تیم ملی، نه تیم فلانی

دوستی می گفت من این ترکیب تیم ملی را دوست ندارم، کاش بدجور ببازد تا روی «کی روش» کم شود! چیزی که به او گفتم، این جا گفتنی نیست ولی عمیقا متاسف شدم. در شرایطی که تیم ملی در گروهی قرار گرفته است که خوش بین ترین طرفداران فوتبال هم امیدی به صعودش ندارند و از طرف دیگر، با سناریویی که سر مربی تیم برای انتخاب بازیکنان اجرا کرد و بازی های تدارکاتی که یکی یکی لغو شدند و همان تعداد محدود بازی هم با تیم های ناشناخته و ضعیف بود که یا به زور بردیم یا باختیم، در این اوضاع که طراحی ساده و به دور از خلاقیت لباس تیم هم دغدغه دیگری شده بود برای مان و همزمان خبر رسید شرکت تولیدی کفش هم نمی خواهد به ما کفش بدهد، در میان این بلبشو که گویی کادر فنی تیم حوصله  شان از بیکاری سر رفته و زودتر از بقیه راهی روسیه شده اند، طبیعتا دو آتشه ترین طرفداران تیم ملی هم آتش طرفداری شان سرد و برد و باخت و صعود و سقوط تیم برایشان علی السویه شده است. شاید از دید عده ای هموطن، شعار تیم ملی که می گوید «۸۰ میلیون نفر، یک ملت و یک ضربان قلب» محدود شود به «8 هزار نفر، یک گروه خاص و چند ضربان قلب»! شکی نیست جام جهانی بزرگ ترین رویداد ورزشی جهان است که کشورهای شرکت کننده در آن به بهترین وجه در دنیا دیده می شوند و همچنین پول سازترین رخداد ورزشی دوران هم به حساب می آید. کاری به این نداریم که سهم ما از این ویترین چه بوده و چگونه مدیران و مسئولان کشور این فرصت  را مفت از دست داده اند. ناراحتی از هدر رفتن این سرمایه و غنیمت ندانستن این فرصت بین المللی را هم سعی می کنیم هضم کنیم و چشم به روی فهرست عجیب اعضای همراه تیم هم می بندیم. کاری هم به این نداریم که با نظر و تشخیص سرمربی برای انتخاب بازیکنان و سیستم بازی و آماده سازی تیم به طور صد در صدی موافق نیستیم و حتی مخالف تمام و کمالش هم هستیم. تعصب به رنگ ها و بازیکنان رنگی تیم را هم کنار می گذاریم. کاری هم به امور پشت صحنه و قهر و آشتی ها و لجبازی ها و جدل ها و جنگ های زرگری و واقعی و بقیه حاشیه ها هم نداریم. ولی هر کدام از ما، به عنوان یکی از آن 80 میلیون ایرانی که قلبش برای تیم ملی کشورش می تپد، بدون شک چیزی جز پیروزی این تیم نمی خواهیم و هدفی جز سربلندی نام و برافراشته شدن پرچم کشورمان در مهم ترین، حساس ترین و رسانه ای ترین اتفاق جهان نخواهیم داشت. این تپش قلب و این علاقه و احساس را هم باید طوری بروز دهیم که هم باعث پشت گرمی تیم باشیم و هم طرفداران دلسردش را دلگرم کنیم. مگر فلسفه ورزش و به ویژه ورزش قهرمانی ملی چیزی جز ایجاد نشاط و تفریح دسته جمعی ،وحدت آفرینی و تحریک عرق ملی و ارضای حس وطن دوستی همگانی است ؟چرا به همین راحتی می خواهیم یک واقعه شادی آفرین در سطح ملی را تا حد یک گروکشی و لجبازی کودکانه پایین بیاوریم ؟واقعه ای که فارغ از نتیجه می تواند عامل انسجام و اتحاد یک ملت باشد،نباید بازیچه شودکه شیرینی و لذت آن را مخدوش کنند. این تیم، تیم ملی کشورمان است، نه تیم فلان مربی و بهمان مدیر که برای ادب شدن آن ها آرزوی باختش را داشته باشیم. این بازیکنان، فرزندان همین کشور و برادران ما هستند که خودمان با تشویق ها، حرص خوردن ها، حمایت کردن ها و اشک ریختن های مان به این جا رسانده ایم شان. حیف است که در این آوردگاه ملی، به بهانه مخالفت با طرز تفکر یا شیوه و روش، دست از حمایت آن ها برداریم. شاید ریشه این رفتار به ورزش هم  محدود نباشد و ما خیلی جاهای دیگر این خصلت رادر جامعه ایر انی می بینیم  .در سیاست ، اقتصاد ،فرهنگ ، هنر و ... هم فرقی بین منافع ملی و منافع حزبی و شخصی  قائل نمی شویم. در حالی که بسیاری از کشورها که حفظ منافع ملی در افکار عمو می آن ها جایگاه ویژه ای دارد ، فاصله ای میان نقد و رقابت  با برآورده شدن منافع ملی قائلند .برای آن  ها رقابت انتخاباتی تا پایان انتخابات ادامه دارد و برخلاف بیشتر اوقات که در کشورمان شاهد بوده ایم  به پس از آن و تمام عرصه های فعالیت رقیب پیروز تسری نمی یابد.  فرقی نمی کند این رقیب پیروز روحانی باشد یا احمدی نژاد یا خاتمی  یا  هنگامی که تیم مذاکره کننده و سیاست خارجی هر دولت، باید علاوه بر عرصه های خارجی، در میدان های داخلی هم با رقیبان جدال کند.وقتی ظریف ، جلیلی یا لاریجانی به عنوان نماینده ارشد مذاکره کننده ایران در برابر رقیب می نشیند باید پشت گرم به حمایت همه ایرانی ها باشد نه آن که نیمی از توانش را متوجه پاسخ یا مواجهه با ضربات داخلی کند.   یا سیاست های اقتصادی کلان، همیشه با مخالفت های جناحی  و گروهی خرد رو به رو می شوند،طرح هایی که بعضا اگر با مدیریت درست تر و حمایت عمومی بیشتر به جلو می رفت نتیجه  بهتری داشت. این البته به معنی نفی نقد نیست ولی قطعا میان نقد و تخریب و حتی زمان نقد می توان تفکیک جدی قائل شد . وقتی تیم ملی درآوردگاهی جهانی و بین المللی به مصاف حریفان می رود دیگر فرقی نمی کند مربی آن کی روش باشد یا مایلی کهن .اکنون نیز اگر انتقادی به مربی ،بازیکن یا برنامه های تیم ملی داریم ، بیان  این انتقادها  فقط بازی در زمین حریف است . کوتاه سخن این که؛  به جای تلخ کردن  این صعود مقتدرانه که با کمترین گل خورده اولین تیمی بودیم که  راهی جام جهانی شدیم از کارشناس و مربی گرفته تا سلبریتی و مردم عادی ،همگی یک صدا تیم ملی را تشویق کنیم .شک نداریم تک تک بازیکنان تیم ملی ما هدفی جز پیروزی در بازی های پیش رو ندارند و با دل و جان و سر و پا و قلب شان برای پیروزی خواهند جنگید. پس چرا ما 80 میلیون نفر دست در دست یکدیگر مانند کوه پشت یوزهای پارسی خوش تیپ مان نایستیم و از ته قلب برای موفقیت شان که همان موفقیت مملکت و ملت مان است دعا نکنیم؟
سایر اخبار این روزنامه
حاشیه و جنجال در بهارستان حاشیه و جنجال در بهارستان « زالوی کثیف» در ملأ عام قصاص می شود « زالوی کثیف» در ملأ عام قصاص می شود از نگاه قضاوت گر جامعه تا دغدغه معاش از نگاه قضاوت گر جامعه تا دغدغه معاش تعرفه هایی چماق گونه تعرفه هایی چماق گونه نگاهی به منافع و اهداف روسیه در مذاکرات کره شمالی و آمریکا نگاهی به منافع و اهداف روسیه در مذاکرات کره شمالی و آمریکا فرار از احساس بهتربودن زندگی دیگران فرار از احساس بهتربودن زندگی دیگران یار دوازدهم تیم ملی شدن چقدر آب می خورد؟ یار دوازدهم تیم ملی شدن چقدر آب می خورد؟ تیم ملی، نه تیم فلانی تیم ملی، نه تیم فلانی دانشگاه باید با مسائل کشوردرگیر شود دانشگاه باید با مسائل کشوردرگیر شود نمایی نزدیک از انزوای آمریکا نمایی نزدیک از انزوای آمریکا صدها شرکت خارجی مشکلی برای ماندن در ایران ندارند صدها شرکت خارجی مشکلی برای ماندن در ایران ندارند سکه در آستانه 2.5 میلیونی شدن سکه در آستانه 2.5 میلیونی شدن بشار اسد: حضور ایران و روسیه در سوریه قانونی است بشار اسد: حضور ایران و روسیه در سوریه قانونی است آغاز مرحله پایانی پرداخت سپرده های تعاونی های اعتبار از امروز آغاز مرحله پایانی پرداخت سپرده های تعاونی های اعتبار از امروز ماندگارترین تصاویر از جام جهانی ماندگارترین تصاویر از جام جهانی «آساک » دوباره چرخید «آساک » دوباره چرخید