چاقو دسته خود را می‌برد!

مسعود سلیمی- هنگامی که ابوبکر البغدادی در ژوئیه 2014 در مسجد جامع موصل، تشکیل دولت اسلامی و خلافت خودخواسته را اعلام کرد در اظهارنظر کارشناسان در بررسی دست کم ظاهری دستگاه‌های امنیتی و در نهایت در رسانه‌ها بیش از آنکه جدی گرفته شود، دست بالا با نوعی بی‌تفاوتی و گاه شگفتی روبه‌رو شد و زمانی که خلیفه خودخواسته، فردی که تا چند ماه قبل باز هم ظاهرا، سری در سرها درنیاورده بود به سرعت در عراق و سپس در سوریه پیشروی کرد و چند شهر مهم و استراتژیک این دو کشور را در دست گرفت جامعه جهانی کمی به خود آمد که گویا در دهه دوم از هزاره سوم میلادی قرار است اتفاق غیرعادی رخ بدهد اما وقتی البغدادی که تا دیروز محلی از اعراب نداشت به شخصیتی جهانی بدل شد و در گوشه و کنار جهان کلی طرفدار پیدا کرد و صاحب ارتش و توپ و تانک و از همه بالاتر منابع نفت و به تبع آن درآمد سرشار شد، جهان فهمید چه خطری دور سرش پرواز می‌کند. از ژوئیه 2014 تا چند ماه قبل، داعش به چنان قدرتی بدل شده بود که قدرت‌های بزرگ از پس نابودی‌اش برنمی‌آمدند و امروز که به نظر می‌رسد قرار است از عراق و سوریه ریشه‌کن شود، این پرسش پیش می‌آید که بر سر تفکر نهفته در پس چنین وحشت ویرانگری چه خواهد آمد.
رانده شدن داعش از خاک عراق و سوریه، دیر یا زود عملی خواهد شد، درست مانند اینکه لایه ظاهری باتلاق یا لجن‌زاری را برداریم و رویش گل بکاریم، غافل از اینکه به گونه‌ای صورت‌مساله را پاک کرده و به طور موقت بر اصل قضیه سرپوش گذاشته‌ایم!
تروریسم از نوع القاعده‌ای آن و در معنای مطلق خود، پیش از خلافت خودخوانده البغدادی ردپایش را در سال‌های آغازین و میانی هزاره سوم میلادی در مترو مسکو، مادرید و لندن به عنوان نمونه به رخ جهان کشیده بود اما از آنجایی که گوش و هوش کسی به پیامدهای آن بدهکار نبود، کار به نوع داعشی آن رسید تا مشخص شود امروز در جهانی زندگی می‌کنیم که تروریسم مثل سایه ما را دنبال می‌کند.
روزگاری بود که قدم زدن در خیابان‌های پاریس، رم، استانبول، سن‌پترزبورگ و تماشای مترو موزه‌گونه‌اش، آرامش خیال می‌آورد اما امروز تروریسم، آنچنان داغی بر پیشانی جهان گذاشته که آدم از سایه خودش هم واهمه دارد و این همان هدفی است که مدتی است در پی ترس و نفرت و نفاق و دیکتاتوری از انواع و اقسامش نهفته است.


داعشی‌های زنده مانده و از آن مهم‌تر تفکر داعشی، همان صورت‌مساله‌ای است که دلایل آن را باید در دل نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی و در بطن بازی‌های ویرانگر سیاسی و قدرتمندان پنهان و آشکار جهان جست‌وجو کرد.
عملیات تروریستی در مترو سن‌پترزبورگ که کشتار در خیابان‌های پاریس و در بروکسل، برلین، استانبول و لندن را به‌عنوان پشتوانه یدک می‌کشد، نشان می‌دهد که حتی به قدرتمندان کرملین هم رحم نمی‌شود. به نظر می‌رسد این روزها، چاقو دسته خود را می‌برد!
massoudmehr@yahoo.fr