روزنامه خراسان
1397/04/20
امیریل ارجمند: قدردان پدرم هستم که هیچ گاه سفارش مرا نکرد!
«امیریل ارجمند»، بازیگر و خواننده جوانی است که اگرچه زیر سایه نام پدرش «داریوش ارجمند»، وارد عالم هنر شده است اما نشان داده که عزم دارد در این عرصه حرفهای ظاهر شود و به رسم پسرانی که پدرانی هنرمند و نامدار دارند؛ خود را از زیر این سایه بلند بیرون بکشد. او تاکید دارد که پدرش در این سالها وی را به همکارانش معرفی یا سفارش نکرده و از این بابت قدردان اوست چون توانسته مسیرش را خودش پیدا کند. با این وجود می گوید: پدرم برای من نردبانی نساخت اما تایید و تشویق او سرمایه من برای ادامه مسیرم است. گفت وگوی ما با این هنرمند جوان از عالم بازیگری و خوانندگی تا خاطراتش از شهری را که در آن قد کشیده است بخوانید:سرنوشتی از مستطیل سبز تا صحنه تئاتر اول گفتوگو از فعالیت های هنری اش می پرسیم که با نقل قولی از پدرش داریوش ارجمند، چنین جواب می دهد: «هر جا مفید باشم، هستم وگرنه اصراری به حضور مداوم ندارم... این باور به نوعی ارثیه پدری ماست.»وی می افزاید: مشغول تولید چند کار موسیقایی در زمینه خوانندگی و آهنگ سازی هستم. چند پیشنهاد تلویزیونی هم دارم که به جز یک مورد، بقیه چندان برایم جذاب نبودند. البته این کار سریالی هنوز قطعی نشده اما از جمله آثار تاریخی بزرگ رسانه ملی خواهد شد. این کار از مهر کلید می خورد و فعلا در مرحله دکورسازی و پیش تولید است.نام خانوادگی «ارجمند» با فرهنگ و هنر پیوندی عمیق دارد. از زبان خودش ریشههای علاقهمندیاش به حوزه موسیقی را این طور بیان می کند: فضای موسیقی در خانه ما جاری بود و ناخودآگاه اولین جرقههای علاقهمندی در من کلید خورد. از وقتی به یاد دارم مادربزرگم در خلوت خودش تار می نواخت، پدرم هم دو تار خراسان می نوازد و همیشه موسیقی در محفل خانوادگی مان جای خاصی دارد.به خاطر این زمینه مساعد خانوادگی، وی تا دوره دبیرستان سراغ هنرهای نمایشی و موسیقی می رود. در کنار آن مشتاقانه رشته فوتبال را هم دنبال می کند. خودش میگوید اگر در جریان یک تصادف آسیب ندیده بود، شاید فوتبال را در سطوح بالاتر ادامه میداد اما دست سرنوشت برای او چیز دیگری میخواست. ارجمند ادامه میدهد: این طور بود که جدیتر سراغ آموختن موسیقی رفتم. در مشهد از محضر استاد علیمردانی بهره گرفتم و مدتی هم در تهران شاگرد کلاسهای سنتور استاد مشکاتیان بودم. بعد از آن گیتار را به عنوان ساز تخصصیام انتخاب و دنبال کردم.ارجمند تحصیلات آکادمیک خود را در دو رشته مهندسی مکانیک و هنرهای نمایشی ادامه می دهد و همزمان به آموزش و کار در حوزه موسیقی می پردازد. تا این که با تولید و عرضه آلبومی با شعرهای پدرش، «استاد داریوش ارجمند»، به نام «سبزه» به صورت حرفهای وارد بازار کار می شود. در دو دهه 80 و 90 با خواندن تیتراژ آثار مختلف و ساخت موسیقی فیلم به خوبی خودش را به اهالی موسیقی کشور معرفی می کند اما با تاکیدی موکد می گوید: از دو سال پیش با آهنگ سازی فیلم «بدون مرز» ساخته امیرحسین عسکری که 24 جایزه بینالمللی را از آن خود کرد، به شکلی متفاوت تر و حرفهای تر وارد جهان موسیقی شدم.او موسیقی را غذای روح خود می خواند اما می گوید: همان گونه که باید غذای سالمی به تن انسان برسد، به دنبال آن باشیم که روح مان هم غذای سالمی دریافت کند. حرف را از عالم پر رمز و راز موسیقی به سمت دنیای پرجاذبه بازیگری می بریم که چند سالی است پررنگ تر در حال پیگیری این عرصه است. تعریف می کند، چطور از دوران دبیرستان به صورت جسته گریخته هنرهای نمایشی را تجربه کرده تا امروز که برایش به حرفهای جدی بدل شده است؛« از دبیرستان ابوذر غفاری با هم دورهای هایم تئاتر کار می کردیم. در دانشگاه هم این فعالیت را ادامه دادم و در کرمان با یدا... آقاعباسی از پیش کسوت های نمایش این خطه آشنا شدم. در سال 73 با نمایشی در اولین جشنواره تئاتر دانشجویی دانشگاه آزاد، به نمایندگی از شهر کرمان شرکت کردم و از همان تاریخ برای ادامه راه مشتاق شدم. تا این که در سال 78 به صورت اتفاقی با تئاتر «دندون طلا»ی داود میرباقری به عنوان پربینندهترین نمایش ایران به شکلی حرفهای تر وارد تئاتر شدم. 12 سالی کار نمایشی و تحصیلات مرتبط را گذراندم تا بالاخره در چند اثر درجه یک سیما بازی کردم. » فرزند «ارجمند» بودن سخت است و باافتخار بیشترین خاطرات «ارجمند» از مشهد، به سالن هلال احمر این شهر و دیدن چهرههای شناخته شده هنر کشور برمی گردد. شهری که معتقد است شاید جوانان امروز راجع به آن شناخت عمیقی نداشته باشند و می افزاید: شمار بسیاری ازهنرمندان برجسته کشورمان از خاک خراسان رشد پیدا کردهاند و این نشان می دهد که در برههای از زمان، کارها درست و اصولی صورت می گرفته و آدم های استخواندار و شریفی سررشته امور را به دست داشتهاند. این هنرمند مطرح خراسانی می افزاید: خوب خاطرم هست که نمایشی به نام «خانات» برخاسته از همین سالن هلال احمر، همه جوایز جشنواره تئاتری در تهران را از آنِ خود کرد. آدم های بزرگی چون رضا سعیدی که شاگرد پدرم بود، در آن روزگار نفس می کشیدند و با همه سختی ها کارهای خوب هنری عرضه می کردند. آدم های بزرگ و دلسوز هنر خراسان که یکدل دور هم جمع می شدند و اتفاقی هنری را رقم می زدند. دورانی که کسی به فکر رد شدن از دیگری نبود و برای حساب و کتاب چرتکه نمیانداختند. همه می دانند، یکی از مهمترین نقاطی که هنر ارزشی و با اصالت را تولید و صادر می کند، همین خطه خراسان است. می پرسیم، وقتی پدرتان هنرمندی مثل داریوش ارجمند باشد، چه کمکی به زندگی حرفهای تان می کند، در پاسخ می گوید: با داشتن چنین پدری، نمی توانم بدون پشتوانه به انجام هر کاری دست بزنم، باید به سطحی از پختگی برسم تا تاییدم کند. پدرم هرگز من را به کسی معرفی نکرد، تنها شماری از کارهایم را تایید کرد تا روی پای خودم بایستم و رشد کنم. همواره از نصایح و مشورت هایش استفاده کردم و آن ها را آویزه گوشم کردم تا این که اتفاقات خوبی برای من چه در عرصه تلویزیون، چه بر روی صحنه تئاتر و چه حوزه های مختلف هنری دیگر رقم خورد.او در ادامه تصریح می کند: اگر از همه فرزندان چهرههای شناخته شده بپرسید که فرزند «داریوش ارجمند» بودن کار کردن را سخت تر می کند یا آسان تر؛ به طور قطع همه در پاسخ خواهند گفت، کار دشوارتر است. به این دلیل که هر چه قدر هم بزرگ شوی تو را به نام پدرت می خوانند. البته من با افتخار زیر سایه این پدر زندگی می کنم و همه تلاشم این است که در عرصهای که او در آن نامدار است، لااقل خوش بدرخشم. این که تنها نامش ریشه و اعتبار من باشد؛ بزرگ ترین موهبت برایم محسوب می شود. بهترین داور و جایزه خود مردماند ارجمند به نقل قول دیگری از پدرش اشاره می کند و ادامه می دهد: از پدرم این درس را آموختهام که یک هنرمند نان و شهرت و اعتبار و همه زندگی اش را مثل یک کارخانهدار نمی تواند خودش به دست آورد. همه را از مردم می گیرد، پس وقتی به جایی می رسد نباید این مردم را فراموش کند. همین مردم هستند که اگر هنرمند را بخواهند، او در رفاه و آسایش است و اگر روزی او را نخواهند، از عرش به فرش سقوط می کند. هنرمند روی دست مردمش بزرگ می شود و روی دست مردمش می میرد. ترجیح کاریاش رقم زدن یک اتفاق هنری است؛ کاری که از عهده مسئولیتش برآید و با آن بتواند ذات هنر را نمایان سازد. وی درباره جایزه گرفتن هم نظر متفاوتی دارد و بیان می کند: امروز دیگر جایزه های مان جایزه نیست و من رغبتی به دریافت آن ها ندارم چون در گذشته هنرمند باید هزار لیاقت برای دریافت جایزه کسب می کرد، اما امروز اگر یک لیاقت هم نداشته باشد ولی چند رفیق در کنارش باشند، برای جایزه گرفتنش کافی است. اگر مردم با من مهربانند و با تبسم برخورد می کنند و در یک کلام تحویلم می گیرند، جایزهام را از آن ها گرفتهام. اتفاقا خیلی خوب است که همه چیز دست مردم افتاده، زیرا بهترین داور خود مردماند. مشهدی زاده است و تا 18 سالگی در این هوا نفس کشیده. خاطرات کودکی اش از این شهر و پابوسی حضرت رضا(ع) به سال هایی بازمی گردد که دست در دست بزرگ ترها به صحن و سرای ثامن الحجج(ع) مشرف می شد. او از حال خوب آن روزهایش چنین می گوید: نمی دانم چطور بگویم، گوشت و پوستم با این حرم عجین شده است. من برکت و نورانیت این بارگاه را از نزدیک لمس کردهام. با کسانی که از دور، گاهگاه سری به این صحن و سرا می زنند، خیلی فرق دارم. من خانهزاد این حضرتم. امیریل ارجمند با تک بیتی بر همه توصیفاتش نقطه پایان می گذارد و می گوید: کاخ همه شاهان جهان را که بگردی/ دربار کسی، پنجره فولاد ندارد.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
از ماجرای دستمزد میلیاردی تا شانس قضاوت فینال
امیریل ارجمند: قدردان پدرم هستم که هیچ گاه سفارش مرا نکرد!
شریان های حیاتی زبان فارسی در قلب شبه قاره
دکتر داوود فیرحی در مصاحبه با خراسان ،از آثارجدیدش گفت
چالش های دوگانه ناتو
5 عامل مرموز هدر رفت پول
فرصت یک جراحی تازه اقتصادی
«می» زیر تیغ
آغاز به کار بازار ثانویه ارز با دلار 7500
برنامه ای با کارشناسان ضعیف در خدمت حامیان مالی
محاکمه کودک یک ساله در دادگاه مهاجرت آمریکا!
جزئیات جدید از بسته برجامی اروپا درباره نفت ایران
اظهارات صریح توکلی و صادقی درباره فساد برخی نمایندگان مجلس
باند قاچاق سلاح در مشهد متلاشی شد
تخلف 11 میلیارد ریالی با ارز دولتی
خود محوری و تنهایی