روزنامه شهروند
1398/09/27
کاکا توفیق با کسی عکس نگرفت
شادی خوشکار | «هر خری باید بتواند آزادانه به عرعر و جفتکپرانی بپردازد و دنیا طوری پیش برود که خرها در آن راحت زندگی کنند، دنیایی که هیچکس در آن خر دیگری نباشد.» یک قطعه عکس و امضایی پای مرامنامه لازم است تا کارت سبزرنگ حزب خران را بگیرید. ساعت 6عصر یکشنبه بیستوچهارمآذرماه در کتابخانه دایرهالمعارف بزرگ اسلامی از مراجعان خبری نیست و زیرمیزهای شیشهای جدیدترین موزه کتابخانه، دستنوشتههای نویسندگان روایتی از گذشته را بازگو میکند. آنها به هیچ گروه و دستهای وابسته نیستند، فقط در «توفیق» مینویسند یا آن را میخوانند. در دهه 40 حزب خران پیشانی روزنامهای بود که شکل جدیدی از طنز مطبوعاتی را در ایران به وجود آورد. آخرین نفر از نسل گردانندگان توفیق یک روز همه آنچه از توفیق برایش مانده بود را اهدا کرد به مردم و به کسانی که از سال 1301 تا سال 1350 یعنی حدود 50سال توفیق برایشان نوشته شده بود. شمارههای اول توفیق، جلدها، پوسترها، تلویزیون و رادیو، کتابخانه، مجلدات صحافی شده مجله و دستنوشتههایی که هنوز تازهاند. حرفهایی که هنوز شنیدن دارند.
یک قرن قبل، زمانی که هنوز احمدشاه قاجار شاه ایران بود، میرزا محمدحسینخان توفیق که مدتی در مجله گل زرد کار کرده بود نشریه چهارصفحهای به قیمت 6شاهی منتشر کرد و اول آن نوشت: «چو حق تلخ است با شیرینزبانی/ حکایت سر کنم آنسان که دانی.» او با جمعی از طنزنویسان مثل محمدعلی افراشته و ابوالقاسم حالت توانست شکل جدیدی از طنز مطبوعاتی را زیر عنوان «توفیق» منتشر کند. محمد حسین توفیق در ۱۸ سالی که این نشریه را منتشر کرد، بارها احضار و در اواخر دوره رضاشاه محبوس شد و گفته میشود بر اثر بیماریهای شدیدی که در زندان داشت، فوت کرد. هر چند عمر او کفاف نداد، اما توانست سبک و سیاقی ایجاد کند که راه جدید طنز ایران را شکل دهد. بعد از او پسرش، محمدعلی توفیق، مدیریت نشریه را تا کودتای بیستوهشتم مرداد 1332 به عهده گرفت. در این دوران توفیق با این سرلوحه منتشر میشد: «بسی رنج بردم در اینسال سی/ که بیرون کنم وارث دارسی.» او بود که به آتش کشیده شدن ساختمان اول توفیق و خانهاش را پنج بار در یک روز دید. هرچند کارگرهای چاپخانه در این روز نسخه چاپی را به چاه ریختند تا دست پروندهسازها نیفتد، اما باز هم محمدعلی توفیق به زندان افتاد و پس از آن در انزوا بود. پس از این دوران، دوران سوم توفیق با مدیریت نوههای خواهری حسین توفیق به نامهای حسن، حسین و عباس شروع شد که تاسال 1350 ادامه داشت.
حسن توفیق امروز پیرمردی نودوچهارساله است. او در مراسم «اهدای مجموعه اسناد مجله توفیق به مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی» رضایت نداد با حاضران در یک قاب بایستد و عکس دستهجمعی بگیرد. سال پیش حال و روز او متفاوت بود و در بزرگداشتی که برایش در کتابخانه ملی برگزار شد، سخنرانی کرد و گفت: «برخی از دوستانم میپرسند پس تو اهل چه چیزی هستی؟ و من پاسخ میدهم من اصلا اهل نشدهام.» کارت سبز عضویت او در حزب خران البته میگوید که او اهل این روزنامه، اهل طنز و کاریکاتور بود و میخواست مجله را مستقل اداره کند و از هیچ قدرتی نترسد. توفیق در این دوران در سرلوحهاش کنایه بزرگی به دولت زد: «توفیق روزنامهای است ملی و مستقل که به هیچ حزب و دستهای بستگی ندارد به جز حزب خران.»
بعضی روزها 17ساعت در توفیق کار میکرد؛ در ساختمان چهارراه استانبول که سهسال قبل شبانه تخریب شد. ساختمانی که آشنای مردم کوچه و خیابان بود، کامبیز درمبخش درباره جلسات مجله گفته است: «ما دو روز در هفته جلسه داشتیم؛ یکی برای سوژه صفحه اصلی و یکی هم برای سوژههایی که همیشه جای کار داشت. وقتی سوژه صفحه اول تصویب میشد آقای توفیق میگفت از خیابان چند نفر را بیاورید سوژه را برای آنها بخوانید و ببینید آیا متوجه میشوند یا نه. این موضوع خیلی مهم بود چراکه میخواست سوژهها برای مردم مبهم نباشد.» فریدون تنکابنی، پرویز شاپور و عمران صلاحی در کنار باستانی پاریزی، ابوالقاسم حالت، صمد بهرنگی، کیومرث صابری، غلامحسین لطیفی و کامبیز درمبخش کسانی بودند که در توفیق قلم زدند.
دفترهای کاهی و نوشتههایی با خودکار زیرمیزهای شیشهای است، این دستنوشتهها میگویند چطور سوژهها پرورش یافتند و لطیفهها و طنزهایی شکل گرفتند که نسبتی خونی با وقایع روز جامعه داشتند.
سید مسعود رضوی که سرگذشت طنز در ایران را با تکیه بر مجله توفیق نوشته است، میگوید جنبههای انتقادی یا تأثیر سیاسی این نشریه بارها گفته شده است، اما این نشریه تأثیر مهم دیگری هم داشت. در دورهای که هیچ امکانات رسانهای در اختیار مردم نبود، توفیق تأثیر مهمی بر روحیه جامعهای داشت که طنز از ارکان ارتباطات اجتماعی و برونفکنی روانی در آن بود. از نظر رضوی توفیق و نشریاتی مثل آن در دورههای بعد به مردم کمک کردند تا بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند و طنز را از حالت زنندگی، اروتیک و قومیتی که در طنزهای عامیانه و بیمرجع وجود دارد، نجات دادند:
«امروز خیلیها انتقاد میکنند که توفیق را بعضی مسائل عامهپسند مثل روغننباتی و شرکت واحد چاپ میکرد. بله، این تجربهها در توفیق بوده، اما این درآمیختن سیاست با مسائل اجتماعی بود که سبب شد مجموعهای از سبکهای نوین در طنز ایران و کاریکاتور ایران پیدا شود. از شعرهای ضربی عامیانه تا شکلهای مدرنی مثل کاریکلماتورهای پرویز شاپور در توفیق امکان ظهور پیدا کرد. سبکهای بزرگ ادبی یکباره تأسیس نمیشوند، بلکه فضایی به وجود میآید و عده زیادی میآیند تجاربی را مطرح میکنند و شکوفا میشود. برآمدن توفیق مسأله خاصی نیست، این امر بهطور طبیعی در فرهنگ ایرانی که رو به جلو و حرکت طبیعی داشت، اتفاق افتاد، اما تعطیلی توفیق باعث شد این به بار ننشیند. اگر بخواهیم به شیوهای که رادیو و تلویزیون ایران پیش گرفته با طنزهای فیک و مسخره که مبنایی ندارد، ادامه دهیم، معلوم نیست چه عاقبتی پیدا کنیم.»
سیدمحمود دعایی در مراسم اهدای آرشیو موسسه توفیق میگوید توفیق مدرسه طنز بود و بیشترین تأثیر را بر طنز و فکاهی زبان پارسی بر جای نهاد: «تقریبا همه طنزپردازان، شاعران، طنزسراها و کاریکاتوریستهای اسمدار و بیاسم و بااستعداد یا گمنام، در مرکز یا سایر شهرهای ایران با توفیق همکاری داشتند. موفقیت توفیق هم آنچنان بود که در اغلب موارد به سرعت به فروش میرفت و گاهی نایاب میشد و به چاپهای مجدد و مکرر میرسید. اهالی مطبوعات میدانند که چه زحمت و استعداد و کار و نبوغی باید پشت سر یک مجله باشد که جایگاهی در میان مردم پیدا کند. مردم باید صدای خود را در یک رسانه بشنوند و واقعیات را ببینند.» توفیق در سالهای آخر انتشارش از بخشی از مردم و صاحبنظران نظرخواهی کرده بود. تعدادی از نظرات در این شمارهها منتشر شدند. حبیب یغمایی گفته بود کاکاتوفیق خیر محض و همهاش به فکر مردم است. افتخار مطبوعات است در نظر اهلش. محمدعلی جمالزاده هم که از صمیم دل و جان برای توفیق که آن را زبان حقگوی مردم ایران میدانست، دعا کرده و گفته بود: «متاسفانه به جز نامه نکتهبین توفیق، نامهای نیست که قدمی در راه تنویر افکار عمومی بردارد، نامه ارزنده توفیق در نشریات امروز ما همان مقام ارجمند شامخی را احراز کرده است که عبید در قرن خود داشت.»
دستنوشتهها کهنه نمیشوند. حسن توفیق سوم تیر سال 43 با مدادی که بر اثر گذشت زمان کمرنگ شده، نوشته است: «یک خیابون سیل جمعیت بیکارهها دارن میان، یک خارجی در جهت مخالف میخواد رد شه، نمیتونه. خبرش: یک کارشناس خارجی گفت راه رفتن در خیابانهای تهران غیرممکن شود.» چند خط پایینتر یک سوژه دیگر است: «در آینده، حزب ایران نوین تنها حزب مقتدر ایران خواهد بود. منصور نشسته تنها تو حزب داره میخونه: شب آمد هجران باز آمد، داد از تنهایی، آه از تنهایی.»
سیام خرداد 41 نوشتهها با خودکار مشکی از تعطیلی دانشگاهها میگویند. چند صفحه بعد بدون تاریخ، خبرها و سوژهها پشت سر هم ردیف شدهاند: «گاز اشکآور، زخمیها، دستگیری عدهای، استعفای دستهجمعی استادان، تظاهرات، کاکاتوفیق را بهعنوان آشوبگر بگیرند.» سردیس کاکاتوفیق در جعبهای شیشهای در تاریکی موزه میخندد. شخصیتی که حسن توفیق خلق کرده، اتفاقات روز را به سخره میگیرد، او قرار است زشتیهای جامعه را نشان دهد. کاکاتوفیق سیهچرده و صریح است و وعدههای توخالی مملکتداران را به رخ میکشد.
هشتم تیرماه 41: «امینی: مخالفان ما روسیاه خواهند شد. کاکاتوفیق: ما هم از اولش بودیم!» او یک آشوبگر است.
آنها که در این سالها توفیق را خواندهاند میدانند کدام یک از این دستنوشتهها چاپ شدند و کدام نه. توفیق در این دفتر کاهی دور سوژهها و طنزها خط کشیده است، کنار بعضیهایشان ضربدری است: «نام آزادی را میخوانند، میگوید غایب، فساد: حاضر، انتخابات: غایب، بیکاری: حاضر، گرانی: حاضر، مجلس: غایب، درد: حاضر، علاج: غایب، مشروطیت: غایب.» زنگ بزرگی شبیه زنگ زورخانه از سقف موزه آویزان است، چه کسی قرار است دوباره این زنگ را به صدا دربیاورد؟
سایر اخبار این روزنامه
باران جریان زندگی در خوزستان را قطع کرد
آژیر «بنفش» در تهران
پناه همسایههای از «طالب»بریده
کاکا توفیق با کسی عکس نگرفت
حذف ایران از ادامه رقابت اسکار 2020
فرانسه زیر پتک سهمگین اعتصاب
300 ثانیه وحشت در قهوهخانه فرات
چهرههای مجازی در تور مالیات
صفحه شهرونگ
تلاش ۵۵ تیم عملیاتی هلالاحمر برای امدادرسانی در سیل بوشهر و خوزستان
دستور جهانگیری به استانداران هرمزگان و بوشهر
پاككردن صورتمسأله