لزوم خروج دولت از انفعال و تقویت خلاقیت‌ها

یکم؛ متخصصان روابط بین‌الملل، مناسبات بین‌المللی را در ذیل دو مکتب اصلی رئالیسم و لیبرالیسم تبیین و بررسی می‌کنند. در مکتب رئالیسم قدرت، محور مناسبات بین‌المللی دانسته می‌شود. کنشگران بین‌المللی، اخلاق وحقوق بشر در این مکتب درجه و ارزشی ثانوی دارند. قدرت گرایان به مناسبات سیاسی بین‌المللی بدبین هستند. بر عکس در مکتب لیبرالیسم، اقتصاد جهانی، اقتصاد بازار، حقوق بشر و اخلاق دارای اهمیت بیشتری از قدرت‌اند. کنشگران، نهادها و سازمان‌های بین‌المللی ارزش تعیین کننده‌ای دارند و بر فضای مناسبات سیاسی، خوش‌بینی حاکم است. برخی متفکران عرصه روابط بین‌الملل از مکتب جدیدی به نام سازه‌انگاری، رونمایی کرده‌اند. سازه‌انگاری گرچه جریان اصلی نیست و به اندازه آن دو، جایگاه پیدا نکرده است، اما مکتب مطرحی است. در سازه‌انگاری، چیزی بین این دو مکتب دیده می‌شود. قدرت و حقوق بشر، هر دو مد نظرند. کنشگران بین‌المللی، قواعد و هنجارها هم اهمیت دارند. چند جانبه‌گرایی در این مکتب حاکم است. بحث اصلی سازه‌انگاران این است که؛ آنچه از قدرت برداشت می‌شود مهم است و نه واقعیت قدرت. سازه‌انگاران طیف متنوعی هستند اما اشتراکاتی دارند؛ تعامل دولت‌ها اهمیت دارد. منافع و هویت‌ها اهمیت دارد. امکان باز قوام هویت‌ها وجود دارد. چانه‌زنی در عرصه سیاست بین‌الملل اهمیت پیدا می‌کند. تصمیم‌ها در سطوح مختلف صورت می‌گیرد. سازه‌انگاری نه تنها یک روش بسته نیست، بلکه نسبت به راه‌های دیگر گشوده است. چارچوبی قابل جمع با روش‌های دیگر دارد. سازه‌انگاری در سه سطح، قابل تبیین است: سازه‌انگاران صف واحد؛ موقعیت دولت ارتباط با وضع داخلی را تبیین می‌کند. سازه‌انگاران نظام‌مند یا سیستمیک؛ سیستم نظام بین‌الملل را واکاوی می‌کنند و سازه‌انگاران کل‌گرا؛ هم داخلی و هم سیستم بین‌الملل را مورد واکاوی قرار می‌دهند.
تفاوت مهم
دوم؛ به نظر می‌رسد فهم ما از سیاست خارجی، قدرت‌های بزرگ و روابط بین‌الملل بیش از هر چیز متاثر از مکتب رئالیستی بوده است. به عبارتی ما نتوانسته‌ایم از ظرفیت‌های مکتب‌های رقیب، مخصوصا مکتب سازه‌انگاری برای فهم روابط بین‌الملل و حل مسائل مان بهره مند شویم. تصلب و توقف در مکتب رئالیستی، در توقف انسدادها و نابهره‌مندی ما از ظرفیت‌های دیگر مکاتب و نیز ظرفیت‌هایی که واقعیات و مختصات سیاست بین‌الملل می‌توانست به ما اعطا کند، نقشی مهم و اساسی دارد.
ادامه صفحه 11