تب 40 درجه در گروه B

شهروند | آیا ما ایرانی‏ها امیدواریم تیممان در جام‌جهانی 2018 از گروه خودش صعود کند؟ عموم کارشناسان داخلی و خارجی، از علی پروین تا خوزه‏ مورینیو، شانس واقعی ایران برای کسب امتیاز در این تورنمنت را بین صفر تا سه امتیاز برآورد کردند. بدشانسی تیم‌ملی در گروه‏بندی، خوش‏بین‏ترین کارشناسان را هم از تزریق امید بیهوده به هواداران واداشته است. حقیقتاً هم تصور حذف پرتغال یا اسپانیا، بهای سنگینی است که فوتبال جهان برای صعود ایران باید بپردازد.
اما ماجرا به همین‌جا ختم نمی‏شود. برخورد افکار عمومی کشورمان با وضع ایران در گروهش، قبل از برد مراکش، به شکلی بود که گویی نه‌تنها این ناممکن بودن صعود، تأسف‏برانگیز و حسرت‏زا نیست، بلکه رخداد مفرحی است که می‏تواند موضوع خنده و شوخی باشد. انبوه لطیفه‏های ساخته شده پیرامون حس و حال تک‏تک بازیکنان در برابر مهاجمان خارجی و شوخی آمیخته به تمسخر با بعضی از بازیکنان خاص (بیرانوند، رضاییان، چشمی) نشانه‏هایی هستند که شاید تحلیلگر ناآشنا با فضای فرهنگی ایران و پیچیدگی‌های منحصربه‌فرد آن را دچار سردرگمی کند و یا نشانه‏هایی از «مازوخیسم»، یا «ضعف مفرط هویت ملی» یا دست‏کم «گسست میان نمادهای ملی و افکار عمومی» را به جامعه‏ ایران نسبت دهد. اما آن‌که با تاریخ اجتماعی ایران و شکل تاریخی مواجهه با مشکلات و مصائبش آشنا باشد به این شکل از تحلیل‌ها لبخند خواهد زد.
نخست این‌که به نظر می‏رسد افکار عمومی، درحال طی‌کردن فرآیند عادی‎سازی «شکست» است. جامعه‏ ما، همچون هر ارگانیسم زنده‏ دیگری، به شکلی طبیعی مخاطرات پیش‌روی خود را حدس زده و پیشاپیش مکانیسم‏های دفاعی خود را برای مقابله با این مخاطرات آماده‏ فعال‏سازی کرده است. اگر بدانیم «خنده و فراموشی»، از مکانیسم‌های برجسته‏ تاریخی ایرانیان در مواجهه با شکست‌ها و بحران‌هایش بوده است، آنگاه فهم واکنش اخیر ایرانیان به مقابله‏ تیم‌ملی با غول‌هایی چون اسپانیا و پرتغال چندان کار سختی نیست. ما از مکانیسم «خنده» برای اعتبارزدایی از تجربه‏ شکست و گذار از آن استفاده می‏کنیم. این مکانیسمی است که از سال‌های دور و از حمله‏ مغول‌ها تا حالا به یاری ما آمده است. چرا نباید برای محافظت از غرور ملی خود و واکسینه‌کردن آن در برابر شکست‌های احتمالی، از همین مکانیسم قدیمی اما سودمند استفاده کنیم؟ ملت ایران گرایش شدیدی دارد خود را همچون «ملتی شگفت‏آور» و «خالق معجزه‏» تصویر کند. این خودپنداره سال‌هاست که ما را دچار خود ساخته است و دست‌کم رد آن را می‏توان تا عصر ناصری و توصیفات اغراق‏آمیزی که شخص ناصر‏الدین شاه از مواجهه‏ «فرنگیان» ارایه داده، دنبال کرد. برای خلق معجزه، نخستین نیاز این است که وقوع آن را به امری محال تبدیل کنیم. تیم‌ملی ایران در صورتی می‏تواند «شگفتی‏ساز» تلقی شود که در وضع فعلی، صعودش از گروه «غیرممکن» و «محال» باشد. تنها در این صورت است که حتی بقای تیممان تا روز آخر مسابقات گروهی می‏تواند «یک شگفتی» و «نمایشی دور از انتظار» تلقی شود که کارشناسان را به حیرت واداشته است. این همان مکانیسمی است که جام‌جهانی پیشین را پس از باخت به آرژانتین به خیابان کشاند و جامعه‏ ایران را به تنها جامعه‏ای در دنیا تبدیل کرد که حتی برای شکست‌هایش هم جشن‌های بزرگ می‏گیرد! تصور اغراق‏آمیزی که ما سال‌هاست از کارشناسان بین‏المللی و مواجهه‏ آنان با کشورمان داریم، تنها به سیاست مربوط نمی‏شود و همه‏ وجوه اجتماعی ازجمله ورزش را هم دچار خود ساخته است.
آن چه این نوشته به دنبال نشان‌دادن آن است، معامله‏ «برد- برد» است که افکار عمومی با جام‌جهانی سامان داده است، ایران در هر حال در جام‌جهانی امسال برنده خواهد بود. بعد از برد مراکش، حتی باخت سنگین به اسپانیا و باخت خفیف جلوی پرتغال با توجه به مشکلات پیش‏آمده (از رویکرد خصم‏آلود کی‌روش و برخی مربیان در لیگ تا تحریم نایکی و ماجرای لغو سریالی بازی‏های دوستانه)، نتیجه‏ای دور از انتظار نخواهد بود و کسی قهرمانان فوتبالمان را سرزنش نخواهد کرد.  سخن آخر این‌که، ما مردمان باهوشی هستیم ملتی که بارها و بارها شکست خورده و هربار توانسته غرور، هویت و انسجام خود را حفظ کند، مواجهه با این گروه دشوار در جام‌جهانی و اندیشیدن تدبیری برای یک برد- برد در این مبارزه، در برابر همه‏ دشواری‏هایی که ما در تاریخ مدرن کشورمان بر آنها فائق شده‏ایم، کار چندان دشواری به چشم نمی‏آید!