محرومیت در تمام نقاط ایران در یک سو و مصائب زندگی در استان مرکزی در سویی دیگر قرار می‌گیرد. استانی که تا حدود زیادی مرکزیت مکانی کشور ایران را دارد به تعبیری مشکلاتش نیز در مرکزیت قرار داشته و گویا بناست قرار داشته باشد.
یاد سخنان پیرمردی اصالتا اراکی افتادم که تقریبا دو دهه پیش برای من نوجوان از خاطراتش درباره سرمای زندگی و بی‌امکاناتی در زندگی‌اش می‌گفت. مردمانی که خوردن یک عدد سیب قرمز و بزرگ، پوشیدن کفش‌های برادر بزرگ‌تر یا خرید یک جفت کفش مشارکتی برای خود و برادر از سوی پدر را نوید آغاز سال جدیدی می‌دانستند که هنوز سرمای فسرده زمستان سال گذشته‌اش را بردوش می‌کشید.
استانی که گذشته‌اش همپای سایر مناطق ایران در خودش این چنین محرومیت را به همراه داشته، امروز با گسترش و تغییر سیستم زندگی و همچنین امکانات برای زیست بهتر می‌رود که به عنوان الگویی مناسب در میان مناطق و مراکز صنعتی و مدرن کشور ایران بدل شود، غافل از اینکه بروز مشکلاتی عدیده و عدم همخوانی میان تکنولوژی و صنعتی شدن با وضعیت زندگی روزمره، توانسته آسیب‌هایی جدی به گذار از این شرایط و رسیدن به ایستایی مطلوب و مستمر وارد کند.
این مساله به همین حد و حدود و بر مبنای بیان کلیت‌ها خلاصه نمی‌شود. استان مرکزی از جهات دیگری نیز در مرکز‌ اهمیت بوده است. این استان به سبب شرایط خاصش اگرچه به عنوان استانی صنعتی تلقی می‌شود‌ اما بنای صنعتی شدنش به قدری مهم و مستمر و جدی است که به الزام باید سایر تحولات و مبانی توسعه‌ای آن را نیز مورد تامل و ارزیابی قرار داد. بنای صنعت نیز به همین دلیل استمرار در وضعیت صنعتی شدن و به مدد وجود منابع اولیه مورد نیاز آن بود که در محدوده جغرافیایی این استان طرح‌ریزی شد. موقعیت این استان در راستای شاهراه بودن و داشتن مرز ارتباطی با استان‌های مهم اطراف و همچنین داشتن منابع مهم که چرخ‌‌های صنعت را بچرخانند یا بتوانند منابع عظیم استان‌های همجوار را به کالاهای صنعتی قابل استفاده تبدیل کنند، به اندازه کافی می‌توانست دلایلی موجه باشد تا بتوان از این استان به عنوان استانی صنعتی در راستای گسترش تکنولوژی‌های روز نام برد. از این رو بی‌شک هر کار و اقدام‌ بهینه‌ای در راستای تبدیل محصولات اولیه و مادر در این استان حرکتی برای صنعتی شدن مطلوب در کشور و برای کشور تلقی می‌شود.


استان مرکزی همپای سایر استان‌های دیگر صنعتی نظیر اصفهان، فارس، خوزستان، خراسان شمالی و حتی آذربایجان شرقی توسعه صنعتی را در خود بسترسازی کرده است. استفاده از این فعل مجهول نمی‌تواند به معنای خودبنیادی این فرآیند باشد. اما به معنایی دیگر هم شاید نتواند دلیلی بر مدیریت صحیح و اثرگذار در فرآیند و وضعیت موجود باشد، برای اینکه به معنای واقعی کلمه نام استان مرکزی همسو با نام استان‌های عنوان شده در جرگه صنعتی و مهم بودن در فرآیند توسعه در ایران رشد نکرده است. این بحث به عنوان مهم‌ترین و شاید تنهاترین عامل در آسیب‌شناسی توسعه صنعتی در این استان می‌تواند مورد اهمیت و کنکاش قرار بگیرد.
کافی است ‌به آمارهای کلی موجود در مورد وضعیت این استان نگاهی بیندازیم تا عمق اهمیت چالش مطرح شده برای این استان و حتی برای کشور را متوجه شویم. معادن رسمی و کشف شده در حال استخراج، کارخانه‌های مولد در خصوص تولیدات انواع فلزات، کارخانه‌های صنعتی در ساخت سازه‌ها و حتی ابرسازه‌ها، صنایع تولیدی در خصوص کشاورزی‌، صنایع تولیدی در خصوص مایحتاج مردمی نظیر محصولات خوراکی و پوشاک، معادن سنگ‌های گران‌قیمت و تزئینی و از همه مهم‌تر سنگ‌های ساختمانی به اندازه‌ای مهم هستند که در صورت توجه جدی و مدیریت و برنامه‌ریزی در خصوص کنترل فرآیندهای زیرساختی و تولیدی آنها در این استان می‌توانند برای شکوفایی اقتصاد در ابعاد استانی و کشوری مفید باشند. همچنین فارغ از همه این موارد سبک زندگی و فرهنگ‌های موجود در این استان نیز به اندازه کافی می‌توانند مهر تاییدی بر استقلال و لجام فرهنگی و سنت مطلوب ملتزم به عناصر اصیل فرهنگی در این استان محسوب شوند.
اما باز پرسشی همسو با پرسش پیشین طرح می‌شود که بنابر همه این گفته‌ها چرا استان مرکزی، استان مهجوری به نظر می‌رسد؟ چرا نام این استان به اندازه گستره زیر‌ساخت‌هایش رشد‌ محسوسی ندارد؟ مایلم یک پرسش ساده‌تر، مطرح کنم. چرا نام استان مرکزی به اندازه نام مثلا استان اصفهان یا استان تهران در عرصه صنعت و تکنولوژی گویا، مدعی و مطرح نیست؟
پرسش به این سوال ساده اگرچه باز ساده و بسیط به نظر می‌رسد اما واقعیتی بس سخت و تکان‌دهنده را در وجود خود دارد. اینکه استان مرکزی داعیه تبلیغاتی ندارد، اینکه در عین تساوی تولید و آفرینش‌های صنعتی‌اش دست کمی از سایر استان‌های به اصطلاح سرزبان افتاده ندارد بر هیچ متخصص و اهل فنی پوشیده نیست. از این رو‌ است که همین عدم مطرح کردن دستاوردهای استانی همانند این استان در زمینه‌های دیگر نیز باعث فروکاست وجوهات دیگر پراهمیت در این استان شده است. این استان به اندازه سایر استان‌های صنعتی در کشور که زمانی داعیه بزرگی در عرصه‌های صنعتی و خودکفایی داشتند امروز درگیر مشکلات بسیار مهمی شده است و با آنها دست‌ و پنجه نرم می‌کند بدون آنکه حتی به اندازه آنها این مشکلاتش بر سر زبان‌ها باشد یا طرح و تدبیری برای فروکاستن از این مشکلات سرلوحه کار برنامه‌ریزان مدعی قرار ‌گیرد. استانی که در گذشته خود صنعتی و کشاورزی بودن را همسان و همزمان پیش می‌برد و نوع معیشت مردمانش را بر این دو اصل به راحتی استوار کرده بود، هم‌اکنون از این دو سویی که بیان شد به اندازه کافی درگیر معضلات و مشکلات عدیده‌ای شده است. هم کشاورزی بی‌رمق و آفت‌زده‌اش نمی‌تواند پاسخگوی نیازهایش باشد و زندگی کشاورزانش را به حد مطلوب اداره کند و هم نتوانسته مدعا یا مثالی برای صنعتی شدنش بیاورد. جز چند نمونه یعنی وضعیت محلات، ساوه، خنداب و خمین که تلاش بیش از حد متولیان کشاورزی‌اش باعث نگهداشت نسبی و پرخطر روستا و اقتصاد روستایی‌اش شده است، در سایر بخش‌های استان مرکزی علنا شاهد تغییر سامانه‌های روستایی و کشاورزی به مکان‌هایی بلا‌استفاده و خشک هستیم. تلاش برای نگهداشت وضعیت کشاورزی و به معنایی بهتر برای سرسبزی ماندگار در استان به همان اندازه که اهمیت حیاتی برای این استان و مناطق اقلیمی مرکز ایران دارد، به همان اندازه نیز در سوی دیگر با بی‌اهمیتی و بی‌توجهی روبه‌رو است. اگرچه به دلیل موقعیت اقلیمی این استان دارای کمترین میزان سرانه جنگل و جنگلکاری است اما امید به رونق کشاورزی می‌توانست التیامی بر زخم‌های به وجود آمده باشد که علنا این مهم صورت نمی‌گیرد.
استان مرکزی یکی از بحرانی‌ترین استان‌ها به لحاظ مشکلات
اقلیم منطقه، سخت درحال دگرگونی است و آفت‌های صنعتی به دلیل افزایش‌های بی‌برنامه و بی‌دلیل، خنثی‌سازی و تجزیه‌های اصولی و اساسی نمی‌شوند. استان به اندازه تقریبی 40 درصد براساس آخرین آمارهای موجود صنایع از کار افتاده دارد. بخشی از صنایع استان، به عنوان صنایع مادر در کشور محسوب می‌شوند و از چهار دهه گذشته به این سو، این استان به عنوان قطبی در حال رشد در خصوص پذیرش مهاجران داخلی به سمت خود و همچنین به دلیل افزایش قطب‌های صنعتی و رونق کشاورزی پایدار، بالاخص در مناطق ساوه و محلات مطرح بوده و هست. این موضوع نشان می‌دهد تا چه حد رکود در استان مرکزی می‌تواند روی صنایع وابسته در سایر استان‌ها نیز تاثیر‌گذار باشد. اهمیت به زیرساخت‌ها بدون دستیابی به منشور جامعه از توازن و تعادل صنعتی، باعث وارد شدن ضربه‌هایی جدی به ساختار صنعتی استان در دوره تحریم‌ها و پس از آن شده است. عدم اهمیت بنیادی به گسترش و توسعه صنعتی در این استان و نقص در سیستم‌های بهداشتی‌، معیشتی و امور مبتنی بر امکانات زندگی این استان را در زمره بحرانی‌ترین استان‌ها به لحاظ مشکلات موجود کرده است.
اما چه راهکارهایی می‌توان برای حل این بحران ارائه داد؟ آیا راهکارهای ارائه شده مانند سایر راهکارهای ارائه شده برای دیگر استان‌ها و اقلیم‌ها نادیده انگاشته می‌شوند و مدتی بعد بحران از پس بحران زندگی را برای مردم استان مرکزی به ملالی جبران‌ناپذیر بدل می‌کند؟
این بار اما شرایط متفاوت است. از این رو پاسخ به این سوال نیز می‌‌تواند نه تنها پاسخی متفاوت داشته باشد، بلکه به عنوان یک راهکار مناسب برای حل مشکلات موجود همچون دارو و مرهم بر این زخم باز شده باشد. اگر بر این اصل اعتقاد داشته باشیم که بینش مردم در خصوص مقوله صنعت و تکنولوژی و در سوی دیگر بر مفهوم محیط‌زیست بسیار متفاوت شده و این دو اصل ورای هر امر ذاتی و لازم بر معیشت برای مردم جزو با‌اهمیت‌ترین مسایل و مبانی مدنظر قرار گرفته‌اند، پس می‌توان امیدی برای حل پاره‌ای از معضلات مهم در استان مرکزی داشت.
استان مرکزی با وجود دیرینه‌اش در اولویت‌های ذکر شده یعنی در بخش صنعت و کشاورزی، به هرحال نسبت به استان‌هایی نظیر خوزستان بسیار جوان‌تر است. از سوی دیگر سرعت و شتاب کورکورانه رشد و توسعه در استان اصفهان را نداشته و بالطبع نخواهد داشت. از این رو است که اگر این موارد را مهم تلقی کرده و درعین حال آنها را چراغی به مثابه برنامه‌های متداول و روشن قلمداد کنیم،آگاهی مردم و رشد سواد اجتماعی به عنوان مهمترین عامل بازدارنده در مسیر توسعه‌یافتگی این استان می‌تواند تلقی شود.
آلودگی صنعتی بالای اراک و در خطر بودن جدی سلامتی مردم
توجه به آلودگی دهشتناک شهرهایی نظیر اراک و وجود ریزگردهای سمی ناشی از کارکرد کارخانه‌ها و کارگاه‌های تولیدی که سلامت و تندرستی مردم شهرنشین و مرکزنشین این استان را با خطرات جدی روبه رو کرده و همچنین معایب و پسماندهای این فرآیندهای صنعتی که چونان تبری درحال ریشه‌کن کردن شاخص‌های سلامتی در این استان است، می‌تواند ضرورت ایجاد طرح‌هایی مردم‌محور را در این استان به شکلی اجرایی عملی کند. این استان هنوز در فرآیندهای مذکور جوان است. در این اقلیم هنوز طبیعت و محیط‌زیست به طور کامل از صنعت شکست نخورده‌اند و میل به توسعه به صورت کورکورانه در این استان شکل اجرایی نگرفته است. کشاورزی و امور اجرایی در راستای گسترش طبیعت و درآمدزایی مبتنی بر این اصل، هنوز ریشه‌های عمیق خودش را در این استان حفظ کرده است. پرورش گل و گیاه در این استان بالاخص در منطقه محلات به عنوان یکی از معتبرترین خاستگاه‌های این حرفه در خاورمیانه و همچنین تولیدات کشاورزی مبتنی بر شاخه باغداری در مناطق ساوه و خنداب و تفرش و کشت گندم در اغلب مناطق این اقلیم، نه تنها برگ برنده‌ای برای این استان محسوب می‌شود، بلکه به معنای واقعی کلمه یکی از مستعدترین گرایش‌ها در ایجاد اشتغال پایدار و همچنین توسعه زندگی مبتنی بر اصل درآمد کشاورزی است که هنوز از ویژگی‌های منحصر به فرد و خاص خود بهره‌مند است. از این رو تداوم این موارد، تاثیر بسیار حیاتی بر زندگی مردم استان و مهاجرانی می‌گذارد که با هدف توسعه اشتغال و کسب درآمد روانه آنجا شده‎اند. این مساله، امری مهم و قابل برنامه‌ریزی است. بی‌شک آنقدر اهمیت دارد که در شرایط فعلی هیچ گزینه‌ای جدی‌تر و خاص‌تر از آن در راستای افزایش امید به زندگی در میان مردم نباشد.
در وهله دوم و به عنوان راهکار نهایی در راه احقاق شرایط ایده‌آل برای این استان نمی‌توان از وقوف به گزینه و نحوه مدیریت صنعتی شدن این استان چشم‌پوشی کرد. واقعیت این است که این استان به سمت صنعتی شدن پیش رفته و گام‌های موثری نیز در این راه برداشته شده است. وجود غول‌های‌ صنعتی نظیر‌ ماشین‌سازی اراک، شرکت هپکو، پتروشیمی اراک، راه‌آهن اراک، پالایشگاه نفت امام خمینی و... در کنار تعداد قابل ملاحظه‎ای از صنایع کوچک و کارگاه‌هایی که در شکلی به هم متحد چرخه عظیمی از صنعتی هدفمند را ترسیم می‌کنند، بی‌شک به همان اندازه که می‌توانند نبض تپنده این استان باشند، به همان اندازه نیز می‌توانند قلب دردمند این منطقه نیز به حساب ‌آیند. بر این اساس بی‌هیچ تردیدی مدل توسعه‌ای در استان مرکزی به الزام نیاز به تغییر اساسی دارد و چون استانی جوان‌تر از سایر استان‌های صنعتی محسوب می‌شود، میزان انفعالش در راستای تغییر جهت و افق جدید یافتن نیز بهتر صورت می‌گیرد. الگو‌پذیری از استان‌هایی نظیر خوزستان که امروز با ابر‌بحران‌های صنعتی دست و پنجه نرم می‌کند، نه‌تنها این استان را به طریق سلامت و پویایی هدایت نمی‌کند‌ بلکه باعث هدر‌رفت پتانسیل‌های موجود در این استان نیز می‌شود. بنابراین نظر به چشم‌انداز توسعه خاص و بومی در این استان و همچنین اولویت قرار دادن نگاهی دائمی به شرایط توسعه محیط‌زیست و طبیعت در راستای اصلی واجب و مرتبط با توسعه زندگی و حتی امری در جهت تضمین و تثبیت معیشت و کسب درآمد برای مردم، بسیار ضروری است و بی‌شک صنعتی شدن در این استان نه‌تنها باید بر اساس طرح‌های بومی باشد‌ بلکه به گسترش طبیعت و ماندگاری محیط‌زیست برای نسل‌های بعدی نیز کمک کند. وجود شرایط فعلی و افزایش انتقادها در خصوص از بین رفتن و اضمحلال محیط‌زیست و منابع ارزشمند آن در این استان و همچنین شکست برخی از صنایع و امور مبتنی بر توسعه صنعتی و از قضا زودبازده، ضرورت تامل و تعقل جمعی را بیش از پیش برای استان مرکزی جلوه‌گر می‌کند.
اگر امروز تناسبی میان وجوهات صنعتی و منابع طبیعی در این استان صورت نگیرد و خرد جمعی فرصت‌های موجود و باقیمانده را جدی نگرفته و در پی تدوین راهکارها و منشوری نوین در این راستا و برای حفظ همه ارزش‌ها و منابع ذی‌قیمت در این استان نباشد، به زودی باید شاهد بروز فجایعی باشیم که امروز دامان استان خوزستان را گرفته و کشور را به طور جدی تحت‌الشعاع قرار داده است.