مرور کارنامه «نجف دریابندری»که در بستر بیماری است

اگر بگویم نجف دریابندری، یک دریاست، سخنی به گزاف نگفته‌ام. فقط کافی است نگاهی به تنوع آثار او بیندازید تا با من در این نظر، هم‌داستان شوید. برای کسی که «وداع با اسلحه» و «پیرمرد و دریا»ی ارنست همینگوی را با ترجمه استاد نجف دریابندری خوانده باشد، سخت است که باور کند ترجمه «تاریخ فلسفه غرب» برتراند راسل، «فلسفه روشن‌اندیشی» ارنست کاسیرر و مجموعه ارزشمند «سیری در هنر ایران» آرتور اپهام پوپ هم از اوست و افزون بر این، «کتاب مستطاب آشپزی»، حاوی صدها دستورالعمل برای طبخ غذا هم، از خامه بی مثال استاد نجف تراویده است. برای نسل جدید که چندان به کار سخت عادت ندارند و خیلی از آن ها ترجیح می‌دهند وقتشان را برای ترجمه کردن متون مختلف هدر ندهند، نجف دریابندری یک انسان دست نیافتنی و اسطوره‌ای به نظر می‌رسد.
نخستین فصل زندگی یک مترجم
استاد نجف دریابندری، متولد سال 1308، در شهر آبادان است. جایی گفته بود که شناسنامه‌اش را یکی دو سالی بزرگ تر گرفته‌اند وگرنه او در سال 1309 به دنیا آمده است! پدرش از اهالی چاه‌کوتاه استان بوشهر و دریانورد بود؛ شاید به همین دلیل هم نام‌خانوادگی دریابندری را برای خودش برگزید. استاد نجف می‌گفت که پدرش در آن زمان «پایلوت» بوده است؛ یعنی زمانی که می‌خواستند کشتی‌ها را وارد رودخانه کنند، هدایت آن ها را به امثال پدر او می‌سپردند.
پدرش خیلی زود ترکش کرد؛ نجف دریابندری هشت ساله بود که یتیم شد. دوران دبستان را در همان آبادان گذراند؛ شاگرد خوبی بود و اولیای مدرسه، رویش حساب می‌کردند؛ اما وقتی به پایه چهارم رسید، اُفت کرد. جنگ جهانی دوم که شروع شد، اوضاع همه به هم ریخت. متفقین ایران را اشغال کردند؛ اما یک حُسن داشت و آن هم این بود که عصر اختناق رضاشاهی به پایان رسید. تنفس در فضای جدید، از نجف دریابندری آدم دیگری ساخت؛ انگار درها را به رویش باز کرده باشند، سوم دبیرستان که رسید، درس را رها کرد و با کمک یکی از همسایگان که رئیس اداره کارگری آبادان بود، در شرکت نفت استخدام شد؛ آن هم درست در بحبوحه التهابات مربوط به ملی شدن صنعت نفت. تقریباً از همین زمان بود که تصمیم گرفت زبان انگلیسی را یاد بگیرد؛ بدون کلاس و معلم شروع کرد به یاد گرفتن و آن‌قدر خوب یاد گرفت که کسی باور نمی‌کرد این کارمند دیپلم نگرفته، این‌قدر خوب انگلیسی بداند. شب‌ها به سینمای شرکت نفت می‌رفت و فیلم‌ها را دو سه بار به زبان اصلی می‌دید تا بیشتر یاد بگیرد. بعد از ملی شدن صنعت نفت، مدتی در اداره انتشارات شرکت نفت کار کرد و با «محمد علی موحد» همکار شد. پس از کودتای 28 مرداد 1332، به دلیل فعالیت‌های سیاسی، بازداشتش کردند؛ اما این گرفتاری، زیاد طول نکشید. در همین دوران بود که نجف دریابندری، اولین ترجمه‌اش را تمام کرد؛ رمان مشهور «وداع با اسلحه»، اثر ارنست همینگوی. این کتاب، در سال 1333، روانه بازار نشر شد.


اوج گرفتن
شاید درگیری‌های سیاسی، مهم ترین مانع پیش روی استاد نجف برای ترجمه آثار جدید بود. دوستان تازه‌ای پیدا کرد که خیلی از آن ها گرایش سیاسی چپ داشتند. نجف دریابندری با برخی از مترجمان، شاعران و نویسندگان آن دوره هم آمد و رفتی پیدا کرد؛ پای صحبت‌های بزرگ علوی می‌نشست و با او حشر و نشر داشت. وقتی راهی تهران شد، در پایتخت موقعیت بهتری در انتظارش بود و افراد بیشتری را شناخت. همان روزها بود که با فهیمه راستکار ازدواج کرد؛ بانوی هنرمند و دوبلوری که صدایش برای بسیاری از ما، یادآور بهترین تولیدات سینمایی‌ است؛ هر چند صدای او در سال 1391، برای همیشه خاموش شد و انگار پس از او، دیگر استاد نجف هم چیزی برای گفتن ندارد.
آغاز دهه 1340 هـ.ش، برای نجف دریابندری «آمد» داشت. او شروع کرد به ترجمه؛ ابتدا «بیگانه‌ای در دهکده»، اثر مارک تواین را به زبان فارسی برگرداند. یک سال بعد، در سال 1341، انتشار ترجمه عالی او از کتاب «تاریخ فلسفه غرب»، اثر برتراند راسل، نشان داد که استاد در عرصه ترجمه آثار فلسفی هم، حرفی برای گفتن دارد. کسانی که با ترجمه آشنا هستند، می‌دانند که ترجمه یک کتاب، بدون تسلط بر مباحث مطرح شده در آن، سخت و گاه ناممکن است. اما نجف دریابندری از عهده این ترجمه به خوبی برآمد. در همان سال، «تاریخ سینما»، اثر آرتور نایت را هم به فارسی برگرداند. حالا دیگر، نجف دریابندری را به عنوانی مترجمی چیره‌دست می‌شناختند که مخاطب شناسی‌ او مثال زدنی است. کتاب‌هایی که انتخاب می‌کرد، برای بسیاری از جوانان اهل مطالعه و به ویژه دانشجویان، جذابیت داشت. «قضیه رابرت اوپنهایمر»، اثر هانیار کیپهارت، «عرفان و منطق»، اثر برتراند راسل و «معنی هنر»، اثر هربرت رید، حاصل تکاپوهای ترجمه‌ای استاد نجف در اوایل دهه 1350 بود.
کتاب مستطاب آشپزی
او در همین زمان تصمیم گرفت به تألیف کتاب هم بپردازد؛ سال 1349 بود که نخستین کتاب تألیفی او، با عنوان «در عین حال»، توسط انتشارات پیام، راهی بازار نشر شد. اما پس از آن، تا مدت‌ها اثر تألیفی منتشر نکرد؛ در دهه 1360 بود که با دو اثر «درد بی خویشتنی» و «به عبارت دیگر» دوباره به همه یادآوری کرد که فقط مترجم توانایی نیست. اما بی اغراق باید «کتاب مستطاب آشپزی» را شناخته شده‌ترین اثر نجف دریابندری بنامیم؛ کتابی که آن را با کمک همسر مرحومش، طی هشت سال به رشته تحریر درآورد. جرقه نگارش این کتاب، زمانی در ذهن دریابندری زده شد که یک شب، در غیاب همسرش، برای مهمانی از راه رسیده، آشپزی کرد و دستپختش به مذاق آن مهمان، خوش آمد! استاد نجف، با آشپزی از دوران زندان آشنا شده بود و حالا قرار بود، به قول خودش، «ذائقه ماجراجو» را به کار بیندازد و غذاهای مختلفی را به خوانندگان آثارش معرفی کند. کتاب او سه بخش دارد؛ «مکتب‌های آشپزی»، «آشپزخانه» و «مواد خوراکی». او و همسر مرحومش در این کتاب، فقط به معرفی غذاهای ایرانی نپرداختند؛ در دایرة المعارف آشپزی آن ها، می‌شود طعم غذاهای همه جای دنیا، از ترکی، عربی، اسپانیایی و چینی گرفته تا ژاپنی، ایتالیایی، فرانسوی و روسی را چشید. آخرین اثری که استاد نجف دریابندری به دوستداران آثار خود هدیه کرد، «خانه برناردا آلبا»، اثر فدریکو گارسیا لورکا بود که در سال 1391، سال درگذشت فهیمه راستکار، توسط انتشارات کارنامه به زیور طبع آراسته شد. طبق تاریخ درج شده در شناسنامه استاد دریابندری، او اینک 89 ساله است.
منابع:
مجله بخارا؛ شماره 100؛ تیرماه 1393
گفت و گو با نجف دریابندری؛ مهدی مظفری ساوجی؛ نشر مروارید؛ 1388
سی سال ترجمه، سی سال تجربه؛ مهدی افشار؛ انوار دانش؛ 1377
یادداشت‌های روزانه، سی روز با نجف دریابندری؛ مهدی مظفری ساوجی؛ نگاه؛ 1391