روزنامه فرهیختگان
1397/05/27
پرده آخر
عزتالله انتظامی هنرمند فقید میان اهالی سینما به اخلاق حرفهای و هنری شهرت داشت اجرای آخر آقای بازیگر عزتالله انتظامی متولد 1303 تهران، در 18 سالگی برای اولینبار فعالیت در هنرهای نمایشی با پیشپردهخوانی در تماشاخانه کشور آغاز کرد. او در سال 1337 از مدرسه شبانه تئاتر و سینمای هانوفر آلمان فارغالتحصیل شد. وی همچنین فارغالتحصیل دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و دارای دکتری افتخاری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. اولین تجربه سینمایی او به سال 1328 با بازی در یک نقش فرعی در فیلم «واریته بهاری» باز میگردد. عمده شهرت انتظامی در سینما، 20 سال بعد و با ایفای نقش مشحسن در فیلم موفق «گاو» رقم خورد. داریوش مهرجویی، کارگردان فیلم سینمایی «گاو» در این باره گفته است: «در مورد بازی انتظامی در «گاو» باید بگویم که عمیقا در نقش خودش فرو رفته بود و به نظر من یکی از بهترین اجراهای سینماییاش بود. وقتی این فیلم سالها بعد در پاریس پخش شد بسیار مورد استقبال قرار گرفت حتی شاید خیلی بیشتر از اکرانش در تهران، در آنجا چند روزنامه و مجله این فیلم را یکی از شاهکارهای سینمایی جهان معرفی کردهاند.» فیلم گاو با بودجه وزارت فرهنگ سالهای پیش از انقلاب ساخته شده بود و تا دو سال توقیف بود و اجازه اکران در سینماهای ایران را نداشت. بعدها یک نسخه قاچاق این فیلم در جشنواره ونیز شرکت داده شد و جایزه هم گرفت. انتظامی اگرچه در سینمای بعد از انقلاب به «آقای بازیگر» مشهور شد، ولی اجراهای تئاتر او در سالهای قبل از انقلاب، با استقبال زیادی همراه بود. این بازیگر در دهه 40 چند تلهتئاتر با کارگردانی حمید سمندریان بازی کرد و در سال 1351 در کنار سمندریان، نمایش جنجالی «کرگدن» را روی صحنه بردند. به روایت آقای بازیگر، تمرین این نمایش یک سال طول کشید چون: «هر بار مشکلی برای این نمایش درست میکردند. پیش از آن البته سمندریان کارهای زیادی کرده بود چه در تلویزیون و چه در عرصه تئاتر اما برای اجرای «کرگدن» حدود یک سال تمرین کردیم. تمریناتی ناپیوسته چون جای تمرین به ما نمیدادند و کارشکنی میکردند. دست آخر این نمایش در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران روی صحنه رفت. آن زمان بهخاطر شرایط سیاسی به دانشجویان خیلی سخت میگرفتند، اما هر بار سالن دانشکده ادبیات پر از آدم میشد. دانشجویان و مردمی که برای تماشای این نمایش به هر زحمتی بود خود را به سالن میرساندند و درصورت پر بودن صندلیها روی زمین مینشستند تا بتوانند این نمایش را ببینند.» رفتار حرفهای و انضباط هنری این بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون، زبانزد اهالی هنر بود. پری صابری از تهیهکنندگان تئاتر در مورد حضور انتظامی سر اجرای تئاتر گفته است: «آنچه برای من خیلی جالب بود ساعت حضور انتظامی در سالن تئاتر بود؛ ساعت ۹ شب نمایش روی صحنه میرفت و عزت از ساعت دو بعدازظهر میآمد و در دخمه کوچکی که برای استراحت عوامل نمایش بود تمرکز میگرفت و تا ساعت ۹ شب با احدی حرف نمیزد؛ این کار را هر روز تکرار میکرد و این برای من خیلی عجیب بود و تنها مواردی که عزت کمی بدخلق بود و با کسی حرف نمیزد همین ساعاتی بود که روی کارش تمرکز میکرد؛ وقتی به صحنه میآمد از تاثیری که روی مردم میگذاشت حیرتزده میشدیم چون بهطور کلی کاراکتر او تغییر میکرد و تبدیل میشد به یک بازیگر بسیار قدر که جز به تئاتر به هیچ چیز دیگری فکر نمیکرد.» وقتی سال 1361 فیلمنامه جذاب حاجی واشنگتن که توسط علی حاتمی به نگارش درآمد؛ تنها شخصیت فیلم را عزتالله انتظامی در نقش حسینقلیخان صدرالسلطنه، اولین سفیر ایران در آمریکا بازیگری کرد. او با کارگردانی حاتمی، در مجموعه تلویزیونی «هزاردستان» حضور داشت و نقش کوتاه و اثرگذار «خان مظفر» از او شمایلی از پدرخوانده سینمای ایران ساخت. فیلم سینمایی «اجارهنشینها» یکی دیگر از آثار شاخص مهرجویی است که با استفاده از خلاقیت خود و بهرهگیری از توانایی عزتالله انتظامی توانست این اثر فاخر را خلق کند. همکاری مهرجویی با استاد انتظامی بار دیگر در سال 1368 اثر متفاوت و سوررئالیستی دیگری را خلق کرد که باعث شگفتی مخاطبان سینمای ایران شد. «هامون»، فیلمی اجتماعی و سوررئالیستی با بازی درخشان زندهیاد خسرو شکیبایی و عزتالله انتظامی اثری ماندگار در سینمای ایران شد. اما «روسری آبی»، پنجمین فیلم سینمایی رخشان بنیاعتماد است که در سال 1373 ساخته شد و فیلمنامهای جذاب و بازی درخشان استاد انتظامی این فیلم را به یکی دیگر از آثار بینظیر سینمای ایران تبدیل کرد. آقای بازیگر همچنین جوایز متعددی از جشنوارههای داخلی و خارجی دریافت کرده است که از میان آنها میتوان به دست آوردن جایزه دوم بازیگر مرد از جشنواره شیکاگو در سال 1971 برای فیلم «گاو»، جایزه بهترین بازیگر مرد برای فیلم «گراند سینما» از هفتمین جشنواره فیلم فجر، همچنین جایزه بهترین بازیگر مرد برای فیلم «روز فرشته» از دوازدهمین جشنواره فیلم فجر، دریافت لوح تقدیر از دهمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم «ناصرالدین شاه آکتور سینما» و «خانه خلوت» و همچنین برنده مجسمه سپاس برای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد فیلم «آقای هالو» اشاره کرد. استاد عزتالله انتظامی بعد از سالها فعالیت در عرصههای مختلف هنری و با بازی در بیش از ۱۰۰ فیلم سینمایی و تئاتر، صبح روز گذشته، 26 مردادماه، در 94 سالگی درگذشت. حرفهای و کاملا متفاوت علیرضا رئیسیان/ کارگردان عزتالله انتظامی جزء نسلی از هنرمندان است که در کنار آقایان نصیریان، محمدعلی کشاورز و جمشید مشایخی تربیت حرفهایشان بسیار متفاوت بوده با آنچه امروز میبینیم. اینها منش خاصی در رفتار خود دارند و نسبت به کارشان خیلی جدی برخورد میکنند. وقتی سناریوی فیلم «چهل سالگی» را در اختیارشان گذاشتیم روزی که برای فیلمبرداری آمدیم متوجه شدم تمام صفحات علامتگذاری و یادداشتبرداری شده است یعنی کنار هر جمله کلی توضیحات وجود داشت. وقتی اینها را دیدم به ایشان گفتم ممکن است این دیالوگها موقع اجرا تغییر پیدا کنند که خیلی تعجب کردند و گفتند من اصلا اینطوری کار نکردهام، به همین دلیل گفتم یک روز به این روش کار میکنیم اگر خوب بود آن را ادامه میدهیم و بعد ایشان نسبت به تازه بودن این روش ابراز خرسندی کرد و آن را ادامه دادیم. البته در بین بازیگران جدید هم چهرههای خوبی هست که با آنها کار کردهام اما ظاهرا شخصیت بازی برای بازیگران اهمیت زیادی ندارد، در حالی که بسیاری از بازیگران قدیمی همچون عزتالله انتظامی و بازیگرانی که من با آنها کار کردهام ازجمله لیلا حاتمی، علی مصفا و فرهاد اصلانی شخصیت بازیگری در کارهایشان تعریف جداگانهای دارد و همین چیزهاست که فقدان بازیگری همچون آقای انتظامی را سخت میکند. برای همه نقشهایش فکر میکرد مهدی صباغزاده/ کارگردان یادم میآید یک روز در زیرزمینی که لوکیشن فیلم «خانه خلوت» بود، صحنهای را ضبط میکردیم که آقای انتظامی باید در آن صحنه شعری میخواندند. من به آقای انتظامی در مورد این صحنه گفتم شما بنشینید و زیر آواز بزنید و حالت شیدایی پیدا کنید و بعد هم میز را بشکنید و تنگ آب را که روی میز است روی خودتان بریزید. اینطور همسرتان که در فیلم خانم خردمند هستند، متوجه میشوند که حالتان بد است. وقتی این را گفتم آقای انتظامی قبول نکردند و گفتند مگر من فردینم که بزنم زیر آواز؟ برایشان بار دیگر منظورم را توضیح دادم و گفتم نمیخواهم با صدای بلند بخوانید همین زیر لب خواندن هم کفایت میکند اما باز هم ایشان قبول نکردند و به حیاط رفتند و مشغول راه رفتن شدند. چند دقیقهای راه رفتند، حتی آقای زریندست صحبت کردند باز هم راضی نشدند، خلاصه چند دقیقه دیگر قدم زدند، صدایشان زدم و گفتم آقای انتظامی چهکار کنیم؟ با همان لحن خودشان گفتند آقای صباغزاده ولمان کن بابا. خلاصه نیم ساعت بعدش آمدند و گفتند برویم و بگیریم. وقتی آمدند آن صحنه را بسیار عالی و درجه یک اجرا کردند ولی دوست داشتند راجع به تغییرات فکر کنند و بعد از اینکه آمادگیشان را پیدا کردند برای ضبط آمدند. انتظامی از آن دسته بازیگرانی بود که میاندیشید. او کم آدمی نبود و روی همه نقشها و کارهایش فکر میکرد. کسی لیاقت جانشینیاش را ندارد ابوالحسن داودی/ کارگردان واقعیت این است بهدلیل شرایط سینمای ایران و موقعیت واقعا ویژه آقای انتظامی، ایشان حکم راهبر سینما را داشتند و الان در این جامعه سینمایی کسی نیست که همه حولوحوش او جمع شوند. البته شاید کسانی که این ادعا را دارند هیچوقت نتوانستند به این موقعیتی که آقای انتظامی دست پیدا کرده بود، برسند و این مایه تاسف است. بهدلیل اینکه در آخرین فیلم ایشان «زادبوم» باهم همکاری کرده بودیم، در جریان بودم که حال و روز خوشی ندارند و آن چهره، جبروت و حس، حالی که بخواهد همچنان بهعنوان سر سینمای ایران به او نازید را همراه نداشتند اما شخصیت ایشان طوری بود که اجازه نمیداد این حالت رنج و مریضی بروز کند؛ در «زادبوم» نشانههای تحلیل رفتن جسمیشان کاملا مشخص بود. به هر حال آقای انتظامی جزء کسانی بود که حضورش برای سینما جایگاه ویژهای داشت، البته خیلیها عزیز بودند و رفتند ولی بعضیها هستند که هیچوقت جایشان پر نمیشود. البته بین جوانها و نسل میانه هم بازیگران و چهرههای خیلی خوبی داریم اما برخی کلا بیرقیب هستند چه در ایران و چه در جهان و وقتی میروند انگار کسی پیدا نمیشود لیاقت جانشینی آنها را داشته باشد و عزتالله انتظامی دقیقا یکی از همینها بود.یادداشت/ ایرج راد، بازیگر سینما و تئاتر منش حرفهای انتظامی یک نظامنامه هنری است آقای انتظامی در هنر تئاتر و سینمای ایران جایگاه ویژهای دارد. علاوهبر اینکه چهرهای ملی بود و جامعه با افتخار از او بهعنوان «آقای بازیگر» یاد میکرد، استاد انتظامی یک چهره بینالمللی بود و جهان هم برای هنر او ارزش قائل بود؛ چنان که در یونسکو هم از ایشان تجلیل شد. کارهایی که استاد انتظامی در ارتباط با هنرهای نمایشی، چه در زمینه تئاتر و چه در زمینه سینما و تلویزیون انجام دادند جزء افتخارات هنر این سرزمین هستند. او به لحاظ شخصیت حرفهای هم انسان ویژهای بود. ایشان همیشه حداقل نیم ساعت قبل از تمرین یا هر قرار کاری دیگری که داشت در محل حاضر میشد و این وقتشناسی و این همه احترام گذاشتن او به دیگران واقعا حائز اهمیت بود. او حتی وقتی در مقابل کسانی قرار گرفت که احساس میکردند در برابر ایشان آن توانمندیهای لازم را ندارند و حس میکردند که بازی کردن در کنار عزتالله انتظامی کار بسیار مشکلی است، سعی میکرد با آنها بهگونهای رفتار کند که در کنارش احساس آزادی و راحتی کنند. ایشان حتی وقت میگذاشت و با آنها درخصوص بخشی که با آن شخص بازی داشت، تمرین میکرد و این کار را با روی باز و اشتیاق انجام میداد. یکی از نکات دیگر درباره آقای انتظامی، تواضعی است که در عین قابلیتهای هنریشان داشت. ایشان وقتی در اوج دوران کاریاش بود؛ یعنی در سالهایی که فیلم «گاو» را هم بازی کرده بود و در جشنواره فیلم ونیز روی پرده رفته بود، برای ادامه تحصیل به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران آمد و بهعنوان یک دانشجو روی صندلیهای آن کلاسها نشست. اساتید آن دانشگاه عنوان میکردند که ما خجالت میکشیم وقتی شما پای این کلاسها نشستهاید بخواهیم بهعنوان استاد به شما درس بدهیم. اما ایشان آنچنان متواضع بود و چنان با علاقه و اشتیاق پیگیر تمریناتی بود که اساتید برای کلاسها ارائه میدادند که همه را به تعجب وا داشته بود. آقای انتظامی بهعنوان یک چهره هنری از ویژگیهای خاصی برخوردار بود که آنها را باید بهعنوان یک نظامنامه هنری و یک دستورالعمل برای هنرمندان عرصه نمایشی، چه بهعنوان مسائل جنبی و اخلاقی و چه بهعنوان مسائلی فنی که در ارتباط با بازیگری هستند، تدوین شود. ایشان در تمرینات مختلف و وقت گذاشتن و تلاش در پژوهش و تحقیق برای بازی کردن الگوی برجستهای بود. من در فیلم «اجارهنشینها» این افتخار را به دست آوردم که همبازی استاد انتظامی باشم. تمام آنچه در این سالها بین من و ایشان گذشته است، خاطره هستند و این خاطرات خیلی وقتها شکلهای دقیقی دارند که باید از آنها آموزش دید. اما اگر بخواهم به «اجارهنشینها» اشاره کنم که به سالها پیش برمیگردد، میتوانم وسواس و دقت فوقالعاده استاد انتظامی را به یاد بیاورم. یادم هست که آقای انتظامی در اولین صحنهای که میخواست برای «اجارهنشینها» جلوی دوربین برود، با چه وسواسی رفت و چه تمهیداتی را بهعنوان یک بازیگر برای یک لحظه بازی در نظر گرفت تا بتواند آن را آنطور که بایسته است، پیاده کند. با اینکه سرشار از توانمندی بود قبل از فیلمبرداری، تمام لحظات آن نقش را بررسی کرده بود و تمرین داشت و بر آن مسلط بود. غیر از وسواس، نگرانی هم داشت. همین نکات، کیفیت کارهای ایشان را بالا میبرد. تمرکزی که آقای انتظامی در لحظه بازی یک نقش روی آن کار میگذاشتند، واقعا دیدنی بود. نکتهای که اهالی تئاتر نباید در مورد ایشان فراموش کنند، محبت ایشان به این خانواده است. حمایت و هدایت و منتی که ایشان بر سر خود من گذاشتند را هیچوقت فراموش نخواهم کرد. ایشان برای حضور من در خانه تئاتر و فعالیتم در آنجا راهنماییها و حمایتهای فراوانی کردند و خودشان هم سالها بهعنوان رئیس هیاتمدیره خانه تئاتر باعث اعتبار ما بودند و مطابق آنچه که از دستشان برمیآمد، کارهای فراوانی برای خانه تئاتر انجام دادند. گفتوگوی منتشر نشده مرحوم سیدضیاءالدین دری با «فرهیختگان» دست خالی تلویزیون در سریالسازی تاریخی فوت ناگهانی سیدضیاءالدین دری، کارگردان «کیف انگلیسی»، موسیقی ماندگار فرهاد فخرالدینی و مجموعهای از تصاویر آثار این کارگردان، ترکیبی شده بود برای پخش کلیپهایی از تلویزیون و حکایت تلخ غروب آخرین جمعه مردادماه امسال. یادآور روزهای پخش سریال قامت افراشته «کیف انگلیسی» که انگار سالهاست که بنای تکرار آن برای تلویزیون نیست. یادآور فیلمسازی که همچنان دغدغه ساخت سریالی تلویزیونی ضداستعماری و تاریخی دیگری در سر داشت ولی اجل به او مهلت نداد.دری در مورد نگارش «کیف انگلیسی» گفته بود: «وقتی در سال 1372 برای اولینبار نسخه سینمایی فیلمنامه «کیف انگلیسی» را نوشتم خیلی تحتتاثیر قرار گرفتم و حتی گریهام گرفت... سالها روی طرح اولیه این فیلمنامه که متعلق به پدرم بود فکر کرده بودم. تم این سریال سیر اضمحلال یک آدم در مناسبات سیاسی است. وقتی شروع به نوشتن کردم با خودم قرار گذاشتم که هر 10 دقیقه باید یک نقطه عطف فرعی وجود داشته باشد تا تماشاگر را به دنبال خود بکشاند. از سویی این فیلم به دلیل بستر تاریخیاش قیدوبندهایی هم داشت. ما در روند بلوغ دراماتیک شخصیت منصور ادیبان، ناگزیر از طرح مباحث سیاسی آن دوران بودیم و برای اینکه تماشاگران خسته و دلزده نشوند، باید درام به موضوع و مساله خود تماشاگر تبدیل میشد تا همذاتپنداری کند و به حرفهای شخصیتها ولو اینکه مباحث سیاسی یا حرفهای پیچیده باشد، توجه کند. بنابراین انگیزههای شخصیتها را تقویت کردیم تا تماشاگر حس کند که ادیبان حق دارد وارد مجلس شود... او برای رسیدن به هدفش نیاز به شغلی دارد تا کسب شهرت کند و بعدا بتواند نامزد مجلس شود. پس بهترین شغل روزنامهنگاری است...» دری سال 1380 با نگارش فیلمنامه «کلاه پهلوی» یک بار دیگر سراغ دوره تاریخی پهلویها رفت تا بار دیگر دوره کشف حجاب رضاشاه پهلوی و تاثیرات اجتماعی آن را به تصویر بکشد. تولید این سریال تلویزیونی از اواسط تیرماه 85 آغاز شد و تا پایان فیلمبرداری در سال 92، این پروژه چندبار متوقف شد. این مساله بر کیفیت ساخت این اثر هم به نسبت «کیف انگلیسی» اثر گذاشت. دری، تیرماه ۱۳۳۲ در تهران متولد شد و از دهه ۶۰ بهعنوان مشاور کارگردان کار خود را در سینما آغاز کرد. این کارگردان و نویسنده سینما و تلویزیون، چندی پیش به دلیل عارضه کبدی در بیمارستان تهران بستری بود و برای پیوند کبد به بیمارستان شیراز منتقل و سه هفته قبل عمل پیوند کبد را با موفقیت پشت سر گذاشت. او سرانجام روز گذشته، ۲۶ مردادماه، به دلیل عوارض عفونی بعد از جراحی پیوند کبد درگذشت. آنچه میخوانید آخرین گفتوگوی روزنامه «فرهیختگان» با سیدضیاءالدین دری در مورد مواجهه مدیران فرهنگی و هنرمندان سینمای ایران در تولید آثار هنری و اجتماعی تاریخ معاصر ایران است. آقای دری! فیلمهای زیادی با موضوع تاریخ ایران ساخته شدهاند که آثار شما هم جزء دستهبندی آنها قرار میگیرند. اما در غالب آثاری که تولید میشود، بیشتر توجه به تاریخ سیاسی ایران است تا تاریخ اجتماعی؛ به نظر شما چرا اینطور شده است؟
البته من خودم این کار را کردهام. در سریال «کلاه پهلوی» شما تاریخ اجتماعی را میبینید. منتها جامعه در مواجهه با یک واقعه سیاسی، زندگی اجتماعیاش هم دستخوش تحولاتی میشود. در «کلاه پهلوی» شما یک شهر کوچک را میبینید با مردمی که در آن زندگی معمولیشان را میکنند اما اتفاقات سیاسی روی زندگی آنها سایه میاندازد. در «کیف انگلیسی» هم همینطور. این سریال ۱۳ قسمت بود و ۹ قسمت آن به تشریح اوضاع اجتماعی مردم میپرداخت.
منظور ما کارهایی است که صرفا به تاریخ اجتماعی یک دوره پرداختهاند. حتی «روزی روزگاری» و «تفنگ سرپر» غیر از تاریخ اجتماعی، به تاریخ سیاسی هم پرداختهاند. شما در این فیلمها کاروان میبینید و دزد سرگردنه و... آیا مردم عادی آن دوره همه دزد سرگردنه بودهاند یا دزدها فقط تعداد کمی از یک جامعهاند؟ به هر حال نشان دادن راههای ناامن، به نوعی اشاره به اوضاع سیاسی آن دوره است.
یعنی فیلمها نمیتوانند برچسب اجتماعی یا سیاسی داشته باشند؟ چرا، غیر از چند مورد بخصوص، حق با شماست و وزن سیاست در آثار تاریخی ما خیلی بیشتر از اشارات اجتماعی است.
شما دلیل این را در چه چیزی میدانید؟ آیا استقبال مردم ما از آثار سیاسی بیشتر است که فیلمسازان هم به این سمت سوق داده شدهاند؟ برعکس مردم ما امروز کاملا سیاستزده شدهاند اما تلویزیون ما به تازگی این را فهمیده و آن هم به دلیل استقبال از یکی دو سریال تاریخی بوده که خارج از تلویزیون ساخته شدهاند. این کارها در عین تاریخی بودن، وزن اجتماعیشان بیشتر بود. تا دو دهه پیش کسانی که در تلویزیون، سریال میساختند، در سریالهایشان کمتر روش سیاسی را پیش میگرفتند اما مدیران تلویزیون جریان را به سمت روایتهای صرفا سیاسی بردند و حالا عجولانه به این سمت آمدهاند که از کارها سیاستزدایی کنند. مثلا به نویسندهها میگویند نمیخواهیم ماجرا چندان سیاسی باشد، فقط داستان برود در آن دوره، دوره رضا شاه و قاجار و... مثل روایتهای دختر و پسری که همدیگر را دوست دارند و پدر دختر اجازه نمیدهد؛ آن وقت شما همین داستان را ببرید به 70 سال پیش. دو سه دهه پیش، این خود تلویزیون بود که وزن سیاست در آثار تاریخی را بالا برد و حالا فهمیدهاند که اشتباه کردهاند. اما اگر ما یک داستان رمانتیک عاشقانه را از امروز برداریم و ببریم در دوره پهلوی نشان دهیم، آیا همه چیز آن جور که میخواهیم درخواهد آمد؟ قطعا زمینههای اجتماعی دوره امروز با دورههای قبل فرق دارد و فقط با عوض کردن لباس آدمها و تغییر کردن دکور فیلم، تاریخ آن جابهجا نمیشود. برای قصه گفتن در بستر تاریخی، نیاز به مطالعه دقیق در مورد تاریخ سیاسی و اجتماعی کشور است. این مطالعه برای نشان دادن جزئیات سریال لازم است؟ قطعا قصه امروز را نمیتوان به دیروز برد و باید با توجه به اطلاعات درست و دقیق درباره همان دوره، یک قصه نوشت. مثلا امروز یک پسر و دختر ایرانی حتی در شهرستانی کوچک که بیش از 100هزار نفر جمعیت داشته باشد، میتوانند به راحتی دور از چشم خانوادهها همدیگر را ببینند؛ اما در گذشته چنین امکانی حتی برای خانوادههای سطح بالای تهران هم نبوده. یا در مورد مقدمات ازدواج؛ در قدیم مشکلی به نام مشکل مسکن سر راه جوانهایی که میخواستند ازدواج کنند، نبود. آنها اتاقکی در خانه پدرشان میساختند و عروس را به آنجا میآوردند. بر همین اساس طبعا قصه آدمهای آن دوره هم فرق خواهد داشت و البته به جزئیات صحنه و لباس هم باید توجه زیادی کرد. ما خیلی از اوقات میبینیم که صنوف آن دوره هم درست شناخته نشدهاند. مثلا نقلوانتقالات در قدیم که اتوبوس و وسایل دیگر نبود، شکل متفاوتی داشت؛ اما اینکه بیاییم و صرفا بهجای اتوبوس و وانت و کامیون، شتر و اسب و الاغ بگذاریم، ما را در بستر آن دوره قرار نمیدهد. درآن دوره اگر کاروان بوده، ساربان و مشاغل بسیار دیگری که در ارتباط با کاروان بودند هم وجود داشته است و اینها مناسبات خاص خودشان را داشتهاند که ممکن است یک داستان را به سمتی دیگر ببرند.
آیا منابع مورد نیاز در اینباره وجود دارند؟ خیر. ما به لحاظ منابع خیلی ضعیف هستیم و سینمای ما بیبضاعت است. سینمایی که ثروتمند نباشد، نخواهد توانست کارهای اینچنینی را آنطور که بایسته است، انجام دهد. در قبل از انقلاب مرحوم حاتمی تلاشهایی را آغاز کرد که البته ایشان هم بخشی از فضای کارهایش تخیلی بود و مقداری از طرحهای ساخت شهرک سینمایی غزالی سلیقه خود علی حاتمی است. اما شما تصور کنید یک جوان ۳۵ ساله آمریکایی بخواهد فیلمی گنگستری در فضای 70 سال پیش آن کشور بسازد. به هر حال لااقل هزار فیلم خوب در این زمینه وجود دارند که راهنمای اوست و برای او همه چیزش آماده است؛ دکور، لباس، نوع قصه و تمام جزئیات پیش رویش قرار دارند اما برای ما این چیزها وجود ندارد.
پس مشکل از نبود منابع تحقیقاتی است ؟ من همیشه گفتهام که سینما در کشور ما از سال ۱۳۲۸ شروع شده، نه از دوره مظفرالدین شاه. ورود دوربین به ایران معادل ورود سینما نیست. بین فیلمهای سپنتا هم که در هندوستان ساخته شده بود با موج فیلمفارسیها یک دوره فترت وجود دارد. پس ما تقریبا از 70 سال پیش است که تصویر داریم نهچندان عقبتر؛ و البته مقداری هم اروپاییها آمدهاند و از ایران فیلم گرفتهاند. اینها یعنی فقر منابع. اما ما به همین منابع هم رجوع نمیکنیم و فیلمساز وقتی به جایی میرسد که باید چیزی را براساس شرایط خاص یک دوره تاریخی طراحی کند از آن قسمت فرار میکند یا با تخیل خودش کار را پیش میبرد.
یک جمعبندی از صحبتهای شما؛ موانع را بر سر راه رسیدن به یک سینمای اجتماعی-تاریخی برای ما در چه چیزهایی میبینید؟ دستورات فرمایشی مدیران تلویزیون، فقر منابع تحقیقاتی دورههای تاریخی جامعه ایران و کمکاری بعضی از خود ما فیلمسازان از عوامل اصلی تولید آثار سینمای اجتماعی- تاریخی هستند.
سایر اخبار این روزنامه
بخشنامههایی که خیال ژنهای خوب را از کنکور راحت میکند
پرده آخر
برانکو راضی باشد، پول میگیرید
بیش از 10 هزار دانشجوی خارجی در دانشگاه آزاد اسلامی مشغول به تحصیل هستند
تحزب برای مرزگذاری
گروه ویژه عملیات روانی
به هیچوجه نمیتوان با آمریکا به مصالحه و سازش رسید
شفافیت، مانع اصلی بیتدبیری و رانت
منظور از ترمیم کابینه تغییر سیاستهای اقتصادی است