با مردم حرف بزنید لطفا

| اسماعیل رمضانی-روزنامه‌نگار|
توی یک جنگ نابرابر باختیم اما سرمان بلند بود. یک گل شانسی رفت توی دروازه‌مان و چند گل را هم ما وارد دروازه حریف نکردیم. اسپانیایِ چغر بد بدن مقابل ما کم آورده بود. یوزهای ما مردانه جنگیدند و چیزی کم نگذاشتند. به همین خاطر هم اگرچه نتیجه را باختیم اما بازی را واگذار نکردیم. مردم راضی بودند چون بی‌پرده دیدند تلاش‌ها را، از خود گذشتن‌ها و نفس نفس زدن‌ها را.
ورای فوتبال، این روزها درگیر جنگ دیگری هستیم. یک جنگ تمام عیار اقتصادی در داخل و خارج از کشور. فشارهای مضاعف خارجی همراه با رفتارهای نامتعارف داخلی ثبات را از بازار گرفته است. دیگر هیچ فرمول اقتصادی جواب نمی‌دهد. عرضه و تقاضا از هیچ منطقی پیروی نمی‌کنند و قیمت‌ها افسار گسیخته است. من به شخصه نمی‌دانم در ذهن دولتمردان و قانونگذاران چه می‌گذرد؟ چه طرحی می‌خواهند بیفکنند یا چه تصمیمی برای کنترل اوضاع دارند. به درست یا غلط بودن برنامه‌ها و سیاست‌هایشان هم کاری ندارم. تنها چیزی که ذهنم را درگیر کرده این است که چرا کسی با مردم حرف نمی‌زند؟ چرا مهر سکوت بر لب زده‌ایم؟ از چه می‌ترسیم؟ که تحلیل‌هایمان اشتباه دربیاید؟ که همه اشتباهات را گردن ما بیندازند؟ که بیشتر مورد حمله و انتقاد قرار بگیریم؟
گناهِ این سکوت، نابخشودنی‌تر از استیصال دربرابر شرایط فعلی است. کلید پیروزی در جنگ نابرابر اقتصادی و روانی، این است که مردم تلاش‌های ما را بی‌پرده ببینند. آن وقت حتی اگر ببازیم هم پشتمان را خالی نمی‌کنند.


دیروز زنگ محمدجواد ظریف خیلی بلند به صدا درآمد. به اتاق بازرگانی رفت، دو ساعت دیدگاه‌ها و نظرات فعالان اقتصادی را شنید و بی‌پرده راجع به خیلی چیزها حرف زد. بعضی‌های دیگر اما هنوز در کنج اتاق‌هایشان نشسته‌اند، حتی اگر کاری نمی‌کنند و یا طرح و برنامه‌ای ندارند – که احتمالا دارند- لااقل بیایند و با مردم حرف بزنند. بگویند که تلاش می‌کنند ضروریات زندگی روزمره مردم دچار مشکل نشود اگرچه ممکن است کالاهای لوکس و غیرضرور بی‌محابا گران شوند؛ بگویند که ممکن است رشد اقتصادی دیگر نداشته باشیم اما دخل و خرجمان را با هم هماهنگ می‌کنیم؛ بگویند که ممکن است یک دوران گذار سخت‌تری داشته باشیم اما این نمی‌تواند همیشه پایدار بماند؛ بگویند که احتمالا واردات برخی داروها دچار مشکل یا وقفه‌ای کوتاه بشود اما ذخیره لازم برای دارو و تجهیزات ضروری داریم و خیلی چیزهای دیگر.
در این جنگ نابرابر هم مثل قصه فوتبال مردانه بجنگیم. چیزی کم نگذاریم و به مردم هم نشان بدهیم داریم چه کار می‌کنیم. آن وقت دیگر نتیجه روی تابلوی ورزشگاه چندان مهم نخواهد بود.