روزنامه شرق
1397/04/25
دفاع محسن هاشمي از پذيرش قطعنامه
دفاع محسن هاشمي از پذيرش قطعنامه بحث بر سر پذيرش قطعنامه 598، 30 سال پس از آن روز تاريخي همچنان ادامه دارد. جديدترين اظهارنظر را «محسن هاشمي» مطرح كرده است. او که اين روزها رئيس شوراي شهر تهران است، به مناسبت 27 تير، سالروز پذيرش قطعنامه 598، سخناني گفته و از نقش پدرش مرحوم هاشميرفسنجاني صحبت کرده است. او گفته: «بسياري در زمان پذيرش قطعنامه آن را شکست و ناکامي تلقي ميکردند و اين تعبير امام خميني(ره) که پذيرش قطعنامه را به نوشيدن جام زهر تشبيه کرده بود، سندي براي این تلقي معرفي ميکردند؛ اما تاريخ ثابت کرد نهتنها تصميم تاريخي امام براي پذيرش قطعنامه ناکامي و شکست نبود، بلکه بزرگترين پيروزيها را که از پيروزي نظامي باثباتتر و کمهزينهتر بود، براي ايران رقم زد». آنطور که «ايسنا» سخنان هاشمي را منتشر کرده، او ادامه داد: «امام خميني(ره) پس از مشاهده واکنش مردم به تصميم ايشان و هجوم نيروهاي داوطلب براي عقبراندن ارتش بعثي، تصريح کردند اين جام زهر به شهد شيريني تبديل شده است و دستاوردهاي بزرگ ايران پس از آتشبس که به متجاوز شناختهشدن عراق، تثبيت قرارداد الجزاير و تماميت ارضي ايران، آزادي اسرا و... انجاميد، همه و همه حاصل تصميم راهبردي ايشان در آن مقطع زماني بود». او با بيان اينکه در تاريخ معاصر ايران براي اولينبار شاهد بوديم تماميت ارضي کشور در جنگی نابرابر حفظ شد و جا دارد در اين مناسبت يادي کنيم از آيتالله هاشميرفسنجاني و ديگر مسئولان و فرماندهان دوران جنگ، اظهار کرد: «همانگونه که آيتالله هاشمي بهعنوان فرمانده جنگ در خط مقدم با رشادت حضور مييافت و در پيروزيهای بزرگ نظامي ايران مانند والفجر8 و... تأثيرگذار بود، در مقطع پاياني دفاع مقدس نيز بيشترين نقش را بهعنوان جانشين فرمانده کل قوا در خاتمه جنگ و بهاجماعرساندن مسئولان نظام در وحدت بر پذيرش آتشبس داشت».هاشمي افزود: «اگر قرار بود رهبري به توصيه کساني که مدعي بودند ميتوان جنگ را بدون داشتن منطق نظامي و توان پشتيباني و صرفا بر اساس احساسات و هيجانات ادامه داد توجه ميکرد، معلوم نبود چه اتفاق ناگواري در جنگ رخ ميداد و مردم چگونه بايد شاهد جنايات جنگي لشکر افسارگسيخته عراق که مسلح به سلاحهاي جمعي، شيميايي و ميکروبي بود، ميشدند».
نامه معروف محسن رضايي
اين قسمت از سخنان هاشمي احتمالا به کساني برميگردد که مخالف پايان جنگ و پذيرش قطعنامه بودند. آن روزها بحث قبول قطعنامه 598، بين مسئولان نظام به جديترين بحث تبديل شده بود. ناکاميهاي جبهههاي ايران در سال 67 از يک سو و فشارهاي خارج از جنگ از سوي ديگر، باعث شده بود مسئولان ارشد نظام به قبول قطعنامه 598 بينديشند؛ قطعنامهاي که شوراي امنيت سازمان ملل آن را يک سال قبل تصويب کرده بود.
هاشميرفسنجاني که آن روزها جانشين فرمانده کل قوا بود، از قضا تمام فعاليتها و اتفاقات روزانهاش را يادداشت کرده است و اين يادداشتها در قالب کتاب خاطرات او منتشر شدهاند؛ «پايان دفاع؛ آغاز بازسازي» نام کتاب خاطرات هاشميرفسنجاني از سال 1367 است. هاشميرفسنجاني در بخشي از اين کتاب به نامه معروف «محسن رضايي»، فرمانده وقت سپاه، اشاره کرده و نوشته: «پس از مذاکرات فراوان با فرماندهان سپاه و ارتش و مشخصشدن نيازهاي ادامه جنگ، آقاي محسن رضايي در نامهاي کليه نيازهاي جبهه و شروط موفقيت را و زمان و تاريخ احتمالي فعالشدن جبههها را نوشت و امضا کرد. قبلا اين تقاضاها شفاهي مطرح ميشد. نامه ايشان را در جلسه سران قوا مطرح کردم. پس از بررسي و محاسبات، به اتفاق آرا نظر بر اين شد که کشور امکان تأمين اين نيازها را ندارد».
با خواندن نامه آقاي رضايي
از ايشان نظر خواستيم
هاشمي در ادامه از جلسهاي ميگويد که نامه فرمانده کل سپاه در حضور امام قرائت شد: «تصميم گرفته شد مسئله را با امام(ره) در ميان بگذاريم. در تاريخ 23 تير 1367 خدمت امام رسيديم و با خواندن نامه آقاي رضايي، از ايشان نظر خواستيم و پس از بحثهاي زياد و بررسي جوانب کار، امام(ره) هم معتقد شدند که امکان تهيه اين نيازها را نداريم».
البته رضايي معتقد است او اين نامه را نه براي امام که براي هاشميرفسنجاني نوشته است؛ اما هاشمي اعتقاد ديگري داشت. رضايي در مصاحبهاي مدعي بود «هاشمي چون از طرف امام مسئوليت داشت، همهجا عنوان ميکند نامه را براي امام نوشتم». او در جايي ديگر هم گفته بود: «من در هيچ نامهاي از امام تقاضاي کمک نکردم. بحث کمبود امکانات و نيرو يک واقعيت بود؛ اما دوستان سياسي پاتک ميزدند و ميگفتند ميخواهيم سپاه را گسترش بدهيم».
ملزومات ادامه جنگ
منظور او از نامه، متني است که چندين سال پس از پايان جنگ منتشر شد؛ در بخشي از اين نامه رضايي نوشته است: «طرح اصولي ما براي جنگ را تقديم ميکنم و مطمئن هم نيستيم که مسئولان اين طرح را عملی کنند و اگر خوشبينانه هم بنگريم، ضعيف عمل ميکنند که حداکثر خسارت تأخير است.
الف- هدف نبرد بايد انهدام صدام و حزب بعث عراق باشد.
ب- حصول اهداف مادي که ميتواند مفهوم معنوي فوق را تحقق بخشند، عبارت است از تصرف فيزيکي منابع حياتي، اقتصادي و سياسي رژيم عراق و خارجکردن آمريکا از خليج فارس.
تبصره- در طول سقوط صدام حزب بعث و صدام، بدون خروج آمريکا از خليج فارس، هيچگونه ضمانتي براي کسب هدف وجود ندارد.
ج- يک برنامه حداکثر پنجساله که توسعه سازمان رزمي نيروهاي مسلح را داشته باشد، طراحي کردهايم.
د- طرحهاي عملياتي جنگ خليج بعد از سقوط صدام و حزب بعث و سقوط آمريکا از خليج فارس را انشاءالله در آينده ارائه خواهيم داد». او در اين نامه درخواستهاي طويل و عريضي داشته؛ يکي از موارد که در نامه آمده اينگونه است: «مسئله تهيه هواپيما و تلاش جدي براي ساخت سلاحهاي ليزري و... در اين مدت از ضرورتها و در نبرد بسيار مؤثر است، ولي اگر حاصل نشد، اينطور نيست که پيروزي به دست نيايد، بلکه فشارهاي سنگيني را بايد تا کسب پيروزي متحمل شويم». در بخش ديگري هم آمده: «مهمترين قسمت اين طرح تهيه و در اختيار قرارگرفتن بودجه لازم است که با توجه به تجربه سال گذشته بعيد ميدانيم دولت و ستاد به تعهدات خود عمل کنند». آنطورکه در نامه ديده ميشود، رضايي درخواست داشته تا دولت و مجلس اولويت يکم بودجه را در اختيار نيروهاي مسلح قرار دهند. هاشميرفسنجاني در کتاب خاطراتش از سال 67 مينويسد: «قبلا نخستوزير و وزير دارايي هم در گزارشي خدمت امام(ره) گفته بودند که حتي در سطح هزينههاي موجود هم کشور قدرت تأمين هزينه جنگ را ندارد و از خط قرمز اقتصادي هم فراتر رفتهايم». او علت اصلي قانعشدن امام(ره) به پذيرش قطعنامه را چنين بيان ميکند: «ولي آنچه بيشتر از همه امام(ره) را قانع کرد، توضيح فاجعه بمبارانهاي شيميايي حلبچه و سردشت بود که پيشبيني ميشد در آينده شاهد استفاده از سلاحهاي کشتار جمعي توسط صداميان با چراغ سبز ابرقدرتها و حتي تکرار آن در شهرهايي مثل تبريز، اصفهان، قم و تهران با پرتاب موشک شيميايي باشيم...».
ادامه رايزنيها در تهران
روزها ميگذشت و جنگ در جبهههاي غربي و جنوبي ادامه داشت؛ همزمان در تهران رايزنيها براي پذيرش قطعنامه در جريان بود. هاشمي درباره غروب 23 تير 67 از تشکيل جلسه در حضور امام نوشته است: «جلسه بيش از يک ساعت طول کشيد. شرح مبسوطي از مشکلات جنگ و ضعف روحيه و امکانات و عده خودي و قدرت و امکانات دشمن را توضيح داديم... ايشان فرمودند راهحل چيست؟ همگي گفتيم ختم جنگ با پذيرش قطعنامه 598 يا شکل ديگر. امام نگران عدم وفاي دشمن بودند و ناراحتي مردم حزبالله که احتمال اول را ضعيف و احتمال دوم را هم در مقابل خوشحالي بخش عظيمي از مردم و آثار مثبت صلح قابلتحمل دانستيم و علاوهبراين، پيشبيني اجبار به پذيرش صلح در آينده، بعد از تحمل خسارات بيشتر به علت کمي نيروي داوطلب و بيخاصيتي نيروهاي اجباري. سرانجام ايشان موافقت کردند و فرمودند با حضور جمعي از وجوه روحانيت و مديران و مسئولان تصميمگيري شود».
جلسه در حضور امام
رايزنيها ادامه داشت؛ تا اينکه 26 تير جلسهاي متشکل از مقامات ارشد نظام در حضور امام تشکيل شد. نامه رضايي در آن جلسه قرائت شد؛ «سيد احمد»، فرزند امام، در آن جلسه نامهاي را قرائت کرد که پاسخ امام به نامه رضايي بود. هرچند اين نامه تا سالها در بايگانيها خاک ميخورد، اما سال 1385 پس از درگيري لفظي محسن رضايي و هاشميرفسنجاني در رسانهها درباره پايان جنگ، هاشمي ترجيح داد به توصيه امام عمل کند و متن نامه ايشان را از بايگاني درآورد و منتشر کند؛ کمااينکه به گفته هاشمي، همان زمان امام گفته بود نسخهاي از اين نامه در اختيار هاشمي باشد تا هر زمان که لازم بود، منتشر شود. هاشمي درباره انتشار نامه امام اينگونه توضيح داده بود: ««من وقتي ديدم اينها دارند تاريخ جنگ را به همين زودي وارونه و منحرف ميکنند، با يادآوري آن نامه به همه گفتم که بهتر است در مسئلهاي به اين مهمي، با سند حرف بزنيم و بهترين سند هم همان نامه بود که در متن خود چندين سند غيرقابلانکار داشت. جالب است که بدانيد در همان زمان کپي همين نامه توسط حاجاحمدآقا به دست من رسيد و گفت: امام ميگويند اين نامه را داشته باشم تا در مقطعي که نياز شد، منتشر کنم. من هم ديدم بهترين زمان انتشار از سوي من همان زمان است که جوانان واقعيتهاي مقطع پايان جنگ را بدانند». اما متن نامه نکاتي داشت که تا روز انتشار کسي از آن خبر نداشت: «حال كه مسئولان نظامي ما اعم از ارتش و سپاه كه خبرگان جنگ ميباشند، صريحا اعتراف ميكنند كه ارتش اسلام به اين زوديها هيچ پيروزي به دست نخواهند آورد و نظر به اينكه مسئولان دلسوز نظامي و سياسي نظام جمهوري اسلامي از اين پس جنگ را بههيچوجه به صلاح كشور نميدانند و با قاطعيت ميگويند كه يكدهم سلاحهايي را كه استكبار شرق و غرب در اختيار صدام گذاشتهاند، بههيچوجه و با هيچ قيمتي نميشود در جهان تهيه كرد و با توجه به نامه تكاندهنده فرمانده سپاه پاسداران كه يكي از دهها گزارش نظامي و سياسي است كه بعد از شكستهاي اخير به اينجانب رسيده و به اعتراف جانشيني فرمانده كل نيروهاي مسلح، فرمانده سپاه يكي از معدود فرماندهاني است كه در صورت تهيه مايحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ ميباشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاحهاي شيميايي و نبود وسايل خنثيكننده آن، اينجانب با آتشبس موافقت مينمايم و براي روشنشدن در مورد اتخاذ اين تصميم تلخ به نكاتي از نامه فرمانده سپاه كه در تاريخ 2/4/67 نگاشته است اشاره ميشود».
اين ديگر شعاري بيش نيست
امام در ادامه به ملزوماتي که رضايي در نامهاش درخواست کرده اشاره کردند: «فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال ديگر ما هيچ پيروزيای نداريم. ممكن است در صورت داشتن وسايلي كه در طول پنج سال به دست ميآوريم، قدرت عمليات انهدامي يا مقابلهبهمثل را داشته باشيم و بعد از پايان سال 71 اگر ما داراي
350 تيپ پياده و دوهزارو 500 تانك و سه هزار توپ و 300 هواپيماي جنگي و 300 هليكوپتر... كه از ضرورتهاي جنگ در آن موقع است، داشته باشيم، ميتوان گفت به اميد خدا بتوانيم عمليات آفندي داشته باشيم. او ميگويد قابل ذكر است كه بايد توسعه نيروي سپاه به هفت برابر و ارتش به دوبرابرونيم افزايش پيدا كند، او آورده است البته آمريكا را هم بايد از خليج فارس بيرون كنيم والا موفق نخواهيم بود. اين فرمانده مهمترين قسمت موفقيت طرح خود را تهيه بهموقع بودجه و امكانات دانسته است و آورده است كه بعيد به نظر ميرسد دولت و ستاد فرماندهي كل قوا بتوانند به تعهد عمل كنند». در ادامه نامه آمده: «البته با ذكر اين مطالب ميگويد بايد باز هم جنگيد كه اين ديگر شعاري بيش نيست. آقاي نخستوزير از قول وزراي اقتصاد و بودجه وضع مالي نظام را زير صفر اعلام كردهاند، مسئولان جنگ ميگويند تنها سلاحهايي را كه در شكستهاي اخير از دست دادهايم، به اندازه تمام بودجهاي است كه براي سپاه و ارتش در سال جاري در نظر گرفته شده بود. مسئولان سياسي ميگويند ازآنجاكه مردم فهميدهاند پيروزي سريعي به دست نميآيد، شوق رفتن به جبهه در آنها كم شده است. شما عزيزان از هركس بهتر ميدانيد كه اين تصميم براي من چون زهر كشنده است؛ ولي راضي به رضاي خداوند متعال هستم و براي صيانت از دين او و حفاظت از جمهوري اسلامي اگر آبرويي داشته باشم، خرج ميكنم. خداوندا ما براي دين تو قيام كرديم و براي دين تو جنگيديم و براي حفظ دين تو آتشبس را قبول ميكنيم...».
اينکه شما ميگوييد جام زهر؛ من و آقاي روحاني و... جزء افتخارات ماست
هاشميرفسنجاني از پيشنهادي سخن به ميان آورده بود که در آن به امام گفته بود حاضر است مسئوليت پذيرش قطعنامه را بر عهده گيرد و اگر نتيجه خوب نشد، هاشمي محاکمه شود؛ ولي امام مخالفت کردند و شخصا اين مسئوليت را بر عهده گرفتند. شايد همين باشد که هاشميرفسنجاني سالها بعد گفته بود: «در داخل هم هنوز کساني كه الان از جنگ ميخواهند حرف بزنند، حقيقت جنگ را نميگويند؛ چيزهاي ديگري براي خودشان ميبافند و به تاريخ تحويل ميدهند؛ اما بالاخره هنوز ميليونها شاهد... هست و نميگذارند اين حقيقت گم شود. اتفاقا اينکه شما ميگوييد جام زهر؛ من و آقاي روحاني و... جزء افتخارات ماست؛ يعني ما اين کار را کرديم که جنگ تمام شود؛ بچههاي ما مثل برگ خزان ميريختند روي زمين. اگر يکي از بمبهايي که در حلبچه انداختند، در تبريز ميانداختند، چه اتفاقي ميافتاد. بعد از دو، سه ماه که جنگ متوقف شد، خود امام به من فرمودند آن روز جام زهر تلخ بود براي من؛ ولي امروز ميبينم خيلي شيرين شده».
سایر اخبار این روزنامه
رونمایی از متهمان اقتصادی
تلاش ميکنيم تأثير تحريمهاي ايران را به حداقل برسانيم
توصيههاي مقام معظم رهبري براي عبور از مشكلات اقتصادي
رصد بعد از انتخابات
دفاع محسن هاشمي از پذيرش قطعنامه
مرد پنجم اقتصاد در نمایش استیضاح
دستمزد کفاف ۲۶ درصد از هزينهها را داد
قمار ترامپ با رولت روسی
کاروان زير سايه خورشيد در «شرق»
مقاومت در برابر فرمان روحاني؟
ابهامزدایی از آینده ایران
تکنوپوپولیسم دولت آینده؟