بحران در مدیریت بحران

سیلاب‌های ویرانگر ناشی از بارش باران کم سابقه هفته گذشته در جنوب استان سیستان و بلوچستان آخرین نمونه از بحران ها
و حوادث طبیعی چند سال گذشته کشورمان است که مشخص می‌کند دولت در قبل، حین و بعد از وقوع این بحران ها توانایی مدیریت آن را نداشته و درست و به موقع عمل نکرده است، این عدم توانایی را می‌توان جدای از عملکرد سازمانی دوایر و ارگانهایی نظیر راهداری، برق، ارتباطات و فوریت‌های پزشکی دانست، چرا که گاهاً مشاهده شده برخی از این نهادها به صورت درون سازمانی و بواسطه حضور افرادی دلسوز تلاشی صادقانه و عملکردی مطلوب در مواجهه با برخی از بلایا و حوادث طبیعی داشته‌اند.
اما در حال حاضر نکته بسیار حائز اهمیت این مهم است که همه این تلاش های موردی و پراکنده به دلیل اینکه مدیریتی متمرکز در آن دیده نمی‌شود نتوانسته رضایت نسبی آسیب‌دیدگان و مردم گرفتار در بحران پس از سیل سیستان و بلوچستان را دربر داشته باشد.
در بحران سیل اخیر علاوه بر اینکه ساکنان ۹۰۰ روستا به نوعی از آن متاثر شده‌اند، براساس برآوردهای اولیه حدود ۳ هزار میلیارد تومان هم به زیرساخت ها و دارایی اندک مردم بلوچستان به خصوص در بخش‌های کشاورزی و دامپروری خسارت وارد آمده است. حال این سوالات مطرح می‌شود با وجود اینکه دسترسی آسانی به نقشه های پیش بینی آب و هوا وجود دارد، چرا از سوی متولیان و مدیران استانی اقدامات پیشگیرانه صحیحی برای کاهش این میزان از خسارت انجام نشده است؟ چرا هشدارهای لازم به جمعیت در معرض خطر برای تخلیه این روستاها داده نشده است؟ چرا قبل از شروع این فصل از بارش‌ها اقدامی‌برای مدیریت آب ذخیره شده در پشت سدهای پر آب صورت نگرفته است؟ آیا نمی‌شد این میزان خسارات را تا حدود بسیار زیادی کاهش داد؟


چیزی که اتفاق افتاد این بود که همزمان با شروع بارش باران در اوایل هفته گذشته علاوه بر مسدود شدن راه ۸۰۰ روستای درگیر در سیل، برق و تلفن بسیاری از شهرها و روستاهای این مناطق به طور همزمان قطع شد، به طوری که ۳ الی ۴ روز پس از اتمام بارش ها عملاً اطلاعی از مردم خیلی از این مناطق در دسترس نبود، این عدم ارتباط و قطع مسیرهای ارتباطی علاوه بر اینکه امدادرسانی را محدود می‌کند، فشار روحی و روانی مضاعفی به مردم مناطق دچار بحران وارد می‌آورد.
مدیران و متولیان استانی و کشوری خیلی خوب می‌دانند که جنوب استان سیستان و بلوچستان در مقایسه با شمال استان و در میان سایر استان ها از نظر وجود راه و جاده‌های روستایی در پائین‌ترین شاخص و بدترین شرایط کشور قرار دارد و با توجه به اقلیم و سیلابی بودن بارش های باران در این مناطق، احتمال تکرار چند باره این بحران با هر بارش در صورت عدم توجه به زیرساخت‌ها و بهسازی راهها، پل ها و آبروها دور از ذهن نیست.
علی رغم اینکه به دلیل گستردگی و وسعت جغرافیایی مناطق سیل زده و هم به دلیل کمبود بالگرد و ماشین آلات سنگین امداد رسانی به آسیب دیده گان به کندی انجام گرفت، ولی باز هم حس مسئولیت اجتماعی که در مردم ایران و استان در مواقع بحران دیده می‌شود ستودنی و قابل ستایش است، اگر چه به دلیل نبود سازوکارهایی دقیق و متمرکز در جمع آوری کمک‌های مردمی‌و بی اعتمادی که به نهادهای امدادرسان دولتی وجود دارد، کمک‌های مردمی‌بدون توجه به برآورد نیازها بسیار بد در بین آسیب‌دیدگان توزیع شد.
جا دارد نهادهای حمایتی و امدادرسان دولت فکری هم برای بازسازی اعتماد عمومی‌بکنند و مدیران بحران در استان و شهرستان‌ها هم به دنبال راه حلی اساسی در این بخش باشند.
حضور برخی مدیران پررنگ ولی بسیار ناهماهنگ بود، به طوری که مدیران استان که می‌باید در کانون بحران حضور داشته باشند، بیشتر در جلوی دوربین‌ها وقت‌شان صرف تشریفات و برگزاری مراسم استقبال از وزرا و مسئولان کشوری می‌شد، آیا بهتر نبود مسئولان کشوری هماهنگ و به یکباره و در قالب یک تیم در مناطق سیل زده حضور پیدا می‌کردند و تصمیمات احتمالی را برای جبران خسارات وارد آمده در نقطه بحران اتخاذ می‌کردند؟