خود محوری و تنهایی

انتشار کلیپی از «الناز حبیبی» که خیلی صریح و شفاف نظرش را درباره مخالفت با ازدواج مطرح می کند از پربازدیدترین ویدئوهای این چند روز اخیر در شبکه های اجتماعی بوده است. او با این مقدمه که «الان هیچ فردی دلش نمی خواد ازدواج کنه»، دلایلی را در همین زمینه مطرح می کند. در این بین، تک زیستی و تصمیم بعضی دختر و پسرها برای ازدواج نکردن در سال های اخیر رشد قابل توجهی به خود گرفته است. شاخص تجرد قطعی که نتیجه همین ازدواج نکردن جوانان است طی سال های ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۵ برای مردان حدود دو برابر شده اما برای زنان بیش از سه برابر شده است. در این پرونده، علاوه بر بررسی اظهارنظرهای «الناز حبیبی» به دلایل افزایش تجرد قطعی و آسیب های جبران ناپذیر آن هم اشاره خواهد شد تا جوانان با نگاهی موشکافانه تر، چنین تصمیم هایی را مورد ارزیابی قرار دهند.
 
 
واکاوی اظهارنظرهای عجیب «الناز حبیبی» درباره تمایل نداشنِ جوانان به ازدواج
شما دچار یک خطای شناختی بزرگ شدید!



جواد غفوری نسب| مشاور خانواده
 
 انتشار کلیپی کوتاه از صحبت های «الناز حبیبی» بازیگر جوان درباره دختران مجرد و ازدواج، یکی از پربازدیدترین پست های این روزها در شبکه های اجتماعی به خصوص اینستاگرام شده است. «حبیبی» که با سریال های «دردسرهای عظیم» و «دودکش» بیش از پیش شناخته شد، هم اکنون یکی از بازیگران سریال «سارق روح» است که هر شب از شبکه 3 پخش می شود. «حبیبی» در کلیپی کوتاه و در پاسخ به این سوال «زهرا داودنژاد» که نظرتان درباره شوهر چیست؟ می گوید: «الان هیچ فردی دلش نمی خواهد ازدواج کند. الان دیگر خواستگار و این حرف ها وجود ندارد. شاید من دلم نخواهد هیچ وقت ازدواج کنم.» «داودنژاد» با یادآوری این که «حبیبی» یک ازدواج ناموفق داشته از او می پرسد اگر یک آدمی اصلا ازدواج نکند، تکلیف پاسخ به نیازهای جنسی اش چه می شود؟ «حبیبی» پاسخ می دهد: «الان همه دارند چه کار می کنند؟ مگر همه ازدواج می کنند؟ اگر کتاب های درسی یک سری چیزهای دیگر به ما یاد می داد که به درد ادامه زندگی مان می خورد، ما خیلی آدم های موفق تری از لحاظ روانی بودیم». «داودنژاد» به عنوان سوال آخر از او می پرسد به نظرت بزرگ ترین دروغی که در یک رابطه عاطفی مطرح می شود، چیست؟ و «حبیبی» می گوید: «جمله "من تا آخر عمر باهات می مونم". این دروغ ترین عبارتی است که بعضی ها به یکدیگر می گویند.»
درباره این اظهارنظرها، چند نکته مهم و قابل تامل وجود دارد که در ادامه، آن ها را مورد بررسی قرار می دهیم.
آسیب های بالا رفتن سن ازدواج
پدیده دختران و پسران مجرد در کشور ما سال هاست که مورد توجه بوده و در خصوص آسیب های آن صحبت های زیادی شده است. برخی از صاحب نظران این پدیده را حاصل سخت شدن فرایند ازدواج و تشکیل خانواده و به تبع آن بالا رفتن سن ازدواج می دانند. با این حال، جوانان باید آسیب های بالا رفتن سن ازدواج را بدانند که سخت‌گیر شدن افراطی در خصوص معیارهای شریک زندگی، یکی از آن هاست. فاصله سنی زیاد با فرزند که موجب بروز مشکلات ارتباطی با آن ها در آینده می شود، از دیگر آسیب های ازدواج در سن بالاست. در این بین و در صورت ازدواج با همسری که تفاوت سنی زیادی با فرد دارد و به احتمال زیاد قادر به همراهی عاطفی مطابق با خواسته های همسر خود نخواهد بود، مشکلات دیگری هم ایجاد خواهد شد.
نگاه کوتاه مدت جوانان به ارتباط با جنس مخالف
از سوی دیگر برخی معتقدند، این پدیده حاصل تغییر نگرش ها و باورهای جوانان از فرهنگ مبتنی بر اهمیت خانواده به سمت فرهنگ فردگرایی است که طی آن افراد به روابط با جنس مخالف صرفا به عنوان محلی برای رفع نیازهای زیستی و روانی در کوتاه مدت نگاه می کنند. اثبات شده است که سیستم روانی انسان نسبت به کسب لذت، به دنبال کوتاه ترین و در دسترس ترین راه هاست اما این نکته هم وجود دارد که همیشه در دسترس ترین راه ها، الزاما مناسب ترین و بهترین راه نیست. در خصوص رفع نیازهای جنسی و عاطفی هم این مسئله به وضوح وجود دارد. بنابراین به این نکته واقف باشیم که انسان برای ارضای کامل نیازهای خود، باید به نیاز مهم دیگری به نام دوست داشتن و دوست داشته شدن هم توجه داشته باشد. با در نظر گرفتن این نیاز، تمام گزینه های کوتاه مدت، ارزش خود را ازدست می دهند. در واقع در یک رابطه بلند مدت و همراه با تعهد است که انسان می تواند نیازهای عاطفی و زیستی خود را به کامل ترین شکل ممکن رفع کند و این رابطه بلند مدت چیزی جز ازدواج نیست.
جوانانی که با تعهد ناآشنا هستند
فایل ویدئویی که از مصاحبه خانم حبیبی در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود، بیانگر بخشی از این واقعیت است که بی اعتمادی جوانان به توانمندی های خود و همچنین پایبندی خود و طرف مقابل به داشتن تعهد بلندمدت، عاملی شده است برای تصمیم به مجرد ماندن. چنین صحبت هایی از زبان افرادی مطرح می شود که اولا به خودشان و توانمندی های شان هیچ اعتقادی ندارند و ثانیا، با کلمه متعهد بودن آشنا نیستند. اما این که فقط به این خاطر که نمی توان به هیچ دختر یا پسری اعتماد داشت، به طور کلی از ازدواج منصرف شویم در واقع یک خطای شناختی بزرگ است. این که یک نقص رفتاری در یک قشر خاص را به تمام افراد جامعه تعمیم دهیم، به طور قطع نوعی قضاوت ناپخته است. درست است که برای داشتن یک ازدواج سالم باید مهارت ها و داشته هایی را در خودمان ایجاد کنیم اما بخشی از مهارت ها پس از ازدواج است که در فرد ایجاد می شود و باید نسبت به فراگرفتن آن ها اقدام کرد. ازدواج سالم عامل رشد شخصیت است به شرطی که در انتخاب همسر دقت لازم اعمال شود.
 
 
روایت عاقبت زندگی دختر و پسرهایی که موافق ازدواج نبودند
تصمیم مان عاقلانه نبود!


انتخاب می کنند تنها بمانند. در ایران هم مثل بقیه کشورها، هستند افرادی که هیچ وقت ازدواج نمی کنند و تا آخر عمرشان، جامعه آن ها را به عنوان فرد متاهل  نمی شناسد. به گزارش شهروند و در ادامه، روایت زندگی دختر و پسرهایی را می خوانید که سن شان از 40 سال گذشته است اما مجردند و دیگر هیچ وقت قرار نیست ازدواج کنند چون تصمیم به ازدواج نداشته و ندارند.
خیلی دیـر متوجه اشتباهم شدم
فرزند اول یک خانواده پنج نفره است و حالا در مرز ٥٠ سالگی آرزوهای بزرگی دارد. «فرزند اول خانواده ام و دو برادرم از من کوچک ترند. آن ها سال هاست تشکیل خانواده داده، پدر شده اند و سرگرم زندگی شان هستند.» «میترا» معماری خوانده و در همان زمینه کار کرده و هنوز هم جسته و گریخته در این عرصه فعالیت می کند. «دختر پرشروشوری بودم و با این که رشته هایی از این دست برای دختران تعریفی نداشت، وارد این رشته شدم و تحصیلاتم را به پایان بردم.» داستان ازدواج نکردنش به تصمیم اش در دوران دانشگاه برمی گردد. «ترم ششم  بودم که برای نخستین بار عشق را تجربه کردم. عشقی که با بگومگو و لجبازی شروع و در نهایت به یک علاقه عمیق بدل شد. تصمیم گرفتیم تمام عمر کنار هم باشیم و کلی رویا ساختیم.» از گذشته که حرف می زند، بغض صدایش را می لرزاند. «مراسم خواستگاری با حضور خانواده ها و کاملا رسمی برگزار شد. شیرینی بین مهمان ها پخش شد و حلقه ساده ای در دستم کردم اما خوشبختی ما عمر کوتاهی داشت. یک ماه بعد نامزدم برای فراهم آوردن شرایط اقامت به یکی از کشور های خارجی سفر کرد و بعد از مدتی دیگر خبری از او نشد و هنوز هم منتظر نشانی از او هستم.» «میترا» تمام این سال ها انگشتر نامزدی اش را از انگشتش بیرون نیاورده و از همان سال ها تصمیم گرفته برای همیشه تنها زندگی کند و تا امروز پای این تصمیم ایستاده است. او در ادامه می گوید: «بعد از فوت پدر و مادرم خانه پدری را فروختیم و من با پس انداز و ارثی که داشتم، خانه ای خریدم و به زندگی مجردی ام ادامه دادم تا این که برادر بزرگ ترم برای بار دوم خبر پدر بودنش را شنید.» برادر میترا به همراه همسرش تصمیم می گیرند برای دومین بار بچه دار شوند و او را به «میترا» که عاشق بچه است، هدیه بدهند. «وقتی خبر بارداری همسر برادرم را شنیدم، دسته گلی خریدم و برای تبریک به خانه آن ها رفتم. وقتی از تصمیم آن ها باخبر شدم، نمی دانستم چه باید بگویم. از همان روز زندگی ام رنگ وبوی دیگری به خود گرفت. هر روز به خانه برادرم می رفتم، تمام ٩ ماه را و بعد از آن «مهیار» دخترم شد. همه انگیزه ام برای زندگی.» هیچ وقت نمی گذارم دخترم طعم تنهایی را بچشد. من می توانستم همه این سال ها زندگی دیگری را تجربه کنم. از خیلی چیزها خودم را محروم کردم، حالا که به گذشته نگاه می کنم، تصمیم عاقلانه ای نبود البته خیلی وقت پیش به این نتیجه رسیدم اما دیگر سنم بالا رفته بود و گزینه مناسبی برای ازدواج نداشتم.»
تصمیم به مجرد ماندن از 15 سالگی!
هنوز اشتیاق دوران جوانی را دارد و تمیز و مرتب و آراسته بیرون می‌رود. متولد ١٣٤٨ است و در یک خانواده ٥ نفری بزرگ شده. دو سال از خواهرش کوچک تر است و ٩ سال از برادرش بزرگ تر. «سعید» دنیای تبلیغات را برای کسب و کارش انتخاب کرده است و سال هاست او را به عنوان مشاور برند می شناسند. او ریشه مجرد ماندنش را در کودکی اش می داند. «پسری پرانرژی بودم و در بیشتر زمینه ها موفق و سرآمد. از ١٥ سالگی به این تصمیم رسیده بودم که ازدواج نمی کنم. اگر هم روزی چنین تصمیمی بگیرم، در سن بالا این کار را خواهم کرد تا به همه آرزوهایم برسم و کارهایی که دوست دارم را انجام داده باشم. سال‌ها عین برق و باد گذشتند و یک موقع نگاه کردم، دیدم هم خیلی سخت‌گیر شده‌ام، هم به تنهایی عادت کرده‌ام و هم انرژی و حوصله‌ای نمانده است.» او زندگی متاهلی را به بازی شبیه می داند: «زندگی متاهلی مثل یک بازی است که بازی من نیست. بگذارید با مثال بگویم. من شاید بهترین بسکتبالیست باشم اما در زمین فوتبال هیچ کاری از من برنمی آید. من باید در زمین خودم بازی کنم. وارد بازی که بازی من نیست، نمی شوم.» او هم همانند آدم‌های دیگری که رفتارهای متعارف جامعه را زیرپا گذاشته و مجردی را به عنوان سبک زندگی اش انتخاب کرده، در معرض نگاه ها و قضاوت هایی بوده است اما می گوید: «هیچ وقت و در هیچ مقطعی از زندگی ام حرف دیگران برایم اهمیتی نداشته است.»
 
 
نگاهی روان شناسانه به دلایل و آسیب های زندگی مجردی
دکترسید علی ظریفی| مشاور خانواده
 
تک زیستی امروز در جامعه ما به یک پدیده مسری (اپیدمیک) تبدیل شده و در حال سرایت و زیاد شدن است. کاهش انگیزه ازدواج و افزایش شمار دختران و پسران مجرد بیش از هر چیز به دلیل پررنگ شدن ارزش های جهان مدرن یعنی فردگرایی و اجتناب از ارزش های ریشه دار گذشته همچون تعهد و همراهی است. بیشتر افرادی که به صورت تک زیستی زندگی می کنند، از قشرهایی هستند که باورهای مذهبی و سنتی در آن ها ضعیف است. آن ها طرفدار جامعه مدرن و پایبند به ارزش ها و اصول حاکم بر آن هستند.
به امید استقلال و آزادی
تمایل نداشتن به تشکیل خانواده و محدود شدن آزادی از جمله دلایلی است که امروزه در فکر برخی جوانان نفوذ کرده است و باعث شده آن ها تجرد را به ازدواج ترجیح دهند. جوانان در ابتدای جدایی از خانه و خانواده به استقلال فکر می کنند و خوشحال اند که پس از سالیان سال، طعم شیرین آزادی را چشیده اند ولی باید دید که این روزهای خوش تا چه اندازه می تواند بر احساس تنهایی دختران و پسرانی که زندگی مجردی را انتخاب کرده اند، سرپوش بگذارد؟ به گفته بسیاری از دخترانی که تنها زندگی می کنند، سختی ‌های زندگی مجردی بیشتر از خوشی ‌هایش است. با این حال و با تمام این حرف ها، هنوز هم دختران و پسرانی هستند که به دلیل رهایی از کنترل خانواده‌ به زندگی مجردی روی می آورند و برای رسیدن به استقلال، تمام مشکلات این نوع زندگی را به جان می خرند. استقلال و آزادی که تعریف حقیقی اش با این تصور دختر و پسرها، منافات جدی دارد.
خودمحور شدن، عاقبت مجردی
همه ما به دلیل تعلق عاطفی، به خانواده نیاز داریم. بدیهی است هر انتخابی در زندگی پیامدهای مثبت و منفی دارد. زمانی که شما زندگی مجردی را انتخاب می کنید، شاید در ظاهر آزادی عمل بیشتری دارید اما از دست دادن تعاملات عاطفی با اعضای خانواده، بهایی است که برای این انتخاب می پردازید. افزایش توانمندی در سازگاری با دیگران و انعطاف پذیری برای بهبود سایر روابط مان از جمله روابط شغلی یا روابط زناشویی به ما کمک بزرگی می کند. زندگی مجردی ناخواسته سبب می شود فرد خودمدار و خودمحور شود چرا که فرصت رویارویی با عقاید مخالف از وی گرفته می شود و مجال آن را نمی یابد که با وجود مخالفت های ظاهری یا تفاوت های رفتاری، بتواند به اتحاد و تعلق برسد.
مرور 6 آسیب زندگی مجردی
علاوه بر آن چه که به طور مفصل تر بیان شد، آسیب های غیرقابل جبرانی متوجه دختر و پسرهایی است که زندگی مجردی را انتخاب می کنند:
1- از دست دادن شور و شوق زندگی، 2- سخت شدن هماهنگی و همدلی با دیگران، 3- بالا رفتن توقعات و مشکل پسندی در صورت تمایل به ازدواج در آینده و کم شدن احتمال پیدا کردن همسر مد نظر، 4- زود رنجی و ضعف اعصاب، 5- در بعضی موارد اعتیاد و 6- فراهم شدن زمینه گناه و دور شدن از ارزش های انسانی.