عملِ اَصحابِ قدرت، مَنظرِ قضاوت

مسعود خوشابى- درس بزرگى که تمام تحوّل‌خواهان واقعى از بَر هستند این است که وجه غالب مبناى قضاوت جهانیان قبل از به قدرت رسیدن متکى بر تراوشات ناشى از اندیشه‌ها است ولى به محض دست‌یابى به قدرت معیار ارزیابى عوض مى‌شود، مبنای اعمال قرار مى‌گیرد.
قبل از تصاحب قدرت سیاسى بزرگترین سلاح تحوّل‌خواهان توانایى ارزیابى نقادانه آن‌ها از برآیند قواست، آن‌ها با این ابراز و ابزار نیرو جذب مى‌کنند و رشد مى‌کنند تا جایى که دیگر نه بالایى‌ها مى‌توانند اقتدار سیاسى خود را حفظ کنند و نه پایینى‌ها مى‌خواهند به شیوه قبل زندگى کنند؛ پروسه جابه‌جایى قدرت فرا مى‌رسد و در صورت موفقیت تحوّل‌خواهان، مِنبعد ملاک و وسیله سنجشِ کمى و کیفى دگرگون مى‌شود .
مبناى کار سنجش، رفتار و اَعمال تحول‌خواهان با یکدیگر و با طبقات، اقشار و گروه‌هاى کثیر الوجوه اجتماعى به خصوص طیف وسیع اقلیت‌ها در مرحله نخست و با دنیا در وهله دوم، قرار مى‌گیرد .
این‌ها بدیهیات است، در دست داشتن قدرت سیاسى، در تعبیرى ساده شده یعنى در اختیار داشتن بالاترین جایگاه مدیریت جامعه، یعنى عبور از فازى که به نظر یک قدرت بالقوه و یک آلترناتیو احتمالى، به یک قدرت بالفعل و یک جایگزین قطعى تبدیل مى‌شود.


حالا دیگر از زبان عمل شناخته مى‌شوى و مورد قضاوت قرار مى‌گیرى.
از انقلاب صنعتى که در یک پروسه ٧٠ ساله (١٧٨٠- ١٨۵٠) رُخ داد به این سو، تحوّل‌خواهان صرفاً به نقد حاکمیت نپرداختند بلکه رسماً برنامه‌هاى خود را در صورت تصاحب قدرت سیاسى اعلان کردند .
جهانیان به این برنامه‌ها و میزان پایبندى اصحاب جدید قدرت سیاسى نیز نظر داشتند و هرگونه تخطى احتمالى را تعقیب مى‌کردند و مدنظر قرار مى‌دادند .
اگر از مصادیق پرشمار تاریخى در جهت اثبات موارد فوق بتوان چشم‌پوشى کرد، در خلاصه‌ترین تعبیر، ملاک قضاوت پس از بر تن کردن رداى مدیریت، «اعمال» شماست.
و شاخصِ اعمالْ، آمار و ارقامى است با معیار، اشل (échelle) و استاندارد جهانى .
باز هم در برداشت ساده شده، مدیرْ مجرى و ناظر برنامه‌اى است که باید خلّاقانه در حداقل زمان با حداکثر راندمان با رعایت کلیه موازین حقوقى و انسانى به اجرا در آورد.
براى مثال یک مدیر عامل کارخانه پس از یک دوره پنج ساله در گزارشش در مرحله نخست مقایسه کمى وکیفى‌اى از واقعى‌ترین حاصل کارش با پیش‌بینى‌هاى مندرج در برنامه ارائه مى‌دهد و در صورت تمایل به استماع توجیهات احتمالیش ابقا یا اخراج مى‌شود . در تعقیب همین فضا، تمامى تحوّل خواهان به محض تصاحب قدرت سیاسى، به کادرهاى خلاق، قانونمند، ساعى، از خود گذشته، وفادار به آرمان‌هاى به غایت انسانى مقبول جهانیان، خدمتگزاران صدیق مردم مى‌مانند که صرفاً نقش کاتالیزورى را دارند که بناست قدرت را به خود مردم واگذار کنند و بس .
تمامى تحول‌خواهان واقعى تاریخ یک خواسته بیشتر نداشته و ندارند: «تفویض قدرت به صاحبان اصلى آن» در هزاره سوم میلادى هم، این امرِ قابل اثبات مورد توافق قرار گرفته که این مهم در قدم نخست صرفاً با توسعه دموکراسى قابل وصول است.