111 سالی که بر ما گذشت

دکتر صلاح‌الدین هرسنی* - جنبش مشروطه‌طلبی نمود سیاسی و اجتماعی ورود اندیشه مدرن به ایران است. این جنبش با طرح اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی با محوریت ارزش‌هایی چون مساوات‌طلبی، آزادیخواهی، قانونگرایی، دموکراسی و اومانیسم توسط برخی از نخبگان سیاسی و دولتمردان وطن‌خواهی چون میرزا تقی‌خان امیرکبیر، قائم مقام فراهانی و میرزا حسین‌خان سپهسالار دوران سیاسی جدیدی را در تاریخ ایران رقم زد.هم‌اینک و پس از گذشت 111 سال از جنبش مشروطیت هنوز انتظارات از قانونگرایی و نظام پارلمانتاریسم آن‌گونه که شایسته و بایسته این جنبش پیشرو و مترقی است، فراهم نیست و برآورده نشده است. در حیطه قانونگرایی وضع کمی نگران‌کننده است به گونه‌ای که لگانیسم یا همان قانون‌گرایی عصر مشروطه جای خود را به رابطه‌گرایی داده است و از آن فقط نشانه‌هایی در حد شعار در کتاب‌ها و اماکن و معابر عمومی باقی مانده است. هم‌اینک در سایه برخی ضعف‌ها و خلا‌های قانونی و همچنین برداشت‌ها و تفاسیر خودسرانه، قانون‌گریزی به امر روال‌مند و روتین تبدیل شده است و عصبیت و هیجان بی‌بازپرس برخی از مقامات و فرصت‌طلبان به‌گونه‌ای فزاینده در حال تکرار شدن و بازتولید است. در بطن این تکرار‌هاست که فساد در شقوق مختلف آن چهره می‌گشاید و آرامش وجدان‌های بیدار را به چالش می‌گیرد.سازو‌کار‌های ما در پارلمانتاریسم و شیوه انتخاب ما هم در نظام نمایندگی چندان تعریفی ندارد و بیشتر مبتنی بر هیجان و احساس همراه است تا تصمیم عقلایی. یک بررسی اجمالی از سازو‌کار‌های نظام نمایندگی بیان می‌کند که تا چه میزان اهداف و منویات وقت حاضر نظام نمایندگی با پارلمانتاریسم رهبران عصر مشروطه فاصله دارد. در شرایط حاضر تصمیم و برنامه‌های عقلایی در امر انتخاب‌ها کارساز نیست و آنچه سرنوشت‌ساز و تعیین‌کننده است، موج آخری است که در آخرین لحظات انتخابات به راه می‌افتد و فوجی از موج‌سواران نامدار و بی‌نام را برای رفتن به پاستور یا بهارستان همراه خود می‌کند. اما وضعیت در دموکراسی با توجه به غایات مشروطه چندان مطلوب نیست و بیشتر به برگزاری انتخابات و نتایج عددی آن خلاصه می‌شود. از فرهنگ سیاسی مشروطه هم فقط توانستیم مشورت‌ناپذیری، نداشتن تسامح، رقابت‌ستیزی، بی‌تفاوتی سیاسی، خرد‌ناورزی، آمریت و تابعیت را حفظ کنیم. به جهت همین لغزش‌ها، کاستی‌ها و فقدان‌هاست که با گذشت بیش از یک قرن از مشروطه هنوز نظام سیاسی ایران نتوانسته رهبرانی از جنس امیرکبیر، قائم‌مقام، میرزاحسین‌خان قزوینی و مصدق را بازتولید کند و اگر هم کرده است، تعداد آنها از انگشتان یک دست فراتر نمی‌رود. بدون تردید تداوم این وضعیت نتیجه‌ای جز درجا زدن و بروز جامعه کلنگی ندارد. جامعه کلنگی بر خصلتی چون کوتاهی عمر نوسانات و تغییرات حتی تغییرات مهم و بنیادین تاکید می‌کند که عدم توسعه و اختلال در نظم سیاسی را به دنبال دارد.نظر به اینکه مراسم تحلیف دولت دوازدهم با یکصد و یازدهمین سالگرد مشروطیت تقارن یافته است، شاید بتوان این تقارن را نشانه و آغازی برای برون‌رفت از وضعیتی دانست که نظام سیاسی در طول این سال‌ها گرفتار آن بوده است. محققا عبور از این شرایط فضای سیاسی و اجتماعی ایران را به سمتی خواهد برد که 111 سال پیش رهبرانی چون امیر‌کبیر، قائم‌مقام و سپهسالار خواهان آن بوده‌اند. اگر این امکان فراهم شود و فضای سیاسی و اجتماعی ایران به سمت تکامل و هویت تکوینی خود برود، می‌توان گفت که تلاش رهبران مشروطه با وجود آنچه گفته‌اند و می‌گویند، ثمربخش بوده و هدر نرفته است.
* مدرس علوم سیاسی و روابط بین‌الملل
S.Harsani.k@gmail.com