آیا رابطه تهران- مسکو استراتژیک است‌

دکتر صلاح‌الدین هرسنی* - واکاوی و باز‌خوانی تاریخ روابط خارجی معاصر ایران و روسیه بیانگر آن است که این مناسبات استراتژیک نیست. به عبارت دیگر روابط استراتژیک دارای تعاریف منطقی است که مناسبات معاصر تهران و مسکو در آن نمی‌گنجد. منطق حاکم بر مناسبات راهبردی، روابط کشور‌ها را هنگامی استراتژیک می‌داند که دو کشور بخواهند در زمینه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی و فرهنگی دارای بالاترین سطح مناسبات باشند. به این ترتیب صرف ایجاد رابطه بین دو کشور حول محور موضوعات خاص نمی‌تواند دلیلی بر مناسبات استراتژیک دو کشور باشد.
در وقت حاضر آنچه بیش از همه نشانه و دلیلی برای استراتژیک خواندن روابط تهران- مسکو شده، سطح همکاری‌هایی است که این دو در قبال برخی از پرونده‌های منطقه‌ای و بین‌المللی دنبال می‌کنند. همراهی مسکو با تهران در مذاکرات هسته‌ای 1+5، تشکیل ائتلاف ضدداعش در کنار آنکارا و همچنین ورود به بحران سوریه از جمله همکاری‌های منطقه‌ای و بین‌المللی است که تهران و مسکو به آن ورود پیدا کرده‌اند. از منظر منطق کارکرد‌گرایی به نظر می‌رسد که این نوع همکاری‌ها تقلیل‌گرایانه و مشخصا بر محور موضوع امنیتی می‌چرخد و از منطق همکاری‌های راهبردی و چند‌جانبه‌گرایانه به دور است. البته همکاری‌های تقلیل‌گرایانه تهران- مسکو غیر‌منتظره هم نیست‌ چراکه این نوع رابطه یعنی همکاری روی موضوعات خاص هم با شعار سردر وزارت امور خارجه همخوانی و هم با نوع نگرش ایرانیان نسبت به روسیه مطابقت دارد. واقعیت آن است که حافظه تاریخی ایرانیان در قبال روس‌ها فقط سوابق بد‌عهدی، تضاد‌ها و بی‌رسمی‌ها را به یاد می‌آورد. برای نمونه، اتفاقاتی مانند اشغال ایران در مدت جنگ جهانی دوم یا قبل‌تر از آن قراردادهایی مثل ترکمنچای و گلستان، رفتار‌های کج‌دار و مریز روسیه در پروژه نیروگاه بوشهر و همچنین مواضع لرزان و ناشفاف در برجام، همگی از جمله سوابق بد‌عهدی روسیه در قبال ایران را به نمایش می‌گذارد.
غیر‌استراتژیک بودن روابط تهران- مسکو با توجه به رفتار‌هایی که مقامات کرملین در برخی از موضوعات ملی و منطقه‌ای از خود نشان داده‌اند نیز قابل اثبات است. برای نمونه ولادیمیر پوتین هیچ‌گاه حاضر نشد در دکترین‌های منتشر شده خود به ویژه در آخرین دکترین منتشر شده روسیه در سال 2016 اسم و نامی از ایران ببرد و این نگرش و راهکنش خود بیانگر آن است که مناسبات این دو کشور استراتژیک نیست. در سطح منطقه‌ای هم آنچه مقامات کرملین در قبال برخی موضوعات انجام می‌دهند، با منطق مناسبات راهبردی و راهکنشی منافات دارد. برای نمونه همکاری این کشور با ایران در بحران سوریه نشان می‌دهد که هدف پوتین کمک به حل بحران این کشور و ابقای بشار اسد در نظام سیاسی سوریه نیست‌ بلکه او تلاش دارد در حد و قامت یک تزار جدید در مناسبات منطقه حاضر باشد و ایفای نقش کند. حیرت‌آورتر آنکه مسکو اخیرا تحت اغوای تل‌آویو و واشنگتن به جلوگیری از جایگاه‌یابی و تعیین‌کنندگی نقش ایران در منطقه رضایت داده است.
واقعیت آن است که حضور مسکو در خاورمیانه با ائتلاف با تهران صورت گرفته است و مسکو می‌توانست برای تدارک مافات و پاداش این همکاری تهران، از پذیرش خواسته واشنگتن و تل‌آویو امتناع کند که نکرد. این کنش مسکو به معنای دور شدن تدریجی از تهران و در مقابل نزدیک شدن آن به تل‌آویو و واشنگتن است. آن‌گونه که پیداست، این مواضع و رفتار مسکو حاوی چند پیام است؛ اول آنکه این رفتار مسکو به معنای آن است که مسکو همسویی با تل‌آویو را در مناسبات منطقه نسبت به ایران ترجیح داده است. دوم آنکه مسکو هم به همان اندازه تل‌آویو و واشنگتن تهران را مشکل اصلی بی‌ثباتی سوریه و تاخر در فرآیند صلح می‌داند. سوم آنکه نگاه ابزار‌گرایانه- فرصت‌طلبانه مسکو در قبال تهران در حال تکرار است و چهارم آنکه مسکو در صورت لزوم می‌تواند در سایه راهبرد عدم دوست یا دشمن دائمی در سیاست خارجی از ایران عبور کند و از همه مهم‌تر حامل این پیام است که مناسبات مسکو- تهران آن‌گونه که گفته می‌شود استراتژیک و راهبردی نیست، بلکه در میان راهبرد دوست و دشمن دائمی در نوسان است.


‌*مدرس علوم سیاسی
و روابط بین‌الملل
S.Harsani.k@gmail.com