روزنامه جهان صنعت
1396/03/01
ناسازگاری مردم با تفکرات پوسیده
سبا محسنی نژاد- ملیحه اسناوندی- با گذشت چند روز از انتخابات و آرام شدن فضای سیاسی کشور میتوان تحلیل جامعتری از دلایل شکست اصولگرایان در انتخابات ریاستجمهوری، فارغ از نگاه هیجانی و احساسی داشت. در اردیبهشتماه امسال شاهد مشارکت بالای مردم در انتخابات ریاستجمهوری بودیم؛ مشارکتی که یا به دلیل محبوبیت نامزد مورد علاقه مردم بود یا اجبار آنها در انتخاب میان بد و بدتر! روحانی در این دوره آرای 57 درصدی را به خود اختصاص داد و این در حالی است که آرای رییسی حدود 38 درصد بوده است. با این آمار شاید این گمانه در ذهن به وجود آید که اگر روحانی به مطالبات مردمی به نحو احسن پاسخ میداد، میتوانست آرای بالاتری را کسب کند و موضوعی که روحانی را پیروز میدان کرد، این بود که او رقیبی جدی در میان اردوگاه اصولگرایان نداشت و در داخل اردوگاه اصلاحطلبان نیز اجماع همه طیفها بر حمایت از او قرار گرفته بود. البته پیروزی روحانی را نباید منحصر به شخص او یا عملکردش کرد بلکه او وامدار اردوگاه اصلاحطلبان است که دستکم در دو دهه اخیر توانسته توازنی را بین دغدغههای مردمی و حاکمیتی و ایجاد زبانی مشترک در این حوزه برقرار سازد. با وجود این اما توجه به این نکته مهم است که اگرچه رییسی نتوانست روحانی را شکست دهد اما میزان رایی که در سبد او جمع شد، نشان از اقبال مردم به این رقیب تازهنفس روحانی داشت. محمدرضا راهچمنی، فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتوگو با «جهانصنعت» درباره بالا بودن میزان آرای رییسی در انتخابات و پاسخ به این سوال که اگر مردم به دولت روحانی اقبال داشتند، چرا باید 16 میلیون رای در سبد رییسی ریخته شود بیان کرد: «بالاخره اصولگراها و گفتمان این جبهه همیشه یک ظرفیت در جامعه دارد که همه این ظرفیت در انتخابات به کار گرفته میشود برخلاف اصلاحطلبی و اعتدالگرایی که همه ظرفیتهای آن در اینگونه مواقع به کار گرفته نمیشود و مردم بعضا بیتفاوت در انتخابات هستند. نکته دیگر بحث تخریبهایی است که علیه دولت روحانی انجام شد. شبنامههایی که در برخی نقاط توزیع شد یا سخنرانیهایی که در روستاها علیه روحانی شده بود همه اینها در تخریب دولت تاثیر داشت. از ماهها قبل فضای ناکارآمدی را علیه دولت ایجاد کرده بود که مشکلات اقتصادی را بیشتر به رخ مردم بکشانند و روحانی هم به دلیل شرایط به ارث رسیده از دولت گذشته و بحث تحریمهای ظالمانه آمریکا و کشورهای غربی طبیعی است که کمتر توانسته بود انتظارات مردم را در بحث اقتصادی و ایجاد اشتغال تامین کند. بنابراین این فضا، دولت روحانی را تضعیف کرده بود تا شرایط به نفع کاندیدای رقیب شود.»رویکرد نامناسب اصولگراها
اواسط فروردینماه بود که قالیباف به عنوان رقیب اصلی روحانی در انتخابات ۹۶ شناخته شد. قالیباف نامزد ایدهآلی برای «اصولگرایان آرمانگرا» بهشمار نمیرفت ولی از پایگاه آرای وسیعتر از اصولگرایان برخوردار بود. ولی ورود رییسی به انتخابات، اشتباه استراتژیک این جریان بود. البته اصولگرایان شخص خاص و مطرح دیگری در سبد خود نداشتند و مجبور شدند به این دو فرد اعتماد کنند. با رصد نتایج انتخابات در دو دهه گذشته از دوم خرداد 1376 به این سو میتوانیم الگوهایی را از کف و سقف میزان مشارکت مردمی و نیز آرای دو اردوگاه اصلی اصلاحطلب و اصولگرا استخراج کنیم و در صورت تعمیم این الگوها به نتایج احتمالی انتخابات 29 اردیبهشت، باید بگوییم ناکامی ابراهیم رییسی را قبل از اعلام نتایج هم میتوانستیم حدس بزنیم چون در انتخابات ریاستجمهوری ادوار گذشته سقف آرای اردوگاه اصولگرایان همواره از یک عدد مشخص رقمی فراتر نرفته است. از طرفی مردم ایران سابقه تاریخی خوبی از افشاگریهای شب انتخابات در ذهن خود ندارند. افشاگری سیاسی، شگردی بود که اولینبار محمود احمدینژاد آن را به انتخابات گره زد تا از آب گلآلود ماهی بگیرد. عالم و آدم دیدند که نظر رهبر درباره افشاگریهای سال 88 و چیزی که در دادگاه اثبات نشده، چه بوده و چه هست. افشاگری و بداخلاقی اصولگرایان علیه رقبا و دولت و ژست مبارزه با فساد یا وعده و وعید آنان به مردم از سبد یارانه گرفته تا راهاندازی کارانه و تسهیلات مسکن حتی اگر به نیت خیر صورت گرفته باشد، برای مردم معنای «انتخاباتی» داشت. راهچمنی درباره عملکرد جبهه اصولگرایی برای کسب آرا و علل شکست گفتمان آنها در این دوره از انتخابات گفت: «آنچه مسلم است، انتخابات نشان داد که مردم به دنبال جریان اصلاحطلبی و اعتدالگرایی هستند. کاندیدای اصولگرا در این دوره از انتخابات برنامههایی ارائه دادند که قابل تحقق نبود به طور مثال پرداخت چندبرابری یارانه از جمله همین برنامهها بود. کسی بدش نمیآید درآمدی برای مردم ایجاد کند اما وقتی منابعی برای پرداخت این وعدهها وجود ندارد، نشان میدهد که این وعدهها شعاری بیش نیست، مردم هم متوجه شدند برنامههایی که اصولگراها ارائه میدهند، قابلیت اجرایی شدن ندارد.» وی افزود: «دومین نکته اینکه یکسری بداخلاقیهای انتخاباتی در مناظرهها انجام شد که بیشتر از سوی کاندیداهای اصولگرا بود که نباید مسایل شخصی به رسانه ملی کشیده میشد تا کاندیداهای اصلاحطلب و اعتدالگرا مجبور شوند یکسری مسایل را برای پاسخگویی مطرح کنند. بنابراین باید در انتخابات اخلاق رعایت میشد. این مسایل مقداری فضای کشور را به ضرر اصولگراها کرد. حرفهایی زده شد که واقعیت نداشت و برنامههایی مطرح شد که در حد شعارهای انتخاباتی بود و به همین دلیل مردم به گفتمان اصولگرایی روی نیاوردند و خواستند چهار سال دیگر دولت با روحانی تداوم پیدا کند.»
شکست اصولگرایان بعد از انتخابات مجلس شورای اسلامی برای اصولگرایان آغاز یک شکست دوباره در انتخابات ریاستجمهوری بود و این شکستها ادامه راه را برای این جریان سخت خواهد کرد و در واقع امیدشان را برای پیروزیهای دیگر از دست خواهند داد و شاید به این زودیها نتوانند بلند شوند و به عرصه سیاست برگردند. شورای اسلامی شهر تهران و برخی از شهرهای بزرگ نیز به دست لیستهای اصلاحطلبان افتاد تا این جبهه بتواند قدرت بیشتری برای اداره کشور در دست داشته باشد. این برای گروههای اصولگرا زنگ خطری است که بدانند شیوه گفتمان آنها با وجود آنکه به گفته «راهچمنی» همواره ظرفیت معینی از مردم را با خود همراه دارند، اما قشر عظیمی از مردم با سیاستهای قدیمی و کهنه آنها در عرصه مدیریت داخلی و خارجی همصدا نیستند. برنامهریزی غلط و بدون استراتژی اصولگرایان تنها مختص این دوره نیست و مدتهاست با افراطیگری و خشونتطلبی کمکم حامیان خود را کم کردند. البته انتخاب احمدینژاد یک اتفاق بود همانگونه که کسی در مخیلهاش هم نمیگنجید از میان هیاهوی هشت ساله اصلاحات، پای محمود احمدینژاد به پاستور باز شود و همین هم شد. اگرچه در انتخابات سالهای 84 و 88 احمدینژاد از بلیت اردوگاه اصولگرایان استفاده کرد و با حمایت آنها بر صندلی مدیریت پاستور نشست اما بعدها با عملکردش حامیان اصولگرای خود را هم از دست داد. در کنار آن اصولگرایان از هیاهوهای مجلس ششم و مجلس هفتم هم بیرون آمدند و سه دوره پیاپی مجلس را در دست گرفتند. حوادث سال 88 نشان داد جبهه اصولگرایان دیگر نمیتواند با همان شیوههای همیشگی خود پا در میدان رقابت بگذارد. پیروزی دولت روحانی در سال 92 و تکرار این پیروزی در انتخابات 96 درس بزرگی برای اصولگرایان بود که بدانند با وجود پشتوانه 16 میلیونی رای مردم اما حدودا 23 میلیون نفر دیگر با سیاستهای آنها مخالف هستند. نکته مهم اینجاست که جبهه اصولگرایی برای پیروزی باید روندهای فعلی و اشتباهات گذشته را تکرار نکنند چراکه در دو دهه گذشته در سیاست ایران به عنوان جناحی که بیشتر دغدغههای حاکمیتی را نمایندگی میکند در افکار عمومی شناخته شده است.راهچمنی درباره اینکه آیا جبهه اصولگرایی با ادامه همین شیوه میتواند پیروز میدان بعدی باشد، گفت: «جبهه اصولگرایی باید در برنامهها و رفتارهایش تجدیدنظر کند و دست دوستی و همکاری با دولت بدهد این تصور نباید میان مردم باشد که اصولگراها با دولت همکاری نمیکنند. اصولگراها میتوانند با ارائه برنامههای قابل اجرا دست همکاری به دولت بدهند که بتوانند گفتمان خود را دوباره در میان مردم جا بیندازند. همانطور که قبلا گفتم اصولگراها ظرفیتی دارند که ممکن است بنا به شرایط به این ظرفیت کم و بیش آسیبی وارد شود اما آنها برای اینکه این ظرفیت را بالا ببرند باید در رفتار و برنامه خود تجدیدنظر کنند و برنامههایی ارائه دهند که مورد پسند اکثریت مردم باشد. سران و تصمیمگیران جبهه اصولگرا باید خودشان را برای چهار سال آینده برای انتخابات ریاستجمهوری یا دو سال و نیم دیگر بازسازی میکنند و آماده رقابت با اصلاحطلبان شوند.»
سایر اخبار این روزنامه
آمادگی ایران برای دادن هدیه صلح به منطقه و عربستان
ناسازگاری مردم با تفکرات پوسیده
دورنمای تالار شیشهای پس از انتخابات
بررسی برنامههای 4 سال آینده صنعت و معدن؛
بررسی چالشهای سیاستگذاری مسکن در دولت دوازدهم؛
ماجرای حذف سود سپردهگذاران فرشتگان
بزنبزن در شورای شهر!
تاکید اتاق بازرگانی به دولت برای تدوین«سند استراتژیک توسعه اقتصادی» ؛
بازنگری در سیاست های اقتصادی
گزارش میدانی- آماری «جهان صنعت» از وضعیت «کارتنخوابهای تهران» ؛
پشت کردن الیزه به رسانهها
پایان انتخابات، ادامه مشارکت
ترافیک دیپلماسی درعربستان
پیروزی لیست امید در انتخابات شورای شهر تهران؛
نیوزویک بررسی کرد؛
پایان انتخابات، ادامه مشارکت
تغییر راهبردهای خاورمیانهای آمریکا
15 میلیونی که رای ندادند
نیوزویک بررسی کرد؛
پیروزی لیست امید در انتخابات شورای شهر تهران؛
15 میلیونی که رای ندادند
15 میلیونی که رای ندادند