سکاندار بانک مرکزی چه کسی باید باشد

اسفندیار جهانگرد*- در اقتصاد هر کشوری، کسی که ریاست بانک مرکزی را برعهده دارد، یکی از سیاستگذاران اقتصادی بزرگ و مهم به شمار می‌آید که دیدگاه‌های او در کنار دیدگاه‌های شخص رییس‌جمهور، وزیر امور اقتصادی و دارایی و رییس سازمان برنامه و بودجه در مدیریت اقتصاد کشور بسیار تاثیرگذار است‌‌. برای ارزیابی سیاست‌های بانک مرکزی ایران در دوره ۵۷ ساله از تاسیس آن، باید ضوابط صحیح و روشنی داشت تا بتوان آن سیاست‌ها را بر اساس اهداف اقتصادی سنجید‌‌. به‌طور کلی کاراتر شدن سیاست‌های پولی در اجرای اهداف نشان‌دهنده بهبود در کارایی بانکداری مرکزی هر اقتصادی است‌‌. توانایی سیاستگذاران در اجرای وظایف‌شان، اساسا به داشتن ابزارهای لازم برای کاهش ناپایداری و تغییرپذیری تولید و تورم بستگی دارد‌‌. لذا کاهش مرکب در تغییرپذیری تولید و تورم نتیجه بهبود کارایی سیاست‌های پولی است به‌عبارتی بانک‌های مرکزی در همه دوران‌ها باید به دنبال کاهش میانگین وزنی تغییرپذیری تولید و تورم باشند‌‌.
بر مبنای مطالعات انجام‌شده در این باره در ایران می‌توان گفت در دهه ۱۳۴۰ سیاست‌های پولی موثر و موفق بوده‌اند و در دهه ۱۳۵۰ شمسی با شکست مواجه شدند‌‌. اگر به تغییرپذیری تولید و تورم طی سال‌های بعد از انقلاب اسلامی نیز نگاه شود مشخص است که ناپایداری مرکب تولید و تورم طی سال‌های فوق همواره گریبانگیر اقتصاد بوده و نشان‌دهنده افت کارایی سیاست‌های پولی بوده است‌‌. در دوره ۱۳77-۱۳85 بعد از انقلاب اسلامی، اندکی کارایی سیاست‌های پولی بهبود داشته است ولی با این حال از این دوره به بعد تاکنون کارایی سیاست‌های پولی دچار تنزل شده است‌‌.
اگر جدا از اهداف نهایی تغییرپذیری تورم و تولید بخواهیم سیاست‌های پولی را در محدوده عملکرد متغیرهای پولی در مقابل اهدافی که بانک مرکزی برای آن متغیرها در نظر داشته مورد مقایسه قرار دهیم، در آن صورت باید دید در آغاز هر سال بانک مرکزی چه هدفی برای رشد پول یا شبه‌پول یا حجم اعتبارات در نظر داشته و آیا به اهداف خود رسیده یا خیر؟فارغ از مساله مطرح‌شده باید به این نکته اشاره کرد که در این ادوار به شکل تقریبا یکسان باید توجه شود که در اقتصادی که درآمد نفتی حرف اول را می‌زند و این درآمد از طریق بودجه دولت و سیاست‌های مالی وارد مدار اقتصادی می‌شود، فضای زیادی برای عملکرد مستقل بانک مرکزی نمی‌ماند‌‌. با این همه افراد می‌توانند نقش موثری داشته باشند و نوع مدیریت آنها و نحوه برخوردشان با مسایل به نوبه خود بی‌تاثیر نبوده و نیست هر چند همه روسای بانک مرکزی مجبور به رعایت قوانینی بودند که حوزه عمل‌شان را مشخص کرده بود‌‌. تجربه تاریخی روسای بانک مرکزی ایران نشان می‌دهد عملکرد آن بیشتر حول سلیقه و علاقه هر رییسی در بانک، بانک مرکزی مدیریت شده است‌‌. اگر رییس بانک مرکزی اقتصاددان بوده، مسایل اقتصادی بیشتر مطرح بوده و اگر حقوقدان بوده، مسایل حقوقی و قانونی بیشتر جلوه داشته است و اگر حسابدار بوده، مسایل ترازنامه و حساب سود و زیان مهم بوده است‌‌. اما چه چیزی باعث شده برخی از این افراد روسای بانک مرکزی را موفق‌تر از بقیه کند؟ توضیح و چرایی این موضوع را در وهله اول باید در نگرش سیاستگذاران درخصوص چگونگی عملکرد اقتصاد جست‌وجو کرد‌‌. درخصوص موارد موفق، سیاستگذاران باید اعتقاد راسخی داشته باشند که تورم هزینه‌‌های زیادی به دنبال دارد و نگرشی واقع‌‌بینانه نسبت به اثر سیاست پولی بر نوسانات اقتصادی داشته باشند‌‌. در مقابل روسای ناموفق، نگرشی داشته‌‌اند که با درک اقتصاددانان از اقتصاد کلان مدرن بسیار متفاوت بوده است‌‌. تجربه در ایران و کشورهای جهان نشان داده سیاست پولی نقش بسیار مهمی در اندازه و شدت تورم و نوسانات تولید دارد‌‌. لذا برای انتخاب ریاست بانک مرکزی کارآمد و موثر باید ابتدا دیدگاه‌های نامزدهای دریافت این سمت را در قالب نوشته‌‌ها، سخنرانی‌‌ها در قالب سیاست‌های پولی و کارکرد آن بر اقتصاد یا دیگر مدارک آنها بررسی کرد‌‌. درسی که می‌‌توان از این کار آموخت، بسیار ساده است؛ داشتن دانش اقتصاد کلان برای یک ریاست موفق بر بانک مرکزی ضروری است‌‌. بر این اساس روش انتخاب یک رییس خوب برای بانک مرکزی بررسی باورهای اقتصادی افراد و مصاحبه با آنان برای آگهی بیشتر از نگرش آنان نسبت به عملکرد اقتصاد کلان است‌‌. بر این اساس انتخاب ریاست بانک مرکزی باید یک اقتصاددان باتجربه گسترده سیاستگذاری و دیدگاه اقتصادی مشخص باشد و بر حفظ آن در دولت پایبند باشد‌‌.
* اقتصاددان و رییس پژوهشکده اقتصاد دانشگاه علامه