نقطه اوج نژادپرستی اشغالگران صهیونیست

کنیست یا مجلس رژیم اشغالگر صهیونیستی با آراء ضعیفی موجودیت این رژیم را به عنوان «کشور یهود» معرفی کرد و آنرا تصویب نمود. این پدیده را باید نقطه اوج نژادپرستی اشغالگران صهیونیست معرفی کرد، چرا که با این تعریف و پیامدهایش، حقوق پیروان سایر ادیان که البته صاحبان اصلی سرزمین فلسطین نیز هستند، از این پس رسماً تحت الشعاع ماهیت یهودی سرزمین‌های اشغالی قرار می‌گیرد.
بدون تصویب این قانون نژادپرستانه هم عملاً صهیونیست‌ها از بدو حضور در فلسطین و توسل به جنایات وحشیانه تروریستی تا امروز هم عملاً با خلق و خوی نژادپرستانه عمل می‌کردند و هیچ یک از رفتارها، تصمیمات و عملکردشان مغایرتی با نژادپرستی نداشت بلکه به وضوح دارای ماهیتی نژادپرستانه بود که صهیونیست‌ها به دروغ، خود را نژادی برتر و مالک سرزمین فلسطین معرفی می‌کردند ولی از این پس با وقاحتی بیشتر و رسماً سرزمین‌های اشغالی فلسطین را سرزمین قوم یهود اعلام می‌کنند.
این پدیده یکی از پیامدهای طبیعی اقدام ننگین آمریکای ترامپ در انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس و به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت رژیم اشغالگر صهیونیستی محسوب می‌شود. تلخ‌تر از تصمیم ترامپ، سکوت مرگبار دنیای اسلام و جهان عرب در این مقوله است که با این سکوت، تلویحاً بر عملکرد شرم آور ترامپ صحه گذاشتند.
موضوع مهم‌تر اینکه علیرغم اینهمه کرنش و نرمش ارتجاع عرب در برابر اسرائیل و حامیانش، آنها روز به روز گستاخ ترشده و قصد دارند از اینهمه ذلت پذیری ارتجاع عرب، سوءاستفاده‌های افزونتری را انجام دهند و خواسته‌های تحقیر‌کننده خود را تثبیت نمایند. تلاش مشترک آمریکا و صهیونیست‌ها برای حذف کامل مسئله فلسطین به سود اشغالگران برای همیشه، این روزها درحال شکل گیری است و شرم آور آنکه ارتجاع عرب نیروی محرکه اصلی برای جا انداختن طرح‌های شیطانی رژیم صهیونیستی و حامیانش تلقی می‌شود که قرار است با عنوان عوام فریبانه «معامله بزرگ قرن» به فلسطینی‌ها، جهان عرب و دنیای اسلام تحمیل شود.


از دیدگاه اشغالگران لازم بود قبل از شکل گیری معامله بزرگ قرن، فلسطین یک «سرزمین یهودی» معرفی شود تا پس از اعلام چنان تصمیمی، آثار و تبعات معرفی و شناسائی اسرائیل به عنوان یک کشور یهودی به عنوان یک واقعیت قطعی و رسمی پذیرفته شود و ایرادی به آن وارد نباشد.
این آرزوها و محاسبات اشغالگران و حامیان آنهاست که تصور می‌کنند در ماجرای فلسطین، اگر نظر موافق چند عنصر خودفروخته و مرعوب را جلب کنند و با حمایت سلمان و فرزندش یا محمود عباس و اطرافیانش می‌توانند پرونده فلسطین را برای همیشه به نفع اشغالگران شرور مختومه اعلام کنند. اما روند تحولات پرشتاب در سرزمین‌های اشغالی، چیز دیگری را گوشزد می‌کند. اینکه علیرغم حضور و فعالیت همه جانبه تشکیلات خودگردان برای مهار و سرکوب هرگونه عملیات ضداشغالگری باز هم شاهد اوج گیری قیام پرخروش مردم مظلوم فلسطین علیه اشغالگران هستیم، به خوبی نشان می‌دهد که محاسبات دشمن صهیونیستی و حامیانش از توان و ظرفیت خیانت تشکیلات خودگردان در جهت سرکوب فلسطینی‌ها و تامین امنیت اشغالگران شرور تا چه اندازه اشتباه و اغراق آمیز است. جای تعجب است که هرزمان اشغالگران به جنایاتی علیه فلسطینی‌ها متوسل می‌شوند یا با سکوت مرگبار و یا با واکنش ضعیف و محدود تشکیلات خودگردان مواجهیم ولی اگر از رهگذر اقدامات تلافی جویانه و مقابله به مثل فلسطینی‌ها آسیب مختصری هم به اشغالگران وارد شود، بلافاصله تشکیلات خودگردان با اعلام محکومیت فلسطینی‌ها از دشمن اشغالگر حمایت و جانبداری می‌کند.
با این حال، خشم و خروش فلسطینی‌ها در مراسم راهپیمائی بازگشت وهجوم کودکان و نوجوانان فلسطینی به کمک بادبادک‌های آتش‌زا به عمق سرزمین‌های اشغالی، به وضوح اشغالگران را در موضع انفعالی قرار داده است. اگر بنا شد خیانت ارتجاع عرب و تشکیلات خودگردان که عملاً به عنوان بازوی نظامی – اطلاعاتی اشغالگران عمل می‌کند، به کمک رسانه‌های تصویری توان ابعاد جنایات جنگی و شرارت‌های اسرائیل اشغالگر را بیش از پیش در معرض دید جهانی قرار داد و لذا برای ‌ماجهانی اسرائیل به نفع ملت مظلوم فلسطین بهره برد.
روشن است که صهیونیست‌ها با اعلام «کشور یهود» می‌خواهند اصل بازگشت فلسطینیها به سرزمین آباء و اجدادیشان را برای همیشه نفی کنند و مانع دستیابی فلسطینی‌ها به جنگ افزارهای دفاعی و بازدارنده شوند و در عین حال، صورت مسئله فلسطین را به کمک این تصمیم و معامله بزرگ قرن، برای همیشه به نفع اشغالگران تغییر دهند و به کلی محو سازند.این آرزوی دشمن است ولی تجربه نشان داده که سرنوشت فلسطین را ملت فلسطین رقم خواهد زد ولی دنیای اسلام و دنیای عرب نباید در این صحنه‌های حماسی، تماشاچی باشند و لازم است به خیانت‌های شرم آور مشتی خائن بالفطره در جبهه ارتجاع عرب خاتمه داده شود.