بدهکاری دولت به اصلاحات بالاست

دولت فقط با یک جریان طرف نیست، با یک مجموعه از سلایق و نگاه‌های متعدد که به شکلی در داخل نظام فعالیت می‌کنند روبه‌روست و باید سعی کند که از حداکثر توانمندی‌های همه سلایقی که در کشور وجود دارد، استفاده کند. بعضا اشاره به این نکته می‌شود که دولت چندان در این راه موفق نبوده و حداقل تعامل سازنده‌ای بین دولت و گروه‌های سیاسی که در کشور فعال هستند و آمادگی کمک به دولت جهت کم کردن مشکلاتش را دارند، کمتر دیده شده است. دولت اگر بخواهد منصفانه رفتار کند، شاید بخش عمده‌ای از موفقیتش مرهون جریان اصلاحات است که از ابتدا هم گفته‌اند به دنبال سهم‌خواهی به آن معنا و مفهوم نیستیم ولی اگر دولت نیاز به تعامل و استفاده از ظرفیت و توانمندی‌های این جریان را داشته باشد، آمادگی داریم. اما رابطه دولت با جریان اصلاحات یک رابطه تعریف شده مشخص و منظمی به صورت معمول نیست و طبیعتا تلاش می‌کنند که اگر نظر یا مطلبی هم دارند در فضاهای عمومی مطرح کنند. چون به صورت سیستماتیک رابطه‌ای بین جریان اصلاحات و دولت وجود ندارد. یا بعضا به خاطر ارتباطاتی که با آقای اسحاق جهانگیری دارند نقطه نظرات خود را از این طریق به دولت منتقل کنند ولی انتظار بیش از اینها بود. انتظار می‌رفت که دولت حداقل تعاملش را با جریان اصلاحات منسجم و هم مرتب و شکل یافته کند تا هم بتواند از امکاناتی که در اختیار افراد باتجربه این جریان هست، به خوبی استفاده کند و اگر نقطه ضعفی هم دیده می‌شود، به دولت منتقل شود ولی این رفتار متقابل در این قضیه کمتر به آن معنا دیده شده است. شاید هم بخشی از گرفتاری‌هایی که دولت دارد، ناشی از تعاملش با بدنه اجتماعی اعم از اصلاح‌طلبان یا غیر اصلاح‌طلبان است که به خوبی تعریف نشده است. این‌ ضعفی است که همچنان پابرجاست و نمی‌توان تصور کرد با همه امکاناتی که فقط در دولت است، می‌توان کاری از پیش برد. با توجه به مشکلات سنگینی که در کشور وجود دارد، به نظر نمی‌رسد که این نگاه چندان واقع‌بینانه باشد. ضمن اینکه اصولا افرادی هم که دولت به‌کار گرفته، افرادی نیستند که برای تحقق شعارهای حسن روحانی در ایام انتخابات مصمم باشند. هرچند اخیرا رئیس‌جمهور هم بیشتر به این مسأله پرداخته و البته خیلی هم روشن نیست که رئیس‌جمهور همان منظر را حفظ کرده یا تغییری در دیدگاهش داده است. طبیعتا این هم برای مردم علامت سوال است، اما نه اینکه تصورمان این باشد که فقط جریان اصلاحات، گرچه فکر می‌کنیم که بدهکاری دولت به جریان اصلاحات خیلی بالاست و از اعتبار این جریان به نحو کامل برخوردار شده ولی چندان به تعامل با این جریان به معنای روشن و شفافش پرداخته نشد. طی 6- 7 سال چند جلسه محدود با این جریان برگزار شده است، درحالی که لازمه‌اش این بود که جریان اصلاحات منظم‌تر و قاعده‌مندتر با دولت مرتبط باشد که هم مطالبات و خواسته‌های مردم و منظرها و روش‌هایی که می‌تواند دولت را موفق کند، منتقل کند یا دلایل دولت را که به صورت معمول قابل توجیه است، با این واسطه با بدنه اجتماعی مطرح کند. اما فاصله شکل گرفته، خلأهایی را ایجاد کرد که به‌صورت معمول دولت در این مورد خاص ضربه آن را می‌خورد. چون اگر خبر آنچنانی‌ای وجود داشته جریان اصلاحات از آن مطلع نیست. دفاع منطقی هم زمانی صورت می‌گیرد که اطلاعات کامل باشد. درواقع در این خلأ، ضرر بیشتر را دولت می‌خورد که درکل هم جامعه متحمل خواهد شد. درواقع تعریف مشخصی از تعامل با گروه‌ها و سلایق سیاسی در کشور با دولت دیده نمی‌شد و همچنان هم نمی‌شود. می‌توان گفت که اصولا رابطه جریان اصلاحات با رئیس‌جمهور قطع است. امیدواریم که رئیس‌جمهور عنایت کند که بدنه دولتی که برآمده از رأی مردم است، اعتماد مردمی است که به ادامه کار دولت رأی داده‌اند و دولت هم باید تلاش کند که این اعتماد را با شکل‌های متعدد و با ابزارهای مشخص همچنان حفظ کند، در غیر این‌صورت اولین ضربه از ناکارآمدی دولت را خودش متحمل خواهد شد. اینها نکاتی است که حتی در دور اول و مخصوصا در دور دوم، کمتر در دولت آقای روحانی مورد توجه قرار گرفت و امروز هم که در جامعه حرف و حدیث‌های زیادی به خاطر فشارهای اقتصادی وجود دارد، به این مساله برمی‌گردد که دولت هیچ‌وقت توضیح نداد که چه اتفاقی افتاده و همه در یک ابهام و بی‌اطلاعی قرار گرفته‌اند. در خلأیی هم که به‌وجود می‌آید هر شایعه‌ای در بین مردم جا می‌افتد. از طرفی دولت هم کادر مشخصی ندارد که بخواهد در این زمینه با مردم حرف بزند و جریان‌های دیگر و اصلاح‌طلبان در جریان نیستند که چه اتفاقاتی افتاده که اوضاع به این شکل رقم خورده و مشخص نیست که مقصر کیست؟ آیا جریانات مقصرند یا افراد یا پشت قضایا مسائلی وجود دارد؟ به صورت معمول همه اینها اضطراب جامعه را بالا می‌برد و ممکن است به مسائلی دامن بزند که شاید چندان مطلوب کشور نباشد.
* فعال سیاسی اصلاح‌طلب