روزنامه ایران
1398/10/23
فرهنگ ،حافظه نیست گفتوگوست
محسن بوالحسنی
خبرنگار
در طول سالهایی که کار مطبوعاتی کردهام اقبال همصحبتی و معاشرت و گفتوگو با چهرههای شاخص بسیاری داشتهام که بسیاری از آنها نویسندگان، پژوهشگران و مترجمان و هنرمندان سرشناسی بودهاند و البته در این میان حساب برخیشان از برخی دیگر متمایزتر است. نگین این چهرهها، بیشک و لااقل برای من مردی است بزرگ، بهنام جلال ستاری، که معاشرت و گفتوگو با او، نه فقط یکگفتوگو، که تاریخی شفاهی است و البته کلاسی برای سؤال پرسیدن و درس آموختن از فرهنگ، تاریخ و اسطورهها و افسانهها... موضوع این نوشتار اما بیوگرافی نوشتن برای ستاری نیست که بیشک کمتر کسی است که او را نشناسد. موضوع، بازخوانی یکی از این گفتوگوهاست به تقویم امروز که نشان میدهد 23دیماه سالروز تولد محمدعلی جمالزاده پدر داستاننویسی امروز ایران است. در یکی از روزهای سرد زمستانی که برای دیدار با ستاری به مهرشهر رفته بودم، حرف به دوران دانشجویی او در سوئیس رسید و خاطرات زندهای که ستاری از آن دوره داشت. حافظه ستاری آن روز، مثل همیشه دقیق بود و با ذکر جزئیات و نامها همه چیز را بهخاطر میآورد و امیدوارم عمر خودش و این حافظه تا ابد مستدام بماند. آن روز برای اولین بار از نام مستعار آن دوران خودش سخن گفت که در مطبوعات چپ زیرسایه آن نام مستعار مطلب مینوشت و بعد همین «آقای گیل» از حزب جدا شد که جای توضیحاش اینجا نیست. از دوستی و همدانشگاهی بودنش با احسان نراقی و داوود رشیدی و... گفت و سفری دانشگاهی که به برلین کردند برای حضور در جشنواره جوانان برلین. در نهایت در این جشنواره به جای آنکه بهزور او را به تماشای مسابقه فوتبال ببرند سر از سخنرانی و شعرخوانی ناظم حکمت در میآورد و خاطرات خوش آن روزگار. اما در همان سوئیسی که ستاری دانشجو زندگی میکرد؛ ایرانی صاحبنام و پرآوازه دیگری یعنی محمدعلی جمالزاده نویسنده و مترجم معاصر ایرانی که سال ۱۹۶۵ هم نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات شده بود هم زندگی میکرد. ستاری از جمالزاده و دیدارها و مکاتباتش با او اینطور تعریف میکرد: «نراقی ما را با خیلی از چهرهها آشنا میکرد. کار من آن زمان بیشتر درس و مشق و دانشگاه بود. جمالزاده اما خیلی در تر و خشک کردن ما مؤثر افتاد. با دیگران خوب تا نمیکرد ولی با من بسیار بسیار مهربان بود. اگر یادداشتهایی که برای من نوشت را ببینید متوجه لطفش به من میشوید. پانسیون محل زندگی من خیلی نزدیک به او بود اما من مدام برای جمالزاده نامه مینوشتم. زیر پانسیون باشگاه بیلیاردی بود که جمالزاده هر روز میآمد آنجا و بازی میکرد.» برایم جالب شده بود. پرسیدم چرا با همه این نزدیکی مدام نامه مینوشتید. میتوانستید راحت بروید سر راهش را بگیرید و مؤدبانه سؤالهایی را که میخواستید در نامه از او بپرسید، در میان بگذارید. جواب جلال ستاری برایم جالبتر از همیشه بود. «آن روزگار که مثل امروز نبود. راستش جرأت نمیکردم. حتی پیش از آنکه بروم سوئیس بعدازظهرها میرفتم به «مجله پولاد» و به «تربتی» که استاد ما بود کمک میکردم. گاهی از جلو کتابفروشی رد میشدم و میدیدم مردان بزرگ و سرشناسی در کتابفروشی دور هم جمع شدهاند. نفیسی و... حتی جرأت نمیکردم بروم داخل کتاب بخرم. چنین احترام و شرایطی وجود داشت. در سوئیس هم خیلی بعدتر از شروع نامهنگاریها با جمالزاده از نزدیک به گفتوگو نشستم.» جمالزاده دوره قاجار به سوئیس رفته و درس خوانده بود و در دفتری بینالمللی و دولتی کار میکرد و به گفته ستاری آن زمان که او و جمالزاده با هم آشنا میشوند بازنشسته شده بود. خود ستاری درباره آخرین مکالماتش با جمالزاده ذهنش را میبرد به کمی پیش از مرگ جمالزاده. میگوید: «سالهای آخر عمرش خیلی به ندرت میدیدمش تا اینکه بار آخر که از سوئیس به ایران برگشتم به محض بازگشت به کشور به او زنگ زدم. این آخرین تماس ما بود. گوشش خیلی سنگین شده بود و به سختی میشنید چه میگویم.» جلال ستاری، کتابی در قالب مجموعه مقالات مینویسد بهنام «درباره فرهنگ» و آنطور که خودش تعریف کرد کتاب را برای تورق و مطالعه برای جمالزاده میفرستد. در جواب نامه اعلام وصولی برایم فرستاد و چند خطی نوشت که هنوز آن نامه را دارم. جمالزاده ضمن تشکر سؤالی بنیادین از من پرسیده و نوشته بود: «تعریفت از فرهنگ چیست؟» دیدم راست میگوید. من اول باید بدانم فرهنگ چیست. گفتم برایش. گفت:«نه اینها که تو میگویی سنت فرهنگی است. تو باید برسی به تعریف امروزی فرهنگ.» دیدم این آدم درست میگوید. ستاری آن روز این خاطرهاش را با این گزاره تمام کرد که «جمالزاده اولین کسی بود که به من فهماند فرهنگ یعنی همین گفتوگوها که میکنیم.» ستاری که انگار با تمام اختلاف نظرها با جمالزاده به این فصل مشترک با او رسیده بود تشریح کرد که «تا گفتوگو نداشته باشیم فرهنگ صرفاً حافظه است که طوطیوار آن را تکرار میکنیم.»
سایر اخبار این روزنامه
پرخاشگر و عجول شدهایم
راز و رمزِ رمز ارزها
فرهنگ ،حافظه نیست گفتوگوست
آماده همکاریهای نزدیکتر با کشورهای منطقه هستیم
800 روستا در محاصره سیل ویرانگر
90 نماینده مجلس برای مجلس بعدی رد صلاحیت شدند
والیبال ایران تا المپیک قد کشید
سفرهایی برای کاهش تنش
سیل سیستان بعد از بلوچستان خسارت بارتر خواهد بود
آسیبهای تأخیر در بیان واقعیت
تشکیل دو کارگروه برای رسیدگی به حوادث هواپیمای مسافربری و کرمان