روزنامه آفتاب یزد
1397/12/07
کودکان اوتیسم از طرف جامعه پذیرفته نشدهاند!
آفتاب یزد- میگل هشترودی: اوتیسم یک اختلال است که در سراسر جهان خیلی از بچهها به آن مبتلا میشوند اما نحوه ایجاد ارتباط با این کودکان خیلی با کودکان دیگر متفاوت است. نکته حائز اهمیت این است که آیا کودکان اوتیسم در کشور ما پذیرفته شده هستند؟ زمانی میتوان به این سوال جواب مثبت داد که هنگام مواجهه با یک کودک اوتیسم با نگاه ترحم آمیز به او نگاه نکنیم و یا رفتارهای غیرطبیعی یک کودک را حمل بر نداشتن ادب و تربیت این کودک ندانیم؛ اما در حال حاضر کودکان اوتیسم به دلیل همین نگاهها و عدم شناخت جامعه نسبت به آنها است که به نوعی از جامعه طرد میشوند! کودکانی که میتوانند در کنار کودکان دیگر توانمند شوند اما به دلیل عدم شناختی که در اکثر مواقع به رفتارهای بد و خشونت منجر میشود، کودکان اوتیسم مجبورند که در مدارسی خاص درس بخوانند و تحصیل کنند. با این اوصاف نحوه مواجهه خانوادهها با کودکان اوتیسم اهمیت خیلی زیادی دارد که البته این مواجههها اغلب در راستای نحوه برخورد جامعه با آن کودکان است.خیلی از خانوادهها نمیپذیرند که کودکانشان با یک اختلال مواجه هستند و آن اختلال کودکان اوتیسم را از کودکان دیگر متفاوت میکند. این خانوادهها همچنان تلاش دارند تا کودکانشان در کنار کودکان عادی تحصیل کنند، بازی کنند و به زندگی عادیشان ادامه دهند.> همه بچهها حق حضور
در مدرسه دولتی را دارند
سید جواد میری پدر یک کودک مبتلا به اختلال اوتیسم است که چندی پیش به گفته خودش برخورد نامناسبی در مدرسه با مرتضی، پسرش انجام دادهاند. او در رابطه با این موضوع میگوید: «پسر من ۹ ساله است و کلاس سوم درس میخواند؛ مدیر مدرسه در ابتدا اجازه نمیداد که پسرم را ثبتنام کنیم ما او را به سنجش بردیم و در آنجا از مرتضی در طول زمان دو ساعت آزمونهای متفاوتی گرفته شد در انتها نتیجه گرفتند که این بچه از نظر ذهنی مشکلی ندارد و تاخیر کلامی اش هم که به دلیل این است که زبان مادری اش روسی است، در مدرسه خوب میشود. برگه سنجشی که به ما دادند را به مدرسه بردیم و به مدیر مدرسه تحویل دادیم و او با اکراه مرتضی را در مدرسه ثبت نام کرد؛ اما در طول این سالها به عناوین مختلف مدیر برای ما مسئله ایجاد کرده است مثلاً میگفت بچه نباید هر روز به مدرسه بیاید و یا اینکه تنها حق مدرسه آمدن ندارد و باید یک همراه داشته باشد. من در این سه سال تحصیل مرتضی سه یا چهار معلم در سایه برای او استخدام کردم و چون بچه من هر روز هم نمیتوانست به مدرسه برود برای او در خانه و معلم خصوصی گرفتم! متاسفانه این مدیر به دلایل مختلف معلمان در سایه مرتضی را مورد خشونتهای کلامی قرار میداد؛ معلم در سایه مرتضی معتقد بود که مدیر مدرسه اولیای بچههای دیگر را علیه من و مرتضی میشوراند، چون بارها به من گفته شده بود که نباید مرتضی در کنار بچههای ما در این مدرسه درس بخواند! گفته میشود که خیلی از والدین از حضور بچه من در مدرسه ابراز نارضایتی کردهاند! این مسئله خیلی مهمی است چون من همیشه از خودم میپرسم اگر این اتفاق برای بچه دیگری در مدرسه افتاده بود من چه کاره ام که بخواهم از حضورش در مدرسه جلوگیری کنم؟ یا ناراضی باشم؟ چون این مدرسه یک مدرسه دولتی است و قانون دولت این است که همه این بچهها باید در مدرسه درس بخوانند پس دلیل نارضایتی اولیای سایر دانش آموزان را متوجه نمیشوم! مدیر باید اینجا دخالت میکرد و به آنها میگفت که همه بچهها حق حضور در این مدرسه را دارند!»
> بچههای اوتیسم
باید در مدارس عادی درس بخوانند!
او در ادامه توضیح میدهد: «روز هشتم بهمن مدیر مدرسه با من تماس گرفت و گفت مرتضی در حال پرخاش و عصبانیت است لطفاً به مدرسه بیایید و او را ببرید به خانه؛ من وقتی به مدرسه رسیدم مدیر مدرسه به همراه مرتضی داخل دفتر مدرسه بودند و در را قفل کرده بودند من در زدم و گفتم لطفاً در را باز کنید از آن طرف مرتضی فریاد میزد و کمک میخواست بعد از چند دقیقه که در باز شد مرتضی پرید بغلم و بسیار ترسیده بود و خیس عرق بود! مدیر مدرسه او را به پلیس تهدید کرده بودند! چرا یک مدیر مدرسه باید با یک بچهای که دارای اختلال اوتیسم است این طور برخورد کند؟ حالا آقای فولادوند مدیر کل آموزش و پرورش استان تهران میگوید که چرا باید بچههای اوتیسم در کنار بچههای دیگر در مدرسه عادی درس بخوانند در حالی که خانم حکیم زاده معاون ابتدایی آموزش و پرورش معتقد است قاعده بر این است که بچههایی که دارای اختلال اوتیسم هستند به مدرسه عادی بیایند و در کنار بچههای عادی مشغول به تحصیل باشند.»
او در ادامه توضیح داد:« البته اوتیسم طیفهای متفاوتی دارد، بحث من این است که کل نظام آموزش و پرورش ما آیا شناختی از اختلال اوتیسم دارند؟ چون معمولا از این اختلال به عنوان یک بیماری نام میبرند! در صورتی که چنین نیست و این موضوع تنها یک اختلال است. بچه من هفت سال است که با بهترین اساتید کار میکند و توانمندسازی شده و اساساً اوتیسم اختلالی است که با توانمندسازی میتواند بهبود پیدا کند! یکی از راههای توانمند سازی این است که بچههای دارای این گونه اختلالها در مدارس عادی باشند و الگوهای سالم را از بچهها بگیرند تا بتوانند رشد پیدا کنند نه اینکه این بچهها را مطرود کنیم! این در شرایطی است که در کشور ما هنوز فرق بین بچههای مرزی! بچههای استثنایی و بچههای اوتیسم را نمیداند ! ما امکاناتی برای نگهداری بچههای اوتیسم نداریم این دلیل نمیشود که آنها درس نخوانند یا مدرسه نروند! خیلی از پدر و مادرهایی که دارای فرزند اوتیسم هستند بارها با من تماس گرفتند و گفتند اینقدر با آنها برخوردهای بدی شده است که قید تحصیل بچه را زدهاند و در حال حاضر بچه در خانه به سر میبرد و تحصیل نمیکند!»
> مهدیار را علی رغم میل باطنی ام
به مدرسه استثنایی بردم
مهدیار کودک دیگری است که مبتلا به اوتیسم است و بعد از 2 سال درس خواندن در مدرسه عادی و مردود شدن هر دو سال، امسال به مدرسه استثنایی رفته و در این مدرسه درس میخواند. مادر مهدیار میگوید: «من با اینکه بچهام در مدرسهای تحصیل میکرد که مدیریت آن مدرسه برعهده پدر بزرگ پسرم بود ولی باز هم با واکنشهای بدی از سوی خانوادههای دانشآموزان و معلمان روبهرو بودم؛ تفاوتهایی
که این بچهها با بچههای عادی دارند اجازه نمیدهد
که این بچهها بتوانند در کنار بچههای عادی
تحصیل کنند و درس بخوانند! بچهها مخصوصا در مقطع ابتدایی هنوز به این درک نرسیدهاند تا بتوانند تفاوتهای بچه اوتیسم را با خودشان درک کنند و همین موضوع باعث میشود که بچههای اوتیسم در کنار اینها خیلی آزار و اذیت ببینند. همکلاسیهای مهدیار معمولا ادای او را در میآوردند و خیلی از مهدیار میترسیدند! خانوادههایشان میگفتند که بچه ما خیلی از رفتارهای بچه شما میترسد! همه این مسائل باعث شد که من تصمیم بگیرم علیرغم اینکه خیلی برایم دشوار بود اما مهدیار را به مدرسهای که بقیه دانشآموزانش هم مثل مهدیار بودند، ببرم. البته وضع مهدیار آنقدری وخیم نبود که مجبور باشیم او را به مدرسه استثنایی ببریم اما رفتاری که در مدرسه با پسر من شد من را
بر این تصمیمم استوارتر کرد. البته من به اولیای
دانش آموزان دیگر حق میدهم و خودم را به جای آنها میگذارم؛ اگر من بودم و بچه دیگری سر کلاس با این شرایط کنار بچه من تحصیل میکرد واکنش من نسبت به او چه بود؟ بنابراین تصمیم گرفتم که مهدیار را از این بچهها جدا کنم و به مدرسهای ببرم که همه بچهها مثل او هستند و الان خیلی راحت و در کمال آسایش هستم چون مهدیار در این مدرسه با آسایش تمام تحصیل میکند و درس میخواند.»
> معلمهایی که توانایی رسیدگی
به مهدیار را نداشتند
این مادر در ادامه توضیح میدهد:« وقتی مهدیار در مدارس ابتدایی عادی کنار بچههای دیگر درس میخواند همکلاسیهایش یا از مهدیار میترسیدند و یا ادای او را در میآوردند و این موضوع مهدیار را اذیت میکرد؛ چون مهدیار میفهمید و متوجه رفتارهای اطرافیان شد! از طرف دیگر به دلیل شلوغی کلاسها معمولا معلمان توانایی پذیرش دانش آموزانی مثل مهدیار را ندارند؛ معلم مهدیار رسما به من میگفت که نمیتواند سرکلاس به او آموزش دهد، نهایت کاری که انجام میداد این بود
که یک نقاشی به مهدیار میداد و مهدیار نقاشی اش
را میکشید تا او بتواند به بچههای دیگر درس
بدهد و بعد به او آموزش میداد چون این بچهها در جمع آموزش نمیپذیرند چون خیلی موارد حواس آنها را پرت میکند و باعث میشود که نتوانند درس را یاد بگیرند به همین دلیل باید به صورت خصوصی به آنها درس داده شود البته مهدیار مدرسه غیر انتفاعی درس میخواند و نهایت دوازده یا سیزده دانشآموز سر کلاس بودند اما همین تعداد هم تعداد کمی نیست و من به معلم حق میدهم که توانایی رسیدگی به بچه من را نداشته باشد.»
> باید بپذیریم بچه ما
اختلال اوتیسم دارد
او در ادامه توضیح داد:« پدربزرگ مهدیار مدیر مدرسه بود ولی با این اوصاف اولیای دانش آموزان دیگر باز هم شکایت خودشان را به من بارها و بارها عنوان کرده بودند و گفته بودند که ما چه گناهی کرده ایم که باید
بچه مان در کنار بچه شما تحصیل
کند! مهدیار وقتی کلاس اول را در مدرسه خواند هیچ آموزشی ندید به همین دلیل مجبور شدم سال بعد باز هم او را در کلاس اول ثبت نام کنم که البته معلمش در سال دوم بسیار توانا بود اما به دلیل اینکه جمعیت کلاس زیاد بود معلم نتوانست آنطور که باید به مهدیار رسیدگی کند و متاسفانه مهدیار برای دومین بار کلاس اول را رد شد! سال سوم او را به مدرسه استثنایی آوردم و در کلاس اول ثبت نام کردم و الان میبینم که این بچه به راحتی در حال تحصیل است و همه چیز به خوبی پیش میرود! بنابراین به پدر و مادر همه بچههای اوتیسمی پیشنهاد میکنم که برای دلخوشی خودشان بچه شان را تا ایناندازه مورد آزار و اذیت قرار ندهند! همه ما نسبت به اینکه قبول کنیم فرزندمان با بقیه بچهها متفاوت است گارد داریم دقیقاً به همین دلیل است که میخواهیم آنها کنار بچههای عادی تحصیل کنند، کلاس بروند و بازی کنند. یک آرامشی در ما ایجاد میشود که پس بچه من توانست با بچههای عادی به زندگی عادی برگردد و ادامه دهد اما واقعیت این است که به قدری آزار و فشار روی ما خانوادههای بچههای اوتیسم و خود بچهها وجود دارد که وقتی آنها را به مدرسه استثنایی میبریم تازه متوجه میشویم که چقدر همه چیز میتوانست با آرامشتراتفاق بیفتد و ما این آرامش را از خودمان گرفته بودیم! این مرحله پذیرش است که ما باید بپذیریم که بچههای ما متفاوت هستند از بچههای دیگر و باید سر کلاسی که بچههای متفاوتی مثل خودشان حضور دارند بنشینند و درس بخوانند. من هم اول
نمی پذیرفتم که مهدیار به مدرسه استثنایی برود اما
معلمش به من گفت که این بچه هر سال مردود میشود و همین موضوع باعث میشود که آینده خودش را از دست بدهد، او میتواند در همین مدارس معمولی با پول نمره بگیرد و در نهایت هم دیپلمش را اخذ کند اما در واقعیت چیزی یاد نگرفته است، خودت را گول نزن و مهدیار را به مدارس استثنایی ببر و ثبت نام کن! من شبی که این حرفها را شنیدم و قرار شد این کار را انجام بدهم تا صبح خوابم نبرد و گریه کردم اما وقتی پذیرفتم و مراحلش را انجام دادم و رفتم در مدرسه استثنایی ثبت نامش کردم تازه متوجه شدم که چقدر زندگی همراه با آرامش کنار این بچههای اوتیسم سپری میشود اگر فقط در جایی که تعلق دارند قرار بگیرند.»
> جامعه بچههای اوتیسم را نپذیرفته
و آگاهی ندارد
این مادر در ادامه توضیح داد:« بچههای اوتیسم هنوز هم از طرف جامعه پذیرفته نشدهاند اگر جامعه بداند که این بچهها اوتیسم هستند با نگاه ترحم آمیز به آنها نگاه میکند اما اگر نداند که این بچهها اوتیسم هستند میگویند که این بچه چقدر بیتربیت و بیادب است! من خودم بارها شنیدهام به من گفتند که پسرتان بیادب است تربیتش کنید! نگاههای وحشتناکی به بچههای ما میشود چون این بچهها هر کدامشان یک تیک دارند؛ مثلاً مهدیار زمانی که خیلی خوشحال است دست میزند یک صدای جیغ مانندی از خودش در میآورد. این کار را که انجام میدهد همه وحشت میکنند و با نگاههای بدی به او نگاه میکنند، البته من به همه آدمها حق میدهم شاید خودم هم اگر بودم با واکنشهای دیگر از همین دست رو به رو میشدم البته چون این بچهها یک ظاهر سالم هم دارند؛ هیچ کس نمیپذیرد که آنها دارای یک اختلال هستند به همین دلیل هم تنها چیزی که به ذهن دیگران خطور میکند این است که چقدر این بچه بیتربیت است! چون اوتیسم هنوز در جامعه ما ناشناخته است در این حوزه اطلاعرسانی انجام میشود اما هنوز هم این اختلال در جامعه ما ناشناخته است! تلویزیون وقتی که میخواهد از اختلال اوتیسم یاد کند یا در مورد آنان آموزش دهد معمولا کیسهای حاد اوتیسم را میآورد و به همین دلیل هم مردم فکر میکنند که افراد دارای اختلال اوتیسم حتما باید آن شکل و با آن روند اخلاقی باشند! در حالیکه بچههای ما که در یک قالب بچه سالم هستند اما اختلال اوتیسم دارند هم جزئی از بچههای اوتیسمی محسوب میشوند و باید نحوه رفتار با این بچهها نیز آموزش داده شود. برای بچههای اوتیسم هم مدارس غیر انتفاعی استثنایی و هم مدارس دولتی استثنایی وجود دارد اما این بچهها در مدارس استثنایی به راحتی ثبت نام نمیشوند باید مراحل بخصوصی را طی کنند تا به عنوان یک کودک استثنایی مورد پذیرش قرار بگیرند. تشخیص بچههای استثنایی سخت است و به این صورت نیست که خانوادهها بخواهند به میل و رغبت خودشان بچهها را به مدارس استثنایی ببرند؛ بچه حتما باید مورد آزمایشهای مکرر قرار بگیرد و امتحانهایی از او گرفته میشود تا اطمینان حاصل کنند که این بچه استثنایی است و میتواند در مدارس استثنایی کنار بچههای استثنایی
تحصیل کند.»
> مسئولین مدارس
استثنایی با عشق کار میکنند
او در ادامه افزود: «خیلی از افراد زمانی که بچههایشان در امتحانات غربالگری قبل از کلاس اول در تستها به هر دلیلی قبول میشوند، چون ممکن است مربی که از بچهها تست میگیرد متوجه درجه اوتیسم بچهها نشود، کافی است که بچهها هم یک قرص هم خورده باشند و به همین راحتی میتوانند در آن تستها قبول شوند، در این صورت بچهها طی سال تحصیلی اول دچار مشکل میشوند. من با خانوادههایی روبرو بودم که از اینکه بچههایشان در این تست پیش از دبستان قبول شده بودند، آنها خوشحال بودند، میگفتند که بچههای ما میتوانند در کنار بچههای عادی تحصیل کنند اما مشکل دقیقا از جایی شروع میشود که این بچهها کنار بچههای عادی پشت نیمکتهای مدرسه باشند! آن وقت تفاوتهای آنها بیش از پیش مشخص میشود و بچهها دچار مشکلات زیادی میشوند چون جامعه هنوز بلد نیست که چطور باید با بچههای اوتیسم کنار بیاید؛ این موضوع سبب میشود خانوادهها نیز تحت تاثیر قرار بگیرند، بچههای اوتیسم معمولا بچههای خیلی سادهای هستند و از کلمات طعنه آمیز و تمسخرآمیز مطلع نیستند مثلا من وقتی به مهدیار میگویم برو در را پیش کن او معنی اصطلاح پیش را نمیداند، میرود رویه روی در میایستد و میگوید «پیش!» این بچهها ساده هستند و کافی است در مدرسه این درجه از سادگیشان را به بچههای دیگر نشان دهند مسلما مورد طعنه و تمسخر قرار میگیرند! این بچهها ساده هستند اما تمسخر را میفهمند و همین موضوع آنها را ناراحت و عصبانی میکند واقعاً درست نیست که ما پدر و مادرها برای دل خودمان و به این دلیل که دل خودمان را خوش کنیم بچهها را در این فشارها قرار دهیم الان در حال حاضر مهدیار در مدرسه استثنایی درس میخواند و بسیار راضی است؛ علاوه بر این کادر مدرسه کاملا آموزش دیده هستند و از جان و دل برای این بچهها مایه میگذارند؛ تصور من از مدرسه استثنایی چیز دیگری بود و الان با موضوع دیگری رو به رو شده ام؛ من همیشه فکر میکردم در این مدارس استثنایی معلم و ناظم یک چوب در دست گرفتند و بچهها را تنبیه میکنند و کتک میزنند اما الان میبینم که اصلا اینطور نیست، کادر مدرسه کاملا آموزش دیده هستند و به بهترین نحو ممکن با بچهها رفتار میکنند. در واقع میتوان گفت به طور کلی همه کادر مدرسه به یک نوعی عاشق این بچهها هستند و با عشق به کارشان ادامه میدهند. مهدیار مدرسه استثنایی تراب در دولت میرود و مدیر این مدرسه خیلی بهتر از همه مدیران مدارس دیگر هستند. کادر مدرسه یک تعهدی در وجودشان نسبت به این بچهها وجود دارد که تنها عشق و علاقه آنها سبب تعهد شده و مشخص است برای پول کار نمیکنند.»
> آموزش و پرورش باید در مدارس عادی پذیرنده کودکان اوتیسم باشد
با همه این اوصاف کودکان اوتیسم در جامعه ما پذیرفته نشدهاند و عدم آگاهی در رابطه با این کودکان سبب شده تا جامعه آنها را افراد خطرناکی تلقی کند و آنها را طرد کند. سیدجوادمیری که یک جامعه شناس هم هست در رابطه با پذیرش جامعه و مدارس استثنایی میگوید: «ما در آموزش و پرورش چنین امکانات گسترده حتی در تهران هم نداریم که بچهها با مسئله اوتیسم بتوانند در مدارسی کاملا مجزا و منفک درس بخوانند، در تهران تا جایی که من تحقیق کرده ام دو مدرسه مرزی وجود دارد و این مدارس برای بچههایی هست که مسئله ذهنی دارند در حالی که اختلال اوتیسم مربوط به روابط اجتماعی است و ربطی به کارکرد ذهن ندارد و رفتن بچههای اوتیسم به مدارس مرزی مشکلات را بیشتر میکند و این نکتهای است که معماران آموزش و پرورش ایران از آن غافل هستند! اوتیسم به مثابه یک اختلال طیفمند است و از کثیر تا خفیف دامنه اش کشیده میشود و برای مواجهه با آن ما نیازمند یک جنبش خودآگاهی ملی در حوزه تعلیم و تربیت هستیم تا هم معلمان و هم اولیا و هم مدیران درک درستی از اوتیسم که مسئلهای جهانی شده پیدا کنند و راه پیش روی ایران تفکیک آموزشی نیست بلکه فهم تنوع انسانها در حوزه درک و فهم است.»
این استاد دانشگاه در ادامه توضیح داد: «بحث من دیگر فرزند خودم نیست بلکه پرداختن به مسئله ملی است که تمامی ارکان نظام آموزشی ما را نشانه گرفته و نوعی کندذهنی در بین مدیران وجود دارد که برای مواجهه با امر متفاوت سریعا به سمت حذف و سرکوب میروند و این رویه باید تغییر کند. زیرا همین مواجهه در دیگر ساحات حیات اجتماعی ایرانیان ریشه در سبک تعلیم و تربیت ما در نظام آموزشی ایرانی دارد و نفهمیدن این مسئله پیامدهای مرگبار عمیقی در جامعه ما داشته است. بحث مدرسه زرآزوند و مدیر خاطی مدرسه و لابی ناکارآمد منطقه و نظرات ناکارشناسانه در وزارت آموزش و پرورش و سکوت وزیر آموزش و پرورش آقای بطحایی نیست، بلکه موضوع تحول در شیوه فهم ما از امری شناختی در نسبت با افراد متمایز است که ما باید بازنگری جدی در این زمینه داشته باشیم و از نظرات افرادی همچون دکتر حسن عشایری و دکتر پیشیاره و دکتر ربوبی که از نزدیک آنها را میشناسم در بدنه آموزش و پرورش بهره بگیریم.»
سایر اخبار این روزنامه
چرا هماهنگ نیستید؟
چرا هماهنگ نیستید؟
حصارکشی پوششی
سوءاستفاده از خریداران ارز
پویش اعتراض به بی مسئولیتی برخی وکلا
به بهانه احراز مقام پایتخت کتاب یزد
توضیح در مورد شایعه فروش آرشیو صدا و سیما
مرزبندی نمایشی؟
تنگه هرمز تا زمانی که نفتمان را صادر میکنیم باز است
کودکان اوتیسم از طرف جامعه پذیرفته نشدهاند!
تا حقارت اجتماعی وجود دارد انگیزهای برای ترک اعتیاد ندارم!
چرا دولت امارات 100 میلیون دلار از بدهی شهروندانش را بخشید؟
حمایت از سوریه را حمایت از مقاومت میدانیم و به آن افتخار میکنیم
بیعانه بدهید تا دختر رزرو کنیم!
ورژن جدید پیامکهای تهدیدآمیز
بدتر از دولت، خصولتیها در اقتصاد حضور دارند که نظارتی هم بر آنها نیست