روزنامه ایران
1398/10/04
برای کار فرهنگی ساخته شده بود
اردشیر صالحپور
نویسنده و پژوهشگر
عبدالرضا حیاتی از چهرههای سرشناس فرهنگی و هنری استان خوزستان بعد از تحمل یک دوره بیماری دیروز درگذشت. 25 اسفند سال گذشته آیین تجلیلی برای این هنرمند جنوبی برگزار شد، فیلم مستندی نیز درباره سال ها فعالیت حیاتی ساخته شده که قرار بود 25 اسفند امسال با حضور او رونمایی شود.
برای جنوب، برای آن خوب هزاران ساله، برای نفت و شرجی و آفتاب و برای همه یاران خوب و صمیمی که یکییکی از دست رفتند و ناپدید شدند... ما در هر جای جهان هم که باشیم حتی در شمال، باز به جنوب میاندیشیم و نفسمان هرم گرمای جنوب را دارد و دلهای برشته و تفت در یاد آنجا میتپد... در آستانه فصل سرد ایستادهایم و بار دیگر باید ایمان آورد به آغاز فصل سرد... باید برای روزنامهها تسلیتی بفرستیم... به خوزستان و اهوازی که اکنون پر آب است...
عبدالرضا حیاتی چهره صمیمی و نام آشنای تئاتر جنوب پس از دورانی طولانی از بیماری افسردگی و پریشانی رخت به جهان دیگر کشید...
عبدالرضا و افسردگی!!؟ مگر میشود! او با تنها چیزی که نسبتی نداشت همین افسردگی و پریشانحالی بود. جوک تازه چیداری حیاتی؟ و او با لهجهای جنوبی که ترکیبی از عربی و لری و بندری بود، تعریف میکرد بیآنکه خودش بخندد...
او هر نوعش را هم در آستین داشت با حالتی نمایشی آنها را تعریف میکرد. در هر شرایطی شاد و انرژی بخش بود. اصلاً کار جهان را هرگز جدی نمیگرفت. بیریا و بیآلایش کارش را در جهاد سازندگی شروع کرده بود، آنهم در بخش فرهنگی، خط مینوشت، شعر، داستان، نمایشنامه، نوحه میسرود، اما بیش از همه به تئاتر آمیخته بود، یک پایش در سنگر جهاد بود و یک پایش در جبهه و جنگ و تئاتر اهواز... تا همین اواخر هم ماند و پایداری کرد. بعد از جنگ، همه پراکنده شده بودند ولی او مانده بود، خودش ومحمد جمالپور که از پایهها و سایههای همیشگی و صمیمی تئاتر خوزستان بودند و پایان دیگر...
نخستین جشنواره تئاتر پس از انقلاب را هم خودشان راه انداختند، در مسجدسلیمان سال 1360، سیاهتیری هم بود و مهندسپور و حشمت قاسمی و هوشنگ هیهاوند در مسجدسلیمان و مهدی رضا بدلی از دزفول و من که از ایذه به آنان ملحق شده بودم و چراغ تئاتر دوباره پس از خاموشی و آغاز جنگ، فروزان شد و شکل گرفت و تئاتر زیر موشک بارانها و سنگرها و سالنها. اولین بار در همان نخستین جشنواره با عبدالرضا در اتوبوس که ما را از سالن محل اقامت جشنواره میبرد آشنا شدم. سرپا ایستاده بود. برای دوستی با عبدالرضا بهانه نمیخواست او آشنای همه بود. غریبگی نداشت آنچنان ساده و صمیمی بود که با همه رفیق و همدم میشد و ذوق سرشار داشت در لحظه میسرود، مینوشت، اصلاً برای کار فرهنگی ساخته شده بود. در هر حرکت فرهنگی و هنری خوب ردپایش دیده میشد.
عبدالرضا در همه کارها و فعالیتهای فرهنگی حضور داشت و برایش فرقی نمیکرد که چه کاری و چه مسئولیتی دارد. کاری را که هیچکس زیر بارش نمیرفت، او میپذیرفت. به تنها چیزی که نمیاندیشید، پست و مقام بود و از آن امور دوری میجست. بیآلایش و ساده و روان بود مثل کارون. نعمت لاریان آن زمان از همه بزرگتر بود و اصغر شادروان و برخی از بچهها و قدیمیهای تئاتر خوزستان که کمابیش هنوز کار میکردند تلاششان بر آن بود که خوزستان با وجود جنگ و ویرانی آن شکوه هنری گذشتهاش را پیدا کند. اصلاً این خاصیت جنوب است، با گرمایش همه را گرد هم میآورد، کنار هم، جشنواره خرمشهر و آبادان وجه دیگری از آن ماجرا بود و هیچ حرکتی بدون عبدالرضا شکل نمیگرفت. برایش هم فرق نمیکرد ارشاد، حوزه هنری، جهاد. تئاتر برایش مهم بود و ماند تا همین سالهای اخیر که به افسردگی و پریشان احوالی دچار شد.
چه حیف که آن شور و نشاط همیشگی در او به یأس و افسردگی گراییده بود و حالا به سرمای مرگ در این آغاز زمستان تن داده است. او رفته است ولی یادش همچنان در دلها و خاطرهها مانده است.
سایر اخبار این روزنامه
خجسته میلاد عیسی مسیح پیامبر بزرگ الهی و مبشر صلح و دوستی مبارک باد
بابانوئل ملهم از کوکا یا نیکولاس؟
برای کار فرهنگی ساخته شده بود
اگر من شهردار تهران بودم
خروج بنیاد از بنگاهداری
کشور تحریم است پروژه های دولت متوقف نیست
انتقال آب خزر مشکل محیط زیستی ندارد
زادروز زرتشت به تقویم کشور افزوده شد
14 هزار دانشآموز خارج از منطقه درس میخوانند
تعطیلی مهدها والدین شاغل را خانهنشین کرد!
طرحهای تازه دولت برای حمایت از مرزنشینان
توسعه شبکه ملی اطلاعات به معنای قطع اینترنت جهانی نیست
قرار گرفتن در لیست سیاه FATF ضربه سنگینی به اقتصاد کشور است
آقای جلیلی! درباره نامه تأیید «اف ای تی اف» توضیح دهید
آلودگی هوا در تهران؛ مسئول کیست؟
سرگردان در دایره معیوب