روزنامه آفتاب یزد
1399/01/17
چرا از این شاخه به آن شاخه میپریم؟
آفتاب یزد - یوسف خاکیان: در یکی از شبهای نوروز که به دلیل شرایطی که ویروس کرونا ایجاد کرده و مردم را مجبور به خانه نشینی کرده بود برنامه دورهمی؛ امید حاجیلی خواننده موسیقی را به عنوان مهمان مقابل دیدگان مردم نشانده بود تا مهران مدیری با او گپ و گفتی کرده و وی را سیبل پرسش هایی کند که پیشتر هنرمندان دیگری پاسخ آنها را به کارگردان این برنامه داده بودند. برنامه با اجرای یکی از ترانههای حاجیلی شروع شد و سپس مهران مدیری پرسشهای خود را مطرح کرد و در مقابل هر پرسشی، حاجیلی پاسخی را ارائه کرد و کار به انتها رسید و حاجیلی آهنگ آخر را هم خواند و زمان خداحافظی این امید حاجیلی بود که با یک پرسش مهران مدیری را در حالت آچمز قرار داد. پرسشی بااین مضمون:
چرا بازیگران یا خوانندگان با آنکه در رشته خودشان صاحب اعتبار و نام هستند به سمت فعالیت در رشتههای دیگر هنری میروند؟ مثلا چرا بازیگر فکر میکند میتواند خواننده هم بشود و آلبومی بدهد و کنسرتی برگزار کند؟
اگر برنامه مورد نظر را دیده باشید کاملا حق میدهید که مدعی شویم مهران مدیری با آنکه به صورت دست و پا شکسته جوابی را تحویل امید حاجیلی داد اما در واقع نتوانست پاسخ در خور شانی به این پرسش بدهد. چرا که خواننده با دانش موسیقی پاپ که سابقه تدریس در دانشگاه را هم دارد سوالی مطرح کرده بود که به قول دانشگاهیها بیست نمره داشت اما مدیری نتوانست پاسخ آن سوال را حتی به اندازه پنج نمره بدهد. سوالی مهم و حیاتی که در این گزارش بنا داریم به واکاوی زاویههای مختلف آن بپردازیم. بدیهی است که به جوابی نخواهیم رسید اما مطمئنا به مواردی اشاره خواهیم کرد که یافتن پاسخ این پرسش را آسانتر میکند. هرچند برای یافتن علت العلل چنین رفتارهایی باید به کنه وجود هر کدام از هنرمندان یا ورزشکارانی که از رشته خود به رشته دیگری میپرند تا فعالیت در آن را حتی شده به صورت آزمون و خطا بررسی کنند، پی برد. امید آنکه اتاقهای فکری در این زمینه ایجاد شود تا با همفکری کارشناسان مختلف، تدبیری برای برون رفت از این ماجرا اندیشیده شود تا پس از این اگر هم قرار است انتخابهایی برای فعالیت در رشتههای جدید توسط هنرمندان یا ورزشکاران صورت گیرد، انتخابهایی حساب شده و منطقی باشد تا شاهد بروز استعدادهای شگرفی باشیم که همگی میتوانند موجبات شکوفایی هنر را در عرصههای مختلف
پدید بیاورند.
مدتهای مدیدی است که شاهد این هستیم که هنرمندان مختلف عرصههای گوناگون فرهنگی و ورزشی با اینکه در رشته ای که در آن فعالیت میکنند صاحب شهرت، اعتبار و حتی محبوبیت هستند به فعالیت در آن رشته مورد نظر قناعت نکرده و خواهان آزمون و خطا در رشتههای دیگری هستند که شاید نه تنها تبحری در آن ندارند بلکه فاقد دانش و تجربه اولیه برای ورود به آن عرصه هستند و تنها بر اساس چهره برندی که دارند با خود میگویند «من که تو رشته تخصصی خودم تونستم پلههای ترقی رو یکی پس از دیگری طی کنم چرا شانسم رو توی رشته دیگه ای امتحان نکنم تا هم بتونم تواناییهای نامحدودم رو به رخ دیگران بکشم و هم مردم رو از استعدادهایی که خداوند در وجودم قرارداده بهره مند کنم.» همین موضوع است که موجب میشود هر از چند گاهی در جامعه ای که در آن زندگی میکیم شاهد این باشیم که برخی از هنرمندان عرصههای بازیگری به سمت فعالیت در رشتههای خوانندگی، عکاسی، مجسمه سازی، نقاشی رفته و شانس خود را برای فعالیت در این رشتهها امتحان کردند یا بازیکنان رشتههای ورزشی مخصوصا فوتبال را دیده ایم که پس از پایان دوران ورزشی یا حتی در همان دوران که فعالیتهای ورزشی انجام میدهند به سمت و سوی هنر گرایش پیدا کرده و سعی کردند اقبال خود را برای نشان دادن تواناییهای خود در مقابل دوربین کارگردانهای مختلف امتحان کنند تا از این رهگذر بتوانند بر محبوبیت و شهرت خویش در دنیای دیگری به جز دنیای ورزش بیفزایند و به قول معروف نشان دهند که به نوعی حکیم دوران هستند. این موضوع به دنیای ادبیات نیز رسوخ کرده است تا حدی که شاهد بوده ایم برخی از شاعران که البته در گذشتههای دور از سمت و سوی رشته ای که سالها در آن فعالیت کرده اند تغییر مسیر داده و در کنار فعالیت در رشته قبلی، به آزمودن تواناییهای خود رشته جدیدی مبادرت ورزیده اند و شاید به همین دلیل هم امروز که در رشته دوم صاحب نام و عنوانی شده اند خود را در مسیر تازه تری وارد میکنند تا به مردم بگویند یک هنرمند به شرط داشتن استعداد ذاتی میتواند وارد فعالیت در عرصههای
مختلف بشود.
اما در میان خیل عظیم هنرمندان و ورزشکارانی که خواهان تجربه کردن حضور در عرصههای دیگر هستند یک المان وجود دارد، المانی که در اکثریت قریب به اتفاق این افراد دیده میشود. آنها پس از مدتی میپندارند که مسیر را درست آمده اند و کار خوبی کرده اند که رشتههای دیگر را برای فعالیت در کنار رشته اصلی خودشان انتخاب کرده اند چرا که اگر این کار را نمی کردند هم استعداد خودشان به هدر میرفت و هم جامعه از داشتن یک ابرهنرمند در رشته جدیدی که آنها برای فعالیت انتخاب کرده اند محروم میشد. بیشتر این هنرمندان و ورزشکاران نیز این انتخاب و عملکرد خود را مدیون هوش سرشاری میدانند که تو گویی از ابتدای خلقتشان همراه آنها بوده است. نکته ای که ذکر آن در اینجا لازم است این که باید بپذیریم تجربه نشان داده که برخی از این افراد کاملا درست فکر میکنند، به صورتی که دارای استعداد ذاتی برای فعالیت در عرصههای دیگر فرهنگی و ورزشی هستند وبه قول معروف اگر آب ببینند شناگر خوبی خواهند بود و اتفاقا اگر اینگونه افراد خود را محدود به فعالیت در یک رشته فرهنگی یا ورزشی بکنند هم به خود و هم به جامعه خیانت کرده اند چرا که تواناییهای بالقوه بسیاری داشته اند اما از آنها استفاده نکرده اند. نمونه بارز اینگونه هنرمندان عباس کیارستمی است. هنرمندی که در رشتههای مختلف هنری فعالیت میکرد و انصافا در همه آنها نیز استاد کاملی بود. او به همان اندازه که نقاش بود، عکاس هم بود، به سینما هم مسلط بود، نویسندگی و شاعری هم میدانست و در کنار اینها از مجسمه سازی هم سر در میآورد. با تمام این تفاسیر، کیارستمی با آنکه در همه این رشتهها حرفهای بسیاری برای گفتن داشت اما هرگز خود را عکاس، فیلمساز، نقاش، نویسنده، مجسمه ساز نمی دانست. او اصولا این کارها را برای مطرح کردن خود نمی کرد تا به جامعه بفهماند که این هم شکل دیگری از توانایی هایی که من دارم، بلکه تمام این اقدامات را برای دل خودش انجام میداد و به قول خودش کار میکرد تا در درجه اول خودش را راضی کند. اما در کنار پذیرش نکته ای که بیان کردیم بیایید این را هم بپذیریم که برخی از این jump (پریدنها از این شاخه به آن شاخه اگر صورت نگیرد بسیار بهتر است. به سخن دیگر اگر برخی از این هنرمندان به جای از این شاخه به آن شاخه پریدن به فعالیت در رشته ای که در آن تخصص دارند، بپردازند نفع بیشتری را هم نصیب خود میکنند و هم نصیب مردم جامعه ای که در آن زندگی میکنند. چرا که وقتی قرار است هنرمندی فعالیت در عرصه جدیدی را آغاز کند اگر آن فعالیت حرف تازه ای برای گفتن نداشته باشد و یا با کپی کاری، تکرار مکررات آنچه پیش از این در آن عرصه بیان شده، باشد، خیلی زود از سوی جامعه پس زده میشود چرا که هوش مردم بسیار بالاست و هنر اصیل را تشخیص میدهند. در چنین شرایطی اتفاقی که برای آن هنرمند رخ میدهد این است که اعتباری که در طی سالها در رشته تخصصی اش برای خود کسب کرده نیز خدشه دار میشود و جامعه دیگر او را به عنوان یک هنرمند اصیل نگاه نمی کند به صورتی که با کوچکترین اتقاق مردم به یاد هنرنمایی مصنوعی او در رشته ای که در آن تخصصی نداشته میافتند و نقش اصلی او در هنر یا ورزشی که پیشتر در آن فعالیت میکرده را
فراموش میکنند.
اما در کنار تمام مواردی که مطرح شد باید به نکته ظریف دیگری هم اشاره کنیم. این که بی انصافی است اگر تمام تقصیرها را به گردن هنرمندان و ورزشکارانی بیندازیم که تلاش میکنند شانس خود را برای فعالیت در عرصههای دیگر هنری امتحان کنند. بیایید بپذیریم مقصر برخی از این اتقاقات کارگردانان و تهیه کنندگان دیگری هستند که فرصت فعالیت در رشتههای دیگر را برای آن هنرمندان پدید میآورند. برای مثال یک کارگردان یا تهیه کننده برای اینکه شانس فروش فیلمش در گیشه را بالا ببرد از یک خواننده، فوتبالیست و یا تکواندوکار دعوت میکند که در فیلم، سریال یا نمایش صحنه ای اش به ایفای نقش بپردازد. بدون شک این موضوع سبب خواهد شد در زمان اکران یا نمایش آن اثر، وقتی مخاطب با عکس و نام آن ورزشکار یا خواننده روی پوستر آن فیلم یا نمایش روبرو میشود خود را به آب و آتش بزند تا هر طور که شده به تماشای آن فیلم یا نمایش برود. موضوعی که بدون هیچ تردیدی موجبات خوشحالی کارگردان یا تهیه کننده آن اثر را به همراه خواهد داشت. اما این خوشحالی کاملا مسری است و خیلی سریع به سراغ خواننده یا ورزشکار مورد نظر هم میرود و او را غرق در شادی میکند. چرا که بدون هیچ تلاشی خوشبختی به سراغ او آمده تا بتواند از توانایی هایی که به زعم خودش در درون دارد به بهترین شکل بهره برداری کند، بنابراین بدون هیچ اندیشه و تفکری تنها کاری که میکند این است که با خود میگوید: «یا شانس یا اقبال، من که چیزی از دست نمی دم، بریم ببینیم چی میشه» و دقیقا با همین تفکر به پیشنهاد مطرح شده جواب بله میدهد. از همین جا به بعد است که دو اتفاق ممکن است رخ دهد.
اول اینکه ورزشکار یا خواننده ما واقعا هنری در چنته دارد و بالطبع در زمان ایفای نقش، خود را نشان میدهد و زمینه برای بروز و ظهور یک هنرمند خوب که پیشتر ورزشکار یا خواننده بوده برای جامعه هنری سینما فراهم میشود.
دوم اینکه ورزشکار یا هنرمند ما هیچ هنری در چنته ندارد و در زمان ایفای نقش، حتی معمولی هم نمی درخشد و مخاطب او را پس میزند و او در مییابد که بهتر است به همان حرفه قبلی خود ادامه دهد.
خوانندگی بازیگران و ورزشکاران نیز تقریبا چنین شرایطی را دارد. ورزشکار یا بازیگر مورد نظر که تصمیم گرفته پس از این در کنار فوتبال و اکتوری در سیما، میکرفون به دست بگیرد و به قول معروف آواز بخواند ممکن است در یکی دو اجرای اول به دلیل سلبریتی بودن مخاطبانی داشته باشد اما در دراز مدت، با عدم استقبال مخاطب از هنر جدیدی که او تصمیم گرفته آن را به تالار افتخاراتش بیفزاید مواجه شده و در مییابد که باید عطای این کار را به لقای آن ببخشد.
با این حال و با تمام این تفاسیر نکته ظریفی که امید حاجیلی با عنوان «رویای دیده شدن» در گفتگویش با مهران مدیری مطرح کرد نشان میدهد که حتی کسانی که از نعمت دیده شدن در جامعه برخوردارند باز هم به گونه ای عطش «رویای دیده شدن» را در درون خویش دارند و شاید همین عطش است که آنها را فارغ از جایگاهی که در یک رشته ورزشی یا هنری دارند، مجاب میکند که به تجربه فعالیت در عرصه ای جدید مبادرت ورزند و در برخی موارد پس از کسب آن تجربه حتی به خویش آفرین بگویند که :«ناز نفست، چه بلوایی به پا کردی» در حالیکه در عالم واقعیت آنچه اتفاق افتاده بسیار اسفبار بوده است.
سایر اخبار این روزنامه
بازار مصادره و سرقت ماسک در جهان داغ است
در حالیکه هنوز تا زمان آغاز پارلمان یازدهم باقی مانده است و کشور در بحران کرونا گرفتار است اصولگرایان از هم اکنون برای ریاست مجلس به رقابت با یکدیگر و لابی گری مشغول شده اند
پیش نویس لغو تحریمها در شرایط تحریم در مجمع عمومی سازمان ملل رد شد، ایران، روسیه و کره شمالی حامی آن بودند اما آمریکا، اتحادیه اروپا مخالفت کردند
طرح فاصله گذاری اجتماعی به فاصلهگذاری هوشمند تبدیل میشود
کمتر از دوماه دیگر به آغاز به کار رسمی مجلس یازدهم باقیمانده اما عملاً یکی از سه قوه در متن و حاشیه ی مسائل خُرد و کلان کشور و جامعه دیده نمیشود؛ آفتاب یزد پاسخ به این سوال را بررسی میکند که آیا؛
چرا از این شاخه به آن شاخه میپریم؟
مراقب سهمیه ۳۶۰ لیتر بنزین باشید
علیرغم هشدار ها دیروز خیابان های تهران و کلانشهر ها پر تردد شد .ناظران مشکلات اقتصادی راتنها دلیل ترک قرنطینه خانگی می دانند
مردم بالاخره سفر بروند یا نروند؟!
تست مثبت کرونای 40 نفر در اتوبوسرانی تهران
همه احتمالات یک حمله بیولوژیک
رانندگی در پایتخت را ایمن کنید
اعتراض کرونا وارد است!