اصلاح اصلاحات

هیچ تضمینی وجود ندارد که سرنوشت اصولگرایان در انتظار اصلاح‌طلبان نباشد؛ چه زمانی که نخِ تسبیح پاره شد، دیگر مهم نیست مهره‌ها چه رنگ و چه نامی داشته باشند؛ اصلاح‌طلب باشند یا اصولگرا؛ اصلی باشند یا بدلی؛ ژنرال باشند یا پیاده نظام. زمانه اگرچه همان زمانه گذشته نیست، اما رسم زمانه همان همیشگی است و شاید درک چنین واقعیتی است که اصلاح‌طلبان را بر آن داشته تا پیش از ترک خوردن اتحاد و انسجامشان، فکری به حال اختلاف دیدگاه‌های داخلی بکنند و اردوگاهشان را یک‌بار برای همیشه سامان بدهند. برآیند تمام تجربه‌های تلخ و شیرین به تصمیم بالغانه سال 92 و ائتلاف با رقیب‌های قدیمی ختم شد و حال شماری نگران هستند غنیمت‌ها آنان را از تنگه «احد» غافل کند. دوری از قدرت نتوانست پایگاه اجتماعی و اردوگاه رأی اصلاح‌طلبان را از آنان ناامید کند اما حال بیم آن می‌رود قدرت نسبی به دست آمده، نظم و انسجامی که به خون جگر حاصل شده را از کف برباید. بر این اساس هر کدام از اصلاح‌طلبان نسخه‌ای برای امروزِ این جریان تجویز می‌کنند.

علی رضایی
اصلاح‌طلبان می‌خواهند به کجا برسند؟ و چگونه؟ این دو پرسش کلیدی در هفته‌های اخیر پاسخ‌های متفاوت و متعددی از فعالان حزبی و تئوریسین‌های آن دریافت کرده است؛ اگرچه هنوز تا انتخابات بعدی که رقابت‌های مجلس یازدهم است، دست‌کم یک سال و نیم مانده اما انتقادها و گلایه‌های به جا مانده از انتخابات‌ اخیر همچنان به دنبال پاسخ و یافتن راه حل است و در این میان عده‌ای می‌کوشند با ارائه پیشنهادها و ایده‌هایی چون «پارلمان اصلاحات»، «هسته سخت اصلاحات» و «سرشاخگی»  چند حزب، نگذارند این زخم چنان کهنه شود که دیگر التیام نپذیرد.


در جریان انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا بود که طیف وسیعی از اصلاح‌طلبان اعتراض‌های جدی‌ای را متوجه شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان دانستند؛ اعتراض‌هایی که پیش‌تر زمزمه‌وار شنیده می‌شد، این بار چنان رسا ایراد شد که رئیس دولت اصلاحات با اندکی تأخیر از فهرست تدوین شده اعلام حمایت کرد. اصلاح‌طلبان ناموافق هم اگرچه انتقادهایشان را وارد می‌دانستند، اما برای آنکه نتیجه انتخابات را به رقیبِ  اصولگرا واگذار نکنند، علیرغم میل باطنی خود به لیست اعلام شده رأی دادند؛ با این امید که فردای انتخابات به این اعتراض‌ها رسیدگی و کاستی‌های مد نظر آنها رفع و رجوع خواهد شد.  امروز بیش از 14 ماه از آن ایام گذشته است و کماکان شورای عالی سیاستگذاری خود را محور تصمیم‌گیری اردوگاه اصلاح‌طلبان می‌داند؛ شورایی که سال 94 در آستانه انتخابات مجلس دهم شورای اسلامی تشکیل شد و در ائتلاف با اعتدالگرایان و اصولگرایان میانه‌رو توانست بخش قابل توجهی از کرسی‌های سبز پارلمان را از آن خود کند؛ انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و شورای شهر پنجم، گام‌های بعدی نهاد عالی اصلاح‌طلبان بود؛ گام‌هایی که اگرچه با توفیق همراه بود، اما اولاً نمی‌شد همه آن را در کارنامه شورای سیاستگذاری نوشت و در ثانی انتقادها به روند تصمیم‌گیری‌های شورای عالی سیاستگذاری بود و نه نتیجه انتخابات.
اگرچه بعد از انتخابات عنوان شده بود کمیته‌ای مأموریت یافته نواقص و ضعف‌های شورای عالی سیاستگذاری را احصا و برای آن راه حل ارائه کند، اما عدم ارائه گزارشی هرچند کوتاه باعث شد دیگر افراد و مجموعه‌های اصلاح‌طلب به این فکر بیفتند که مسأله را از بیرون شورای سیاستگذاری حل و فصل کنند.
نخستین پیشنهاد، ایده «پارلمان اصلاحات» بود که در کنگره حزب مردمسالاری عنوان شد؛ پیشنهادی که راه حل اصلاح‌طلبان را تشکیل مجلسی متشکل از چند هزار اصلاح‌طلب می‌داند که تصمیمات را ابتدا به شور و بعد به رأی بگذارد. ایده‌ای که هنوز جز نامش، توضیحات تکمیلی دیگری به پیوست ندارد. در این میان تنها شماری از اصلاح‌طلبان عنوان کرده‌اند «پارلمان اصلاحات» رقیب شورای عالی سیاستگذاری نیست، بلکه می‌خواهد به عنوان  نهاد بالادستی سیاستگذاری کند.
دومین ایده، بازگرداندن تصمیم‌گیری، به جبهه هماهنگ اصلاحات است؛ جبهه‌ای که بیش از 20 حزب بزرگ و کوچک اصلاح‌طلب در آن عضویت دارد. اگرچه اکثریت احزاب این جبهه در شورای عالی سیاستگذاری نیز عضو هستند، اما در عین حال معتقدند تقسیم قدرت تصمیم‌گیری در شورای سیاستگذاری، عادلانه نیست و نمی‌توان به حزبی چون کارگزاران سازندگی و یک فرد، حق رأی برابر داد. دومین انتقاد جبهه‌ای‌ها این است که قرار بوده شورای سیاستگذاری برای انتخابات مجلس دهم باشد و تداوم آن تکرار الگوی  «لویی جرگه» و به نوعی بازگشت به گذشته است و احزاب و تحزب را تضعیف می‌کند.
سومین پیشنهاد، هفته گذشته از سوی سعید حجاریان، یکی از تئوریسین‌های اصلاح‌طلب مطرح شد؛ او در گفت‌وگو با اعتماد، ایده «هسته سخت اصلاحات» را مطرح کرد و گفت: «این هسته مانند مغناطیس عمل می‌کند تا افراد از مدار اصلاح‌طلبی خارج نشوند.» به گفته او، این هسته از حدود 11-10 نفر از اطلاح‌طلبانی تشکیل می شود که به لحاظ مالی حساب‌شان پاک باشد و در حرف و عمل به اصول اصلاح‌طلبان، آزمون پس داده باشند. به اعتقاد حجاریان، «اگر اصلاحات یک هسته سخت- نه به شکل فردی؛ ممکن است خاتمی باشد یا نباشد- داشته باشد، سالم و پاک و قدرتمند؛ هسته سختی که عده‌ای باشند، می‌شود انواع‌هاله‌ها یا حلقه‌هایی را دور آن کشید (که) حتی به اعتدالگراها و راست‌ها (اشاره به اصولگرایان) برسد. ما می‌خواهیم کار جبهه‌ای کنیم؛ کار جبهه‌ای اگر هسته‌اش سخت نباشد، وا می‌رود.» او تأکید دارد چنین جمعی می‌تواند محور و مرکز تصمیم‌گیری‌های اساسی اصلاح‌طلبان باشد و مواضع اصیل فکری و سیاسی این جریان را به حلقه‌های بعدی منتقل کند.   پیشنهاد حجاریان البته با مخالفت‌هایی روبه‌رو شد؛ از جمله محمدرضا تاجیک که معتقد است: «هسته سخت اصلاحات» باید «هسته نرم» باشد. او ایده حجاریان را مانع جوانگرایی در اصلاح‌طلبان دانست و با تأکید بر اینکه باید از پوسته مرکزی ژنرال‌های اصلاح‌طلبی عبور کنیم، گفت: «معتقدم که باید یک نوع امتزاج و اختلاط ایجاد شود تا نیروی‌های جوان و با طراوت ضمیمه شوند و این ترکیب میان نیروهای جوان و نیروهایی با تجربیات گذشته بتوانند همدیگر را تکمیل کنند.»  
عباس عبدی، تحلیلگر اصلاح‌طلب نیز در موضعی کمابیش مشابه تاجیک گفت: «اصلاح‌طلبان باید نسل بعد از خود را خیلی سریع‌تر وارد میدان کنند و اجازه دهند که آنها پرچم اصلاحات را در دست گرفته و با درک، فهم و بینش خودشان آن را جلو ببرند و طبیعی است که بخش‌هایی از نیروهای قبلی نیز در کنار آنها خواهند ماند.»
عبدی برخلاف حجاریان که رقیب اصلاح‌طلبان را براندازان می‌دانست، تأکید کرد که «رقیب اصلاح‌طلبان خودشان هستند و باید یک بازسازی جدی در درون خود صورت دهند.» مجموعه موضعگیری ماه‌های گذشته در اردوگاه اصلاح‌طلبان باوجود تعدد و تفاو‌ت‌شان بر دو نکته اشتراک نظر دارند؛ نخست اینکه اصلاح‌طلبان بیش از گذشته باید از اتکای به افراد عبور کرده و به سازمانی منسجم و ساز و کاری مشخص برسند و دوم اینکه شورای سیاستگذاری با شکل و شمایل امروز دیگر جوابگوی انتظارات مجموعه اصلاح‌طلبی نیست و مشروعیتش را حداقل در بخشی از اصلاح‌طلبان از دست داده است.  اما اینکه در نهایت کدام ایده به کرسی بنشیند را زمان مشخص خواهد کرد اما آن گونه که از ظواهر امر برمی‌آید، همه چیز فعلاً در حد حرف است و تا امروز هیچ کدام از تشکل‌های اصلاح‌طلب چه جبهه هماهنگی و چه شورای سیاستگذاری به مثابه یک نهاد به این حرف‌ها واکنش نداشته‌اند.

توجه همزمان به جامعه و قدرت

عبدالله ناصری
عضو شورای مشورتی اصلاح‌طلبان
این روزها اگرچه  صحبت از اصلاح اصلاحات زیاد شده است، اما آنچه که در عالم واقع در حال رخ دادن است، این نیست که از لحاظ تشکیلاتی اتفاق و تغییر خاصی در جریان اصلاحات صورت بگیرد. کانون‎های اصلی تصمیم‎گیری در این ارتباط شورای مشورتی، شورای عالی سیاستگذاری و شورای هماهنگی جبهه اصلاحات هستند و اگرچه ممکن است معتقد باشند که از نظر شکلی تغییراتی در ساختار خود بدهند و به طور مثال بخواهند در دوره جدید فعالیت، شورای عالی سیاستگذاری با ترکیب دیگری کار خود را شروع کند اما با این وجود هیچ اتفاقی از لحاظ تشکیلاتی در روند کار جبهه اصلاحات صورت نخواهد گرفت. بنابراین از منظر نرم‌افزاری حتماً اصلاحات به این جمع‎بندی رسیده که برای عمق بخشیدن به نگاه اجتماعی و مدنی خود باید بیشتر تلاش و دقیقاً همان گونه‎ای رفتار کند که در عرصه انتخابات فعال خواهد بود. یعنی همان گونه که با مردم برای رسیدن به اهداف انتخاباتی ارتباط برقرار می‎کرد. این یک واقعیت است که شکاف اجتماعی یعنی شکاف بین جامعه مدنی و حاکمیت نسبت به گذشته عمق بیشتری یافته است. از همین ‌رو اصلاح‎طلبان معتقدند که باید ساز و کارهایی را برای ارتباط بیشتر با جامعه پیدا کنند و عرصه مدنی را بیشتر مورد توجه قرار دهند. این فهم بخصوص در یک سال اخیر و با توجه به بحران‎هایی که در کشور وجود داشته و بحث‎هایی که کماکان در مورد عملکرد دولت آقای روحانی صورت می‌گیرد، بیشتر شده است. البته ناگفته نماند که ساختار قدرت در جمهوری اسلامی به گونه‎ای است که هنوز هم با جامعه مدنی در روند تصمیم‎سازی‎ها و تصمیم‎گیری‎های سیاسی فاصله دارد. بنابراین تا وقتی این شرایط وجود دارد، اصلاح‎طلبان نمی‎توانند نسبت به کانون‌های انتخابی قدرت بی‎تفاوت باشند. به عبارت صریح‌تر، اگرچه اصلاح‌طلبان به این نتیجه رسیده‌اند که رابطه خود را با جامعه بیش از گذشته تقویت کنند اما بر این باور هستند که اگر قرار باشد امکاناتی برای مردم تأمین شود و قدم‌هایی در بسط و توسعه دموکراسی برداشته شود، نمی‌شود به کانون‌های انتخابی قدرت بی‎تفاوت بود. آنها در انتخابات اخیر، چه در دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و چه پنجمین دوره شوراها و چه ریاست جمهوری یازدهم و دوازدهم به دنبال همین هدف بودند. آنان هنوز هم معتقدند که حتماً از سال 92 به این طرف، تصمیم درستی گرفتند تا از دولت روحانی حمایت کنند و تا 1400 نیز حتماً این کار را خواهند کرد. اما همچنان کانون انتخاباتی قدرت مورد توجه آنان است و متعاقب آن از دی ماه 96 به این طرف به این جمع‏بندی رسیده‏ اند که ارتباط خود را با جامعه مدنی به منظور تنویر افکار عمومی بیشتر کنند. در پایان هم باید تأکید کنم که اصلاح‎طلبان خط و مرز خود را با براندازان مشخص کرده‎اند و امروز با حفظ ساختار قدرت در جمهوری اسلامی مطالبات مردم را محور کنشگری سیاسی خود قرار داده‌اند.


اصلاحات را پیچیده نسازیم

اسماعیل گرامی مقدم
سخنگوی حزب اعتماد ملی
برخی از اصلاح‌طلبان به جای اینکه اقدام به ساده‌سازی اصلاحات کنند تا تئوری‌های‌شان برای عامه مردم قابل فهم شده و اعتماد بیشتری جلب کند، با اظهارات خود جریان اصلاحات را پیچیده‌تر می‌سازند. بحث‎هایی که این روزها در مورد بازنگری اصلاحات مطرح می‎شود یا اینکه از اصلاح اصلاحات یاد می‌شود، در همین مسیر است. اصلاح‌طلبانی که این موضوع را مطرح کرده‎اند، غافل از این هستند که مردم نسبت به جزیره شدن اصلاحات روی خوشی نشان نخواهند داد. مطالبات مردم روشن است و دلیلی هم ندارد که برای تحقق آن اصلاحات را به لایه‎های مختلف تقسیم‎بندی کنیم. این کار جز افتراق بین اصلاح‎طلبان چیزی عاید ما نخواهد کرد. ما حتی نباید بحث هسته سخت یا نرم را مطرح کنیم. زیرا اصلاحات طیف وسیعی از جریانات سیاسی را دربر می‌گیرد که یک سر آن نیروهای معتدل اصلاح‎طلب و حتی اعتدال و توسعه را هم در میان خود جای می‎دهد و یک سر دیگر آن هم به نهضت آزادی و ملی مذهبی‏‌ها ختم می‎شود. بنابراین اگر بخواهیم از درون اصلاحات هسته سختی دربیاوریم، کار بسیار دشواری خواهد بود که به سردرگمی مردم خواهد انجامید و ممکن است در نهایت از کل اصلاحات رویگردان شوند. شاید این ایده‌ها به واسطه نگرانی از آن باشد که اصلاح‌طلبان به نسبت گذشته، بیشتر به قدرت بازگشته‌اند و از بدنه اجتماعی خود غافل شده‌اند. در حالی که این دو قابل جمع هستند همچنان که مردم با اعتماد به اصلاح‌طلبان به روحانی رأی داده و او را به عنوان رئیس جمهوری ایران برگزیدند.نکته دیگر اینکه بخواهیم اصلاحات را محدود به افرادی کنیم که اصطلاحاً هزینه داده‎اند، درست به نظر نمی‌رسد. اگر چه این چهره‌ها قابل احترام هستند و زحمات زیادی برای اصلاحات و اصلاح‎طلبان کشیده‎اند و حتماً هم جایگاه خاصی در میان مردم داشته و پشتوانه اصلاحات هستند، اما واقعیت این است که ورود به حاکمیت هم آسان نیست. لذا نباید گفت که حتماً طیف هزینه داده حقش است که بر مسند قدرت بنشیند. شایسته‌تر آن است که همت کنیم افکار اصلاح‌‏طلبی را در حاکمیت پررنگ‌تر نماییم. حضور اندیشه اصلاح‌طلبی در حاکمیت مؤثرتر از حضور افراد است.جریان اصلاح‌طلب باید به طور گسترده به دنبال اعتمادسازی در جامعه و کاهش شکاف اجتماعی با مردم باشد. نباید غفلت کنیم که اصلاح‌طلبان می‌توانند ایفاگر نقش‌ها یا کارکردهای متفاوتی باشند. برخی ممکن است کار اجرایی را بهتر پیش ببرند، برخی در تولید اندیشه موفق‌تر باشند. بنابراین نباید اصلاح‌طلبان را صرفاً به این منظور که هزینه داده‎اند، در یک باکس جداگانه‎ای قرار داده و تعریف جدیدی از آن ارائه داد.  شورای عالی سیاستگذاری و شخص آقای خاتمی و سرمایه‎هایی که پشت آن هستند، می‎توانند پشتوانه عظیمی برای کل جریان اصلاحات باشند.