روزنامه همدلی
1397/03/24
«همدلی» از تلخیها و شیرینیهای جام جهانی در پایتخت گزارش می دهد تهران، پشت هجده قدم
آسو محمدی - 40سال گذشت؛ از نخستین باری که ایران به جام جهانی صعود کرد. ولوله ای بود در آن روزها. مردم کف بر دهان در کوچه و خیابان و میدان، فریاد صعودشان گوش فلک را کر میکرد. حالا بعد از چهار دهه انگار همه چیز تغییر کرده است. نه شوری، نه شوقی، نه هیجانی و نه نشانی از جام جهانی.سوت آغاز جام جهانی فوتبال 2018روسیه امروز به صدا درمیآید و مسکو و 10شهر میزبان دیگر این مسابقات در این روزهای منتهی به جام جهانی حالوهوای دیگری دارند. این درحالی است که تیم ملی ایران، فردا باید نخستین بازیاش را در جام جهانی برابر مراکش انجام دهد ولی هیچ خبری از این رقابت معتبر بینالمللی در بسیاری از شهرهای کشور از جمله تهران نیست. کافی است چرخی در شهر بزنی تا متوجه این بیتفاوتی شوی. اگر تابلویی یا نشانی هم هست صرفا تبلیغات برندها و شرکتهاست.
در این میان پارکها و فضاهای عمومی، میادین و نمای شهری و بوستانها، هیچ رنگی از این رویداد جهانی ندارد. درحالیکه میتوان این ظرفیتها را در اختیار مردم قرار داد و این رقابتها را بهصورت زنده در این مکانها پخش کرد که این میتواند فرصتی برای پویایی، زنده کردن حیات شهری و نشاط اجتماعی باشد. با پخش مسابقات در پارکها و فضاهای عمومی پایتختنشینان را شاد و هیجانی جهانی را به مردم تزریق کرد. اما سراغ این دلمرگی اجتماعی را کجا باید گرفت؟ این سوال را شهروندان تهرانی اینگونه پاسخ دادند.
حریفی نامداری نداشتیم
«حسین» شهروندی است که در این باره به «همدلی» میگوید: «هیجان نزدیک شدن به جام جهانی معمولا با مسابقات انتخابی و حساسیت هفتههای پایانی آن در تهران به اوج میرسید. جایی که شاید یک مسابقه مشخص میکرد تیم ملی در جام حضور خواهد داشت یا نه. جشن صعود هم خیابانی و پر سروصدا برگزار میشد و مردم این حالوهوا را تا خود بازیهای جام همراه داشتند. اما امسال که تیم ما با دور زدن اما و اگرها با شخصیتی محکمتر به مسابقات رسیده، شاید باید وظیفه تولید و حفظ هیجان را بر دوش ارگانهای دیگری جستوجو کنیم که در برخی موارد به نظر برعکس عمل کردهاند.» او معتقد است: «تبلیغات محیطی و فراهم کردن تماشای دست جمعی به تعداد کافی و چندین حرکت پیشبینی نشده دیگر میتوانست از اقدامات تاثیرگذار باشد. شاید اگر همان اندازه تلاش یکپارچهای که برای حل نشدن حاشیه کاپیتان تیم ملی انجام شد، خرج برگزاری بازیهای دوستانه میشد، هم تیم و هم مردم امیدوارتری داشتیم. تماشای مسابقه تدارکاتی با حریفی نامدار، بسیار جذابتر از هفتهها پیگیری فقط اخبار تیم است. انتخاب گزارشگر بازیها با رایگیری هم میتوانست جایگزینی خوب برای یکی از دهها سامانه اساماسی اقتصادی باشد و فاصله مردم با تیم را کم کند.»
مردم به فکر دغدغههای معیشتیاند
«روحالله» هم شهروندی است که در این باره به «همدلی» میگوید: «حالوهوای مردم مثل دورههای قبل به رنگ جام جهانی نیست. جام جهانی عملاً شروع شده اما این را در خیابان نمیشود فهمید. در توضیح علل این تفاوت به مسائل مختلفی میتوان اشاره کرد. از طرفی، اوجگیری دعواهای سیاسی و اجتماعی بین گروههای مختلف، ضربه جدی به احساس همبستگی ملی مردم زده است. بسیاری در همان ظاهر همشهریان خود، نشانههایی برای اختلاف پیدا میکنند. تنشها و اختلافات همچنین دلمردگیهایی را نیز به همراه داشته است. در شرایط عادی، مشکلات اقتصادی و معیشتی باعث افزایش اقبال به پدیدههایی مثل فوتبال میشوند اما جو ناامیدی و تقابل، این گزینه را هم تضعیف کرده است. نگرانیهایی که از نتایج احتمالی تیم ایران در گروه مرگ جام جهانی وجود دارد نیز این فضا را تشدید میکند.»
او در ادامه توضیح میدهد: «اما این کاهش هیجان در فضای شهری تماماً به معنای کاهش مطلق هیجان نیست. نکته دیگری که باعث این تفاوت میشود، تغییر ترکیب گروههای دوستی تکجنسیتی به گروههای مختلط است که در کنار محدودیتهای مختلفی که از سوی نیروهای انتظامی و نیز از سوی جامعه اعمال میشود، باعث شده بسیاری از تفریحهای جمعی گروههای دوستی از سطح شهر به زیر پوستش منتقل شود. از طرف دیگر شبکههای اجتماعی که در این روزگار به بخشی بدیهی و لاینفک از زندگی روزمره تبدیل شدهاند، جور بخش زیادی از تخلیه روزمره هیجانات را میکشند.» روحالله معتقد است «اگر زمانی برای ابراز هیجانات، گپوگفت و کلکل فوتبالی نیاز به تجمع در نقاط مختلف شهر و آغاز گفتوگو با غریبههایی در اتوبوس یا قهوهخانه یا میادین شهر بود، اکنون میتوانید با برداشتن گوشی همان کلکلها را با دوستان چندین سالهتان که از نقاط مختلف دنیا با هم در ارتباط هستید داشته باشید و از جایتان هم تکان نخورید! این مختص فوتبال هم نیست. فعالان سیاسی گواهی میدهند که انتخابات دورههای پیش از همهگیرشدن اینترنت، تماما در خیابان برگزار میشد اما چند دورهای است که بلایی که قبلاً بر سر در و دیوار خیابان میآمد، کانالها و گروههای تلگرامی را مبتلا میکند.»
... افسرده
«مهدی» هم فضای این روزها را برای «همدلی» اینگونه توضیح میدهد: «خیابانها نشانی از اتفاق ندارند، هیچکس انتظار نمیکشد، دلهای مردم در روسیه نیست، تب جام جهانی، مریض شان نکرده، غرق شدهاند در فکر و خیال و غم و غصه. سراغ جام جهانی را که میگیری، برخی پوزخندی تحویلت میدهند، یکی قسطهایش را میشمارد و دیگری به فکر قرضهایی است که عقب افتاده. جوان پرشوری در خیابان به چشمت نمیآید که لباس تیم ملی فوتبال ایران بر تنش باشد و از دور، عشق و احساسش را برای ملیپوشان روانه کند. در طی دو دهه انگار خیلی چیزها تغییر کرده.»
او خاطراتش را از سالهای گذشته فضای جام جهانی در تهران اینگونه روایت میکند: «20 سال پیش، سال 1998، غوغایی بود در خیابان ها و میدان های پایتخت. مدارس را تعطیل می کردند به عشق ستارههای دوست داشتنی تیم ملی. از کریم باقری و خداداد عزیزی تا علی دایی و احمدرضا عابدزاده، پوسترها و کارتهای کوچک تصویرشان در جیب هر پسر بچهای پیدا میشد اما حالا انگار خیلی چیزها تغییر کرده. دلار با شیب تندی بالا میرود، سفرهها کوچک شده، قیمت ماشینهای فکستنی امروز شده همتراز با سوپرلوکسهای آن زمان، سکه از مرز دو و نیم میلیون عبور کرده، رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران رسما اعلام کرده ایران جزو 10 کشور نخست به لحاظ میزان افسردگی است. مردم دیگر ذوق و شوقی ندارند، بحرانهای اقتصادی و سیاسی، نایشان را گرفته.»
مسئولان بیانگیزه!
او ادامه میدهد: «مرحله مقدماتی جام جهانی 2002، روز سیاه فوتبال ایران، تیم ملی باید میبرد اما بحرین شکست تلخ 3 بر یک را تحمیلمان کرد تا خندهها روی لب خشک شود. مسئولان سازمان صداوسیما از ترس ازدحام جمعیت در خیابانها پس از پیروزی احتمالی و جشن صعود، وعده فیلم سیلوستر استالونه دادند و دهها بار هم تبلیغش کردند تا شاید مردم به عشق «راکی» بنشینند در خانههایشان. خیابانها اما حالا خالی از عطر و رنگ جام جهانی است، حتی مدیران شهری هم انگار انگیزهای ندارند تا حداقل برای ترمیم رابطهای که فضای مجازی شکافش را عمیقتر کرده، اقدام کنند. نه نمادی، نه سمبلی و نه حتی اشارهای به عظیمترین رویداد فوتبالی جهان در خیابانهای تهران نمیبینید.»
«نیما» هم با اشاره به بیلبوردهای تبلیغاتی به «همدلی» میگوید: «معدود بیلبوردهایی هم که عکس ملیپوشان را در ویترین گذاشتهاند و خواهان حمایت مردم شدهاند، سنگ تبلیغات و منافع خود را به سینه میزنند. از سویی دیگر تیم 2018 ایران به اندازه تیمهای گذشته مخصوصا تیم 98 دوست داشتنی نیست. ستارههای امروز فوتبال ایران که بیشترشان دهه هفتادی هستند، جذابیت و کاریزمای دایی، عزیزی، باقری، عابدزاده، استیلی و... را برای شان ندارند. امروز جام جهانی 2018 در روسیه آغاز میشود و نگاه میلیاردها نفر به مسکو است برای تماشای هیجان و جذابیت اما تهران رنگی از انتظار فوتبال ندارد.»
با همه این صحبتها حالا که برای هیچ مقام و مسئولی مهم نیست که شهر ما و مردم ما سهمی از این هیجان جهانی داشته باشند، بیایید مطالباتمان را به این سطح تقلیل دهیم و این پیشنهاد پیشپاافتاده را به آنها بدهیم که باور کنید «پخش زنده این بازیها در فضاهای عمومی و میدانهای اصلی شهر موجب میشود مردم محلات و مناطق، دور هم جمع شوند و این اتفاق میتواند در افزایش تعاملات میان مردم و سرزندگی نقش زیادی داشته باشد و البته فضایی-مکانی هم برای تخلیه هیجانهای سرکوب شده!»
آن روزهایی که میخندیدم...
مجید مسعودی
برای منِ دهه شصتی، احتمالا اولین مواجهه جدی با فوتبال، جام جهانی 1994 آمریکا بود و آن فینال کلاسیک: برزیل-ایتالیا و آن پنالتی کذاییِ روبرتو باجو که گل نشد و داغش را به دل همه عشاقِ ایتالیاییهای زیبارو گذاشت. روماریو، بِبِتو، دونگا، کافو، زینهو، مازینهو، رای، آلدایر، تافارل،... این تیمی بود که قهرمان جهان شد. جام پانزدهم اما هرچه داشت، ایران را نداشت و در نتیجه از شادی جمعی خبری نبود. ایران و خوشیِ دورهمی ماند برای چهار سال بعد: 8آذر 1376؛ مقدماتی جام جهانی؛ ایران-استرالیا؛ 2-2؛ وَه که شب عجیبی بود. خداداد عزیزی با پاس تودرِ علی دایی آن گل خاطرهانگیز را در دقیقه 79 بهثمر رساند و وقتی هم که 90 دقیقه تمام شد، ساندروپلِ مجار 8دقیقه جان به لبمان کرد تا سوت پایان را بنوازد. بالاخره نواخت و حالا ایران آخرین راهیافته به جام شانزدهم بود. بعد از 20سال دوباره به این مسابقات مهم راه یافته بودیم و مگر میشود توصیف کرد شادی مردمانی که کف شهر به پایکوبی مشغول بودند و نام ایران را با افتخار فریاد میزدند!؟ سه نمایشمان در فرانسه مقابل یوگسلاوی، آمریکا و آلمان نیز راضیکننده بود که حتی برد دو بر یک مقابل آمریکایی که گفته میشد دشمن است، چه غوغایی میان مردم و سیاسیون ایجاد کرد و فیفا آن را «بازی قرن» نام نهاد. گرچه نمایشهای ایران درخشان بود و همین خود شادی میآفرید و گرچه نفس حضور ایران در جام جهانی، آن هم بعد از 20سال خود شوقافزا بود، اما چیزی تمام این شادیها را چند برابر میکرد: حتی بدون جام جهانی هم حال مردم خوب بود. حال مردم خوب بود، چون همان وقتها بود که مردم اراده خود را نشان داده بودند؛ دوم خرداد 1376. این رخداد آنقدر شادی جمعی تولید کرد و آنقدر مهم بود که در افواه عمومی به شوخی و جدی، حتی راهیابی ایران به جام جهانی در 8آذر 1376، به آن نسبت داده میشد! گفته میشد راهیابی ایران به جام جهانی هدیه الهی به مردم برای رایی است که به صندوقها ریختهاند! اینها در حالی بود که اوضاع اقتصادی هم خوب بود؛ دستکم خیلی بهتر از سالهای اخیر. اعتماد بهنفس جمعی که در نتیجه رای سال 1376 ایجاد شده بود، بههمراه ثبات اقتصادی و وضع معیشتیِ مناسب وقتی همراه تیم ملی شود، چه معجون عجیبی پدید میآورد و این شد که شهر پر بود از نشانههای حضور ایران در جام جهانی. گویی یک ایران همراه تیم ملی بود.
20سال به جلو بیاییم؛ خرداد 1397. باز هم ایرانِ ما حاضر در جام جهانی است؛ این بار در روسیه. اما واقعیت این است که در شهر کمتر میشود نشانی از این حضور گرفت. حتی آن زمان هم که قرار است شهر قدری فوتبالی شود، در مهمترین تابلوی پایتخت، یعنی بیلبورد میدان ولیعصر، پرده «با هم قهرمانیم؛ یک ملت، یک ضربان» بالا میرود، اما دریغ که نیمی از ایرانیان، سهمی از «یک ملت» ندارند: هیچ زنی در تصویر نیست. این نمونهای از رخدادهای متراکمی است که موجب شده حال ملت خوب نباشد. از قیمت مسکن، دلار، خودرو و سکه هم بگذریم که عجیب در حال گران شدن هستند. برجام و سیاست خارجی و سیاست داخلی و سیاست فرهنگی و بگیر و ببندها را هم که حرفش را نمیزنیم؛ «مثنوی هفتاد من». اینها و بیشتر از اینها در حالی است که پارسال همین روزها مردم پرشور و نشاط به کسی رای دادند که میگفت «ما راه خود را انتخاب کردهایم؛ راه ما آزادی است.» پرداختن به اینکه دولت پیدا و پنهان در این یکسال چه کرد، بماند برای بعد اما هرچه باشد، چنین عملکردی موجب شده است در آستانه جام جهانی، ایران پا به توپ نباشد.