خواب ابدی اولین کارگردان زن سینمای ایران

آیدا آزاد
خبرنگار
شهلا ریاحی، شامگاه دهم دی ماه و در سن 93 سالگی از دنیا رفت. هنرمندی که با نقش‌آفرینی‌های متعددش از سال 1323، تبدیل به بازیگر خاطره‌انگیز سینما، تلویزیون و تئاتر ایران شد و در سال 1335، یعنی 5 سال پس از ورودش به دنیای بازیگری، فیلم بلند «مرجان» را کارگردانی کرد تا عنوان نخستین کارگردان زن سینمای ایران به او تعلق بگیرد. اما از آن‌جایی که کارگردانی در دنیای مردانه سینمای 60 سال پیش، بسیار سخت‌تر از امروز بود، «مرجان» تبدیل به اولین و آخرین فیلمی شد که ریاحی ساخت. او به بازیگری‌اش ادامه داد و کمتر کسی او را به‌عنوان نخستین کارگردان زن ایران می‌شناسد. هرچند در طی این سال‌ها، تلاش‌های مکرری از سوی هنرمندان انجام شد تا عنوان نخستین فیلمساز زن به او بازگردانده شود. نمونه‌اش مراسم بزرگداشتی که نیکی کریمی در حاشیه نمایش «شیفت شب» برگزار کرد و ضمن تقدیر از ریاحی و اهدای لوح تقدیر به او، توضیح داد: «شهلا ریاحی دل شیر داشت که ۶۰ سال پیش کارگردان شد و همان‌طور که می‌بینیم فیلم و خود کارگردان جلوتر از زمانشان بودند. او راه را برای من و امثال من باز کرد. در کنار همه اینها صدای زیبا و خاطره‌انگیزش همیشه در تاریخ ماندگار است.»
یک بازیگر همه‌فن حریف


دنیای بازیگری برای ریاحی، یک شغل جدی و مهم بود. تأکید روی جدیت و اهمیت از آن جهت است که تعداد بازیگرانی با این دو صفت آن‌چنان کم است که باید روی آنها تشدید گذاشت. اما  از 1323 که با نمایش «سیاست هارون‌الرشید» روی صحنه آمد و بعدتر در سال 1330 که با فیلم «خواب‌های طلایی» در سال 1330 قدم به سینما گذاشت، تا همین سال 1395 که در «نهنگ عنبر 2» جلوی دوربین رفت، او را با این ویژگی‌ها می‌شناختند. تعداد فیلم‌هایی که ریاحی بازی کرد، آن‌چنان زیاد است که در حافظه نمی‌گنجد اما نکته جالب اینجاست که حتی اگر اسم فیلم‌ها یادمان نیاید، گریم‌ها و ویژگی‌های شخصیت در ذهنمان پررنگ است و می‌دانیم که او را به‌عنوان مادر مهربان، مادر بدجنس، همسر فداکار، همسر بدذات و... دیده‌ایم. ریاحی در طی سال‌های فعالیتش، یکی از پرکارترین بازیگران به حساب می‌آید. اما دو مرتبه در کار او وقفه افتاد. مرتبه نخست در سال‌های انقلاب است که در سال 1354 در فیلم «خانه خراب» به‌کارگردانی نصرت کریمی حاضر شد و تا سال 1366 جلوی دوربین نرفت و با «پرنده کوچک خوشبختی» به‌کارگردانی پوران درخشنده به سینما بازگشت و مرتبه دوم در سال‌های پیری بود که کم و بیش با سینما خداحافظی کرده بود و جلوی دوربین نمی‌آمد و حتی در محافل هنری هم کمتر حاضر می‌شد.
یک کارگردان کاربلد
«مرجان» هرچند کمتر دیده شد و موفقیت مورد انتظار را هم در زمان نمایش به دست نیاورد اما یکی از تاریخ‌سازترین فیلم‌های سینمای ایران است. فیلمی 90 دقیقه‌ای و سیاه و سفید که در حال حاضر فقط 18 دقیقه‌ از آن باقی مانده و 4 دقیقه از آن در یکی از برنامه‌های بزرگداشت ریاحی نمایش داده شد. داستان فیلم در زمانه خودش حرفی برای گفتن داشت و با سینمای آن دوران متفاوت بود. داستان درباره قبیله‌ای از کولی‌هاست که نزدیک دهکده‌ای ساکن می‌شوند. یکی از کولی‌ها از روی فقر گوسفندی را از مدرسه دهکده می‌دزدد و معلم جوان مدرسه موفق می‌شود که کولی را گرفتار کند. دختر آن کولی که «مرجان» نام دارد، برای دیدن پدرش که در مدرسه زندانی است به دهکده می‌رود و در آنجا با معلم جوان روبه‌رو می‌شود و در نهایت عشقی بین آنها شکل می‌گیرد. این فیلم که در سی سالگی ریاحی ساخته شد، با نقش‌آفرینی کارگردان در نقش دختر کولی، محمدعلی جعفری، تقی ظهوری، احمد قدکچیان، رحیم روشنیان و تاجی احمدی تولید شد.
یک خاطره دلنشین
 از هر کدام از ما چه چیزی بر جا می‌ماند؟ به جز همین خاطره‌هایی که از زبان این و آن می‌شنویم؟ به جز خوبی‌هایی که از ما به یاد مانده‌اند و بدی‌هایی که خدای ناکرده در حق دیگران انجام داده‌ایم. از زیبایی‌های زندگی، یکی هم این است که بدی‌هایمان انگشت‌شمار باشند و خاطره‌های خوب از ما برجا بماند. وقتی درباره شهلا ریاحی صحبت می‌کنیم، اتفاق‌های خوب آن‌چنان پیشی می‌گیرند که بدی‌ها از یاد می‌روند. بازیگری که به نظم و انضباط شهره بود. هنرمندی که به مناسبت درگذشتش، کانون کارگردانان سینمای ایران بیانیه‌ای داد و درباره‌اش نوشت: «قدرت زمان وفادوست، با نام هنری شهلا ریاحی با کارگردانی فیلم سینمایی «مرجان» اولین کارگردان زن سینمای ایران در سال ۱۳۳۵ است. فقدان این کارگردان و بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون را به جامعه هنری تسلیت می‌گوئیم.» حسین انتظامی، رئیس سازمان سینمایی در پیام تسلیتش نوشت: «شهلا ریاحی هنرمند این سرزمین بود و مهر و هنرش، سال‌ها و نسل‌ها بر ذهن و دل همه مردم ایران نقش بست و جاودانه شد. فقدان این بازیگر پیشکسوت و مردمی را به اهالی سینمای ایران، خانواده‌ و مردم سینمادوست ایران تسلیت می‌گویم.»
اما این پیام‌های تسلیت یک طرف، سمت دیگر روحیه شاعرانه بازیگر است و واقع‌نگری‌اش که انگار جزئی از زندگی شخصی و حرفه‌ای او بود. بازیگری که در یکی از گفت‌وگوهایش با خبرگزاری ایسنا از علاقه‌اش به دنیای شعر گفت و شعری را که برای نوه‌هایش سروده، خواند. تیتر این متن، در حقیقت‌بندی از شعری است که ریاحی بیش از 10 سال پیش برای نوه‌هایش سرود: «صداتان جان دهد بر من عزیزان/ شوم خوب و خوش و سرمست و میزان/ خدا آمرزد آن مخترع را/ که خوشحالی دهد این مستمع را/ «گراهام بل» تو چون دل‌ها کنی شاد/ از این‌رو غرق رحمت روح تو باد».

تنها قاب عکسی بر دیوار خواهیم شد

پوران درخشنده
فیلمساز
شهلا ریاحی را اگرچه به‌عنوان بازیگر می‌شناسیم اما نام او به‌عنوان اولین زن سینماگر سینمای ایران ثبت شده است. او سال‌ها قبل از انقلاب و در سال 1335 توانست جایگاه خود را به‌عنوان کارگردان زن تثبیت کند البته باید از همراهی همسرشان آقای اسماعیل ریاحی یاد کرد که در پیشرو شدن خانم ریاحی در این زمینه نقش مؤثری داشت. «مرجان» در آن دوران فیلم نسبتاً خوبی هم بود که گرچه در اکران موفق نبود اما تلاش سازنده‌اش -شهلا ریاحی- به‌عنوان اولین زن کارگردان و کسی که اولین قدم‌ را در مسیر فیلمسازی زنان برداشت قابل تقدیر است. با وجود این ایشان بعدها حرفه بازیگری را جدی‌تر گرفت و بیشتر در این حرفه متمرکز شد.
شهلا ریاحی انصافاً در بازیگری خوش درخشید چه در دوران جوانی و چه در دوران میانسالی که نقش‌های ماندگاری را در سینمای ایران به یادگار گذاشت. ویژگی شاخص شهلا ریاحی در بازیگری تعلق خاطر عاشقانه‌اش به این حرفه بود. این مؤلفه را شخصاً در دو تجربه همکاری‌ام یعنی «پرنده کوچک خوشبختی» و «زمان از دست رفته» به‌خوبی دریافت کردم. او بازیگری بود که هر روز سر وقت به لوکیشن می‌آمد و همیشه آماده بود.  هیچ‌وقت نشد که سر صحنه دستیار کارگردان به‌دنبال او بگردد، شهلا ریاحی همیشه سر پلان آماده بود، یک گوشه نشسته بود و به نقش فکر می‌کرد. این دلبستگی و احساس مسئولیت نسبت به نقش خیلی مهم است. او دائم تلاش می‌کرد تفاوت شخصیت‌ها را پیدا کند. می‌گفت مادری که در «پرنده کوچک خوشبختی» بودم با مادری که در «زمان از دست رفته» هستم طبیعتاً تفاوت‌هایی دارد.
این کندوکاو ادامه داشت تا ویژگی و وجه تمایز هر شخصیت را پیدا کند. برای من فیلمساز خیلی ارزشمند است که بازیگر وقتی سر صحنه می‌‌آید به نقش‌اش فکر کرده و آن را پرورش بدهد. شهلا ریاحی بواقع بازیگر خلاق و حسی بود، بازیگر تکنیکی نبود که به او بگوییم چه می‌خواهیم و طبق برنامه نقش را اجرا کند. شخصیت را طراحی می‌کرد و با آن زندگی می‌کرد.  بسیار متأسفم از شرایط ناگزیری که باعث شد ایشان نتوانند کار کنند و خانه‌نشین شوند. در همان ایام که آلزایمر تازه به سراغشان آمده بود و به دیدارشان رفتم یک جمله را بارها تکرار کردند که هنوز آهنگ صدایشان در گوشم است. با آن لبخند شیرین همیشگی گفت: «نه تو مانی و نه من، قاب عکسی خواهیم شد بر دیوار». او به این باور رسیده بود که ارزش‌های زندگی خیلی فراتر از چیزهایی است که ما بر حسب عادت و روزمره درگیرش هستیم. فارغ از ارزش‌های بازیگری، شهلا ریاحی انسان وارسته‌ای بود. جزو زنانی بود که هیچ‌وقت در سینما دنبال حاشیه‌ها نبود. هم و غمش این بود که کار کند و برای این حرفه تلاش کند.   عشق‌اش سینما و بازیگری بود. از دست دادن چهره‌های پیشکسوتی چون شهلا ریاحی جبران‌ناپذیر و جایگزین کردنشان سخت است. بعد از خانم رقیه چهره‌آزاد، حمیده خیرآبادی و مهری ودادیان او آخرین نفر از قافله بازیگرانی بود که تصویری ماندگار از مادر ایرانی در خاطره‌هایمان ثبت کردند. فقدان ایشان را اول به خانواده محترمشان و جامعه هنری و همین‌طور به علاقه‌مندان ایشان تسلیت می‌گویم؛ به همه سینما دوستانی که با نقش‌های او رؤیاپردازی کردند و با فیلم‌هایش زندگی کردند. با اطمینان می‌گویم که ایشان عاشقانه مردم را دوست داشت و به همین عشق کار کرد. روحشان شاد و یاد و خاطره‌شان در ذهن و جان ما همیشه مانا.