روزنامه ابتکار
1397/04/17
بچههای دهه 50 و 60 چه کتابهایی میخواندند؟ سفر به ماه با تن تن و شازده کوچولو!
فاطمه امینالرعایابرای بچههای اواخر دهه 50 و دهه 60 که کودکیشان را در جنگ و با صدای موشکباران گذراندهاند، سرگرمی زیادی وجود نداشت؛ حداقل نه به اندازه کودکان امروزی. زمانی که فقط شبکه یک و دو وجود داشتند، کتاب خواندن و غرق شدن در ماجراهای شگفتانگیزشان راهی بود برای تجربه هر آنچه که در زندگی واقعی کودکان وجود خارجی نداشت ...
سال 1392 به پیشنهاد شورای عالی انقلاب فرهنگی، 18 تیر ماه را به عنوان روز «ادبیات کودک و نوجوان» در تقویم رسمی ثبت شد. این روز مصادف است با سال مرگ مهدی آذر یزدی، نویسنده مطرح کودک و نوجوان. «قصههای خوب برای بچههای خوب» شاید معروفترین او باشد. آذر یزدی در سال ۱۳۴۳ برای نگارش همین مجموعه از سوی «سازمان جهانی یونسکو» جایزهای را دریافت کرد. زمانی که تفریح بچهها بازی توی کوچههای خاکی بود و دنیایشان تنها در محلهشان خلاصه میشد، افرادی مانند آذر یزدی تلاش میکردند تا بچهها دنیای دیگری را لابهلای صفحات کتابها تجربه کنند. اما نظر بچههای آن سالها درباره کتابهایی که میخواندند چیست؟ بچههای دهه 50 و 60 اصلا کتاب خواندن را دوست داشتند؟ با خواندن آن کتابها چه حس و حالی را تجربه میکردند؟ اصلا کتابهای محبوبشان چه بود؟
از «شازده کوچولو» تا «گلستان سعدی»
علی متولد میانههای دهه 50 است. مردی جا افتاده با موهای جوگندمی که وقتی میخواهد از کتابهای دوران کودکیاش صحبت کند، در چشمانش برق نگاه یک پسر 10 ساله دیده میشود. او کمی مکث میکند و میگوید: اولین کتابی که خواندم، یک سری کتابچه بود به نام «قصههای خوب برای بچههای خوب». از آن کتاب چیزهای محوی خاطرم مانده است. یادم میآید که آن قصه درباره مجید بود که درس نمیخواند. بعد از مدتی اتفاق بدی برایش افتاد و به همین دلیل شروع کرد به کتاب خواندن. آن کتاب را مادرم از کانون پرورش فکری برایم خریده بود.
علی درباره کتابهای محبوبش در کودکی میگوید: قطعا محبوبترین کتاب دوران نوجوانیام که هنوز هم بسیار دوستش دارم «شازده کوچولو» سنت اگزوپری است، همچنین مجموعه چند جلدی «قصههای خوب برای بچههای خوب». کانون پرورش فکری هم یک مجموعه کتاب با نام «به من بگو چرا» منتشر کرد که برایم بسیار جذاب بود. یک سری ترجمه هم برای کودک و نوجوانان از رمانهای کلاسیک مطرح دنیا انجام شده بود، مثل دیوید کاپرفیلد و تامسایر که خیلی دوستشان داشتم. ولی مسیر زندگی من را یک کتاب اشعار کلاسیک شاعران متقدم فارسی عوض کرد. در این کتاب، علاوه بر شعرها، ترجمهای به زبان کودکانه وجود داشت. اگر اشتباه نکنم با نام «گزیده» منتشر میشد. مثلا گزیده گلستان سعدی یا گزیده دیوان حافظ.
او در پاسخ به این سوال که چطور از کوچه و شیطنتهایش جدا میشد تا کتاب بخواند، میگوید: خیلی وقتها با بچهها در کوچه کتاب میخواندیم. البته شیطنتها هم سر جای خودشان بود.
علی برای کتاب خواندن بسیار از پدر و مادر و معلمانش تاثیر میگرفت. او میگوید: از دوره راهنمایی به بعد معلمانم بسیار روی من تاثیر داشتند که چه کتابی بخوانم. ولی پیش از آن هم به کتاب علاقه داشتم چون پدرم با کمد کتابهایش برخوردی بسیار رازآمیز داشت و همیشه برای من به سراغ این کمد رفتن همراه با ترس و لرز و توام با حس کشف و شهود بود. برای پدرم این کتابهای خیلی مهم و عزیز بودند و همان رفتارش باعث به وجود آمدن علاقه شدید به کتاب شد.
محبوبترین کتابم، تاریخ سوم راهنمایی بود!
محمد اوایل دهه 60 به دنیا آمده و امروز مشغول کارهای مطالعاتی است. اولین کتابی که خوانده برمیگردد به سال سوم ابتدایی. او میگوید: اولین کتابی که خواندم، «میشل استروگف» ژول ورن است. از عکس روی جلدش خوشم آمد و شروع کردم به خواندنش، برایم بسیار جذاب بود. اما از آنجایی که به تاریخ علاقه عجیبی داشتم، در نوجوانی محبوبترین کتاب برایم، کتاب «تاریخ سوم راهنمایی» بود که دو سه بار هم آن را خواندم.
محمد ادامه میدهد: تا اوایل راهنمایی کتابهایی مثل «نبرد من» هیتلر برایم خیلی جذاب بود. پسرعمهام کتابهای زیادی داشت که از او امانت میگرفتم، البته او هم به سختی کتابهایش را به من میداد چون بهنظرش من کتابها را نمیخواندم. مثلا جلد اول کتاب «خواجه تاجدار» را که خواندم، جلد دوم را به من نمیداد چون باور نمیکرد که کتاب را خوانده باشم. آن موقع سیزده سالم بود. یکی از کتابهایی که در نوجوانی خواندم و هنوز هم بعد از گذشت سالها تاثیرش را احساس میکنم «تاریخ مشروطه» احمد کسروی است. وقتی آن را میخواندم انگار واقعا گوشهای ایستاده بودم و از نزدیک همه چیز را میدیدم. من از کودکی دوست داشتم ویترین کتابفروشیها را نگاه کنم، دوست داشتم کتابها را ورق بزنم.
کتابهایی که دوست داشتم
را به کتابخانه پس نمیدادم
مسعود، متولد اواخر دهه 50 است و حالا یک دختر 8 ساله دارد. او میگوید وقتی اولین کتابها را مادرش برای او خریده است. مسعود میگوید: دقیق یادم نیست ولی حدس میزنم «قصههای خوب برای بچههای خوب» اولین کتابی بود که خواندم. البته چون تمامش حالت نصیحتگونه بود، جذابیت چندانی نداشت. ولی «تنتن» را خیلی دوست داشتم. اما یک مقطعی کلا کتاب نخواندم تا دبیرستان که باز هم شروع کردم، تمامش هم کتابهای عاشقانه فهمیه رحیمی بودند. عاشق کتابهای ژول ورن بودم، «رابینسون کروزوئه» را هم خیلی دوست داشتم، انقدر آنها را دوست داشتم که حتی چندتایشان را که از کتابخانه امانت گرفته بودم، دیگر برنگرداندم!
او درباره تاثیر کتابهایی که در کودکی و نوجوانی خوانده است، میگوید: «قصههای خوب برای بچههای خوب» واقعا تاثیری نداشت اما «تنتن» روی من خیلی تاثیر داشت. تحت تاثیر این کتاب یاد گرفتم کارهایی که بسیاری از افراد انجام نمیدهند را انجام دهیم و کنجکاو باشیم. تصویری بودن این کتاب تاثیرش را چند برابر کرده بود. عصرهای جمعه که تلویزیون فیلمهای سینمایی پخش میکرد، من با کتابهایم در عالم دیگری بودم.
او حالا برای دخترش هم کتابهای زیادی میخرد و سعی کرده که او را به کتاب علاقهمند کند. مسعود میگوید: قبل از اینکه دخترم به دنیا بیاید، برایش کتابخانه درست کردیم. برای دخترم از زمانی که فهمید داستان چیست، هر شب کتاب خواندیم و او امروز خیلی کتابخوانتر از من است.
خوره کتاب بودم
مریم، متولد میانههای جنگ است، گرچه کودکی او و سن کتابخوانیاش به بعد از جنگ میرسد اما حال و هوای کتاب خواندنش مانند خیلی از بچههای دهه 50 و 60 عجیب است. او میگوید: یادم نیست اولین کتابی که خواندم چه بود اما از وقتی که یاد میآید خوره کتاب بودم، ساعتها گوشهای از اتاق دراز میکشیدم و کتاب میخواندم، اصلا نه گرسنه میشدم نه تشنه، آنقدر که گاهی یکباره با صدای مادرم از عمق داستانها پرت میشدم در زمان حال و کمی طول میکشید که خودم را با دنیای واقعی تطبیق بدهم. عاشق خیالبافی بودم. کتاب را که باز میکردم خودم را قهرمان داستان میدیدم، با او در سرزمین عجایب سفر میکردم، گاهی دخترک کبریت فروش بودم که از سرما میلرزد و گاهی دانشمند دیوانه کتابهای آسیموف. شاید تمام آثار آسیموف که به فارسی منتشر شده بود را خوانده باشم. چند وقت پیش در مطب دکتر «شبانگاه» را دیدم، پرت شدم به 14-15 سالگی.
او ادامه میدهد: دنیای اعجابانگیز مصر باستان برایم رمزآلود بود. خواهرم از کتابخانه کتابهای مربوط به آن سالها را امانت میگرفت؛ «سینوهه»، «نفرتیتی»، مجموعه کتابهای «رامسس» و «کلئوپاترا». داستانهای کلاسیک ایرانی را هم دوست داشتم. داستان سیاوش و گذشتنش از آتش برایم جادویی بود. دبیرستانی هم که بودم «لیلی و مجنون» نظامی را به نظم خواندم. چقدر موقع کشته شدن لیلی و مجنون گریه کردم. دوران کودکی و نوجوانی من با کتابها بسیار شیرین گذشت.
کتابها خیالبافیام را قلقلک میداد
سعید، متولد اوایل دهه 60 کودکیاش را در اهواز گذارنده است. او که در کودکی خوره کتاب بوده، درباره کتابخواندن و حال و هوایش در کودکی میگوید: خوشبختانه من سه منبع خیلی خوب برای کتاب خواندن در اختیار داشتم؛ کتابخانه کودک و نوجوان نفت ، اشتراک کتاب های کانون پرورش فکری و کتابخانه پدرم ! کتابهای زیادی را دوست داشتم. اما دیگران من را به خاطر چندباره خواندن آثار ژول ورن و ایزاک آسیموف میشناختند. «سفر به ماه» ژول ورن برایم خیلی جذاب بود. یادم میآید کلاس چهارم دبستان بودم که سعی کردم داستانی شبیه این کتاب که در ایران اتفاق می افتاد ، بنویسم. کمی بزرگتر که شدم آثار پرویز دوایی برایم تاثیرگذار بود. «افسانه هزار و یک شب»، «افسانههای اروپایی» و مجموعه کتابهای کانون پرورش فکری یا کتابهای صمد بهرنگی از کتابهایی بودند که خیلی دوستشان داشتم. کتابهای رولد دال هم برایم خیلی جذاب بودند. من به شدت خیالباف بودم و هر چیزی که خیالم را قلقلک میداد، برایم جذاب بود. همین موضوع من را به تئاتر و سینما علاقهمند کرد.
امروز دیگر کمتر کتابهایی مثل آسیموف و ژول ورن را در دستان بچهها میبینیم. شاید جذابیت فیلمها، شاید بازیهای کامپیوتری یا هزاران دلیل دیگر آنها را از کتاب خواندن دور کرده باشد. ای کاش بچههای امروز میدانستند چه دنیای خیالانگیز و رمزآلودی را با کتاب نخواندن از دست میدهند ...
سایر اخبار این روزنامه
وضعیت آب شرب آبادان و خرمشهر پس از اعلام بهبود شرایط از سوی مسئولان در گفتوگو با ساکنین این شهر ها بررسی شد
«ابتکار» از نسبت دانشگاه و سیاست گزارش میدهد
سیاست زدایی از دانشگاه در رکود آرمانخواهی
با اقدام متقابل چین برای اعمال تعرفه 25 درصدی، جنگ تجاری میان واشنگتن و پکن وارد فاز عملیاتی شد
ایرانیان چگونه خانههایی منطبق با شرایط اقلیمی گرم و خشک میساختند؟
خنکای معماری ایرانی علیه تابستانهای گرم
جهانبخش محبی نیا
سقف کوتاهِ آسمانِ ایران
کریم امینی از فیلم «دشمن زن» به «ابتکار» میگوید
یک کمدی عاشقانه با چاشنی جواد یساری
«ابتکار» از تصمیم جدید دولت برای مدیریت بازار ارز گزارش میدهد
بازار مبهم ثانویه ارز
بچههای دهه 50 و 60 چه کتابهایی میخواندند؟
سفر به ماه با تن تن و شازده کوچولو!
معصومه ابتکار:
برخورد گشت ارشادی جوابگو نیست
در جلسه شورای عالی هماهنگی اقتصادی به ریاست حسن روحانی
طرح توسعه اشتغال، رونق تولید و تامین تسهیلات معافیت مالیاتی تصویب شد
اتحاد دو دولت؟
«تدبیر و امید» را به «امید و کار» ارتقا دهیم