سود تندروهای داخلی و اپوزیسیون خارجی از افت مشارکت

احسان بداغی
خبرنگار پارلمانی
محمد علی ابطحی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب نه مانند مخالفان دولت معتقد است که نرخ مشارکت در انتخابات پیش رو فرقی با دوره‌های قبل نخواهد کرد و نه مانند برخی از اصلاح‌طلبان اعتقاد دارد که در این انتخابات شاهد افت شدید مشارکت هستیم. او می‌گوید هر چند در شهرهای بزرگ یا حوزه‌هایی که در آبان ماه در آنها شاهد اعتراض بوده‌ایم افت مشارکت قطعی است اما مشارکت در باقی حوزه‌های انتخابیه این افت را جبران خواهد کرد. اما اینها باعث نمی‌شود که او نگران این انتخابات نباشد. نگرانی او بابت قدرت گرفتن مجدد جریان تندرو اصولگراست که می‌گوید پیشتر در دولت‌های نهم و دهم و مجالس هفتم تا نهم آزمایش خود را پس داده‌اند. او می‌گوید این جریان الان هم جز تکرار شعارهای همان سال‌ها هیچ برنامه دیگری برای کشور ندارند. آن هم در شرایطی که کار چندانی از دست اصلاح‌طلبان و اعتدالیون بر نمی‌آید.
این روزها به‌نظر می‌رسد بخشی از نیروهای سیاسی نگران مشارکت مردم در انتخابات هستند. این نگرانی آیا جدی است و چرا؟ شما خودتان هم این نگرانی را دارید؟


انتخابات مجلس به‌لحاظ ساخت و فضایی که دارد از انتخابات‌های دیگر متفاوت است. در شرایط فعلی عمده نگرانی‌ها از مشارکت برای انتخابات پیش رو ناظر به مسائل سیاسی و حوزه سیاسی است که من معتقدم در حوزه‌های انتخابیه کوچک بروز و نمود چندانی ندارد. چون در آن حوزه‌ها مسائل بومی، قومی و طایفه‌ای یا در سطح مسائل سیاسی یا حتی پر رنگ‌تر از آن دارای تأثیر است. به‌همین دلیل معتقدم که در شهرستان‌ها و خصوصاً حوزه‌های کوچکتر چندان تفاوت مشهود و جدی را در بحث مشارکت با دوره‌های قبل تجربه نخواهیم کرد. مسأله اصلی ناظر به شهرهای بزرگ است که دقیقاً وضعیتی متفاوت از این دارند. در دوره‌های قبلی انتخابات هم حتی بر سر ترکیب مجلس اگر تفاوت‌هایی ایجاد می‌شد عموماً به بحث تغییر نوع مشارکت در همین شهرهای بزرگ و کلانشهرها بر می‌گشت تا شهرهای کوچک و شهرستان‌ها. به‌هر‌حال دلسوزان هم از مدت‌ها قبل هشدار داده بودند که بی‌توجهی به مطالبات مردم تأثیرات خوبی برای انتخابات نخواهد داشت و متأسفانه گوش شنوایی پیدا نشد و به‌شکل طبیعی می‌شد در مقطع تابستان و اوایل پاییز ارزیابی کرد که ما با چالش مشارکت مواجه هستیم. اما مسائل و اتفاقات آبان ماه قضیه را خیلی وخیم‌تر کرده. در حوزه‌های انتخابیه کوچکی که شاهد اعتراضات و آن اتفاقات تلخ بودند می‌شود پیش‌بینی کرد که اوضاع مشارکت خوب نباشد و حتی مسائل طایفه‌ای و قومی هم نتواند محرک افزایش مشارکت شود. اما باز تأکید می‌کنم که در باقی حوزه‌های انتخابیه کوچک که خیلی این اتفاقات را تجربه نکردند، احتمالاً نرخ مشارکت تفاوت چندانی با قبل نداشته باشد. در کل هم معتقدم افت مشارکت با لحاظ این شرایط آنقدر بزرگ نخواهد بود.
ما در سال 90 و 94 برای دو انتخابات مجالس نهم و دهم دو فضای کاملاً متفاوت را تجربه کردیم. شما می‌گویید افت مشارکت آنقدر عدد بزرگی نیست. با لحاظ سابقه آن دو انتخابات که در دو شرایط سیاسی متفاوت تجربه شدند، فکر می‌کنید انتخابات امسال بیشتر شبیه کدامیک بشود؟
ببینید ما اصلاً فضای سال 94 را نداریم و در کلانشهرها آنقدر هم نباید منتظر صف‌های طولانی آن سال باشیم. اما اگر رقم مشارکت همان دو انتخابات 90 و 94 را نگاه کنید می‌بینید که حوالی عدد 60 درصد است و آنقدر تفاوت فاحشی ندارد. من فکر می‌کنم چیزی شبیه انتخابات مجلس نهم را داشته باشیم که در کلانشهرها و جایی که مردم سیاسی تصمیم‌ می‌گیرند، شور انتخاباتی دیده نشود. البته همان انتخابات مجلس نهم هم تأثیر چندانی در ارکان قدرت در ساختار سیاسی ما نداشت و اینگونه نبود که خلوت بودن صفوف در کلانشهرها باعث تغییر رفتار حاکمیت شود.
یعنی فکر می‌کنید در سطح حاکمیت نگرانی چندانی از بابت احتمال افت مشارکت وجود ندارد؟
احتمالاً ارزیابی متفاوتی نسبت به ما دارند. حاکمیت قطعاً برای نرخ مشارکت اهمیت قایل است اما من در سطح سیاسی چند گروه را می‌بینم که از افت مشارکت سود می‌برند و خوشحال می‌شوند. یک مجموعه کسانی هستند که اپوزیسیون خارجی و برانداز محسوب می‌شوند و دست در دست تحریم‌کنندگان ایران هستند و ماه‌هاست شعارهایی نظیر «دیگه تمومه ماجرا» و «رأی بی‌رأی» را تبلیغ می‌کنند. اینها تصور می‌کنند آنقدر قدرت دارند که بتوانند یک حرف معناداری را به‌دنبال نرخ پایین مشارکت در انتخابات به افکار عمومی تحمیل کنند. تاکتیک آنها هم در طرح مسائلی مثل شعار دیگه تمومه ماجرا یا زدن صندوق رأی در واقع زدن ابعاد اصلاح‌طلب نظام و ساختار سیاسی است چون می‌دانند که انسداد در این بخش است که می‌تواند برای آنها موقعیت‌سازی کند. یعنی موقعیت وقتی برای آنها فراهم می‌شود که جامعه داخل ایران مسیر اصلاحات را مسدود بداند. متأسفانه جریان افراطی اصولگرا هم در این قضیه با این جریان به اشتراک عمل رسیده‌اند و همین مسیر را می‌روند؛ یعنی هم در انسداد مسیر اصلاحات و هم خوشنودی از بالا نرفتن نرخ مشارکت در انتخابات یک همگرایی عملیاتی پیدا کرده‌اند با این گروه اپوزیسیون خارج نشین. کما اینکه جسته و گریخته هم شنیده‌ایم که برخی‌ها گفته‌اند اگر مشارت از یک سطحی بالاتر نرود، جریان خودشان یعنی اصولگرایان افراطی پیروز میدان خواهند شد و این جریان از شور انتخاباتی سودی نخواهد برد.
شما به سطح گروه‌های سیاسی اشاره کردید. ما در فضای پیشا انتخاباتی کمتر بروزی از شور انتخابات را شاهد هستیم. در پی این وضعیت آیا به نظر شما هیچ نشانه‌ای دال بر اینکه فضای عمومی انتخابات از سوی حاکمیت دچار تغییر معناداری شود، قابل رؤیت است؟ نشانه‌ای که حاکی از آن باشد که در سطح حاکمیت درک متفاوتی از وضعیت جامعه ایجاد شده است.
من خیلی دوست داشتم که چنین نشانه‌هایی را ببینیم و شاهد اعتنای بیشتر به مردم و عدم انکار برخی مطالبات عمومی باشیم. تجربه سیاسی من هم اگر بخواهم واقع‌بینانه نظر بدهم بر این موضوع گواهی نمی‌دهد که چنین چیزی بر مدیریت کشور تأثیری بگذارد چون اساساً مدیریت کشور خیلی در اولویت‌بندی عوامل مؤثر در تصمیم‌گیری‌اش موضوع افکارعمومی را در رده‌های اصلی قرار نمی‌دهد و اگر هم افکار عمومی جاهایی اهمیت اصلی را پیدا کرده این وضعیت مقطعی بوده است. در همین حوادث اخیر هم دیدیم که توانایی‌های انتظامی و امنیتی از نظر آنها بیشتر تعیین‌کننده و مؤثر است و به‌همین دلیل من پیش‌بینی نمی‌کنم که این دفعه شاهد تکرار رفتار متفاوتی باشیم. به خاطر اینکه به هر حال یک بخش متنفذ هم همان‌طور که گفتم علاقه‌مندی آنچنانی برای شور انتخاباتی ندارد.
در این فضا بخشی از اصولگرایان خودشان را از قبل پیروز میدان می‌دانند و حتی جشن پیروزی را هم آغاز کرده‌اند. با توصیفی که شما داشتید به‌نظر می‌رسد قائل به این هستید که فضا به کام این جریان است. این اعتماد به نفس را شما کاذب یا واقعی می‌دانید؟
خیلی اعتماد به نفس عجیبی نیست. به‌هر حال آنها ابزارهای مهمی مانند رسانه، یا آزادی بیان خاص برای طراحی برخی مسائل یا حتی نفوذ در نهادهای مختلف و همراهی این نهادها را دارند. اینها نشانه اعتماد به‌نفس به آن معنایی که می‌شناسیم نیست. اینها یک نوعی غرور از تسلط بر امور و نهادهای مختلف، فارغ از رأی مردم است. یک نوع فخرفروشی سیاسی است که در مقابل رقیب خودشان می‌گویند شما اگر فکر می‌کنید مردم را دارید، ما هم اینها را داریم. ما با این ابزارها می‌توانیم مردم را از شما دور کنیم اما شما نمی‌توانید ابزارهای ما را بگیرید. البته من فکر می‌کنم هر چند شرایط حکایت از آن دارد که افراطیون دوباره در حال قدرت گرفتن هستند و پیشروی خودشان را آغاز کرده‌اند اما من موفقیت آینده را برای آنها در سطحی که امروز تبلیغ می‌کنند، متصور نیستم. یعنی فکر می‌کنم به چیزی کمتر از آنچه فکرش را می‌کنند برسند. ضمن اینکه اینها برنامه‌ای هم برای فردای پیروزی احتمالی خود ندارند. یعنی یک برنامه عموماً تخریبی تا انتخابات با هدف پیروزی دارند اما برای بعدش ما می‌بینیم چیزی نیست و اگر هم هست چیزی شبیه همان راه و رسم آزموده شده دولت احمدی‌نژاد است و حتی شاهد شعار جدید و متفاوتی هم از این گروه نیستیم. بعداً هم البته باید پاسخگو باشند.
درست است؛ این گروه به‌هر حال بدون کارنامه نیست؛ مجالس هفتم تا نهم، دولت‌های نهم و دهم و شهرداری تهران در اختیار همین‌ها بوده. آن کارنامه چقدر حکایت از این می‌کند که بعداً پاسخگو باشند؟
خب اینها که اساساً در بحث پاسخگویی به‌نظر می‌رسد خیلی جاها اعتقادی هم ندارند. اما مسأله کشور امروز چیزی نیست که اینها در آن زمان درگیرش بودند. مسأله و گره کشور سیاست خارجی است که اتفاقاً اینها در بهترین وضعیت آن را تحویل گرفتند و در بدترین وضعیت آن را تحویل دادند. یعنی این گره خودش حاصل کارنامه همین جریان است. فضای بین‌المللی قطعاً استقبال نخواهد کرد از حضور این جریان در قدرت ایران و این جریان هم برای باز کردن این گره اساساً راهکار و برنامه‌ای ندارد به جز تکرار چند تا شعار. آن شعارها شاید سال‌های 84 و 85 برای برخی مردم جذاب بود اما امروز دیگر همان کارایی را هم ندارد.
اصولگرایان میانه رو به رهبری علی لاریجانی حضور بسیار کم فروغی در انتخابات پیش رو دارند؟ به‌نظر شما نبود این جریان و حاشیه نشین شدن اصولگرایان سنتی می‌تواند نشانه‌هایی از میدان‌داری تندروها باشد؟
بله. این بار اصولگرایان میانه‌رو همانقدر آسیب دیدند که اصلاح‌طلبان دچار آسیب شدند. بلکه حتی بیشتر. جریان اصلاح‌طلبی ضربه اصلی را سال 88 خورد و در عین حال یک مجموعه ساکت ولی دارای انسجام و رهبری مشخص است و کم و بیش پایگاه اجتماعی اختصاصی خود را هم دارد. اما جریان اصولگرای میانه‌رو این را هم ندارند. من البته چندان خطری در حضور افراطیون در ساختارهای قدرت نمی‌بینم. آنها هرچه بیشتر از این فضاهای آزاد وارد فضاهای محدود و قانونمدار شوند به نظر کشور سود بیشتری می‌برد. ببینید آنچه که خطرناک است بی‌توجهی مردم نسبت به آینده است نه کم و زیاد شدن وزن افراطیون در نهادهای حکومتی.
اما این کم و زیاد شدن وزن آنها در نا امیدی مردم تأثیر دارد. یعنی این ناامیدی نتیجه همین نوع حضور آنهاست و این یعنی خطر آنها در ساختارهای رسمی از خطرشان در کف خیابان بیشتر است.
تحلیل من این است که این اتفاقات با برنامه در حال رخ دادن است و حتی بخشی از جریان حاکم همچنان حذف اصلاح‌طلبان را مسأله و اولویت اصلی کشور می‌دانند.
در این وضعیت اصلاح‌طلبان چه می‌توانند بکنند؟ آیا اساساً کاری از دست آنها با این توصیف شما بر می‌آید یا خیر؟
مجموعه فشارهایی که در یک دهه اخیر روی اصلاح‌طلبان بوده در وضعیت امروز آنها بی‌تأثیر نیست. مثلاً در رشد اصلاح‌طلبی بدلی، بستن صدای اصلاح‌طلبی واقعی و هم فعالیت متوازن و بی‌دغدغه اصلاح‌طلبان و ارتباط‌گیری با پایگاه اجتماعی‌شان. مسأله دیگر هم موضوع دولت است؛ همان‌طور که اصولگرایان هیچگاه نمی‌توانند از زیر بار مسئولیت دولت احمدی‌نژاد شانه خالی کنند، اصلاح‌طلبان هم نخواهند توانست این کار را با دولت آقای روحانی بکنند. یعنی عملکرد ایشان هر چند به اصلاح‌طلبی ربط کاملی ندارد اما تأثیر قابل ملاحظه‌‌ای روی وضعیت اصلاح‌طلبی خواهد گذاشت.
خب سؤال من این است که در این وضعیت اصلاح‌طلبی چه کار می‌تواند بکند؟
ما باید در اصلاح‌‌طلبی مسأله اصلاحات را از مسأله احزاب و شخصیت‌های اصلاح‌طلب جدا کنیم. این اولین کاری است که باید بشود. اصلاح‌طلبی یک راه و روشی است که علی‌رغم کند بودن، سالم‌ترین راه برای بهبود شرایط است. از نظر من شاید در مقطع کوتاه پیش رو تا انتخابات، جریان اصلاح‌طلب نتواند خیلی کار جدی انجام دهند و ورق را برگرداند. کاری که باید انجام شود این است که روزنه امید به اصلاحات همچنان باز بماند که کار سختی است.