در برزخ شوراها

یکی از اولین اقدامات دولت اصلاحات، احیای شوراها در کشور بود. اندیشه‌ای که در قانون اساسی به آن اشاره شده بود اما تا آن زمان برنامه‌ای مشخص برای پیاده‌سازی آن وجود نداشت. پروژه اصلاحات اما به چنین تفکری نیازمند بود. در واقع احیا و تقویت شوراهای شهر و روستا بخشی بود از برنامه هرچند غیرمدون اصلاح‌طلبان برای تقویت «جامعه». در فضای سیاسی آن سال‌ها که حول مفهوم «جامعه مدنی» می‌گشت، طبیعی بود که نسبت به دستاوردهای شوراها خوشبینی وجود داشته باشد. احتمالا استدلال پشتیبان این برنامه تمرکززدایی از قدرت، نزدیک‌تر شدن نهادها و سازوکارهای تصمیم‌گیری به مردم و در نهایت مشارکت بیشتر یافتن مردم در تصمیم‌گیری‌هایی بود که به صورت مستقیم بر آنها اثر می‌گذاشت. هدف، تکثیر مراکز قدرت و تصمیم‌گیری بود تا از این طریق هم از تمرکز آنها جلوگیری شود و هم ابزارهای نظارتی بر عملکرد به ویژه مسوولان شهری افزون شود. در نتیجه چنین خوشبینی دوره اول شوراهای شهر با استقبال بسیار مردم مواجه شد و نتایج طبق روند انتخاباتی آن سال‌ها به نفع اصلاح‌طلبان بود. با این حال روندهای آتی خبر از کژکاردهای اساسی در شوراها می‌دهد. پرسشی که امروز پس از نزدیک به دو دهه مطرح می‌شود این است که آیا این برنامه به اهداف خود نزدیک شد؟ آیا این شورها در شفاف‌تر شدن تصمیم‌گیری‌ها نقش داشته‌اند؟ آیا به کاهش فساد منجر شده‌اند؟
پاسخ به این پرسش‌ها نیازمند بررسی تجربی است. در غیاب چنین بررسی می‌توان به حدس و گمان متوسل شد و از آنچه در رسانه‌ها درباره عملکرد شوراها نمود می‌یابد مدد جست. پاسخ به غالب پرسش‌های فوق «نه» است. به نظر می‌رسد شوراها نه‌تنها نتوانسته‌اند کارکردهای موردنظر را ایفا کنند که خود به باری سنگین روی سیستم مدیریتی بدل شده‌اند؛ به عرصه‌هایی جدید برای مناسبات ناسالم اقتصادی و سیاسی و همچنین الیگارشی‌هایی جدید به ویژه در سطوح محلی. این شوراها که قرار بود از حجم و رخوت دستگاه دولتی بکاهند نه‌تنها در این امر کامیاب نبوده‌اند که بر حجم آن نیز افزوده‌اند و نشان چندانی از مشارکت اجتماعی مردم غیر از ایام انتخابات در آنها دیده نمی‌شود.
در سطح محلی‌تر، شوراها به مکانی برای بازتولید مناسبات سنتی و حامی‌پروری بدل شدند. گروه‌های قدرتمند و ذی‌نفوذ خرید و فروش و معامله رای را به هنجاری مسلط در این انتخابات بدل کرده‌اند.
در چنین شرایطی شوراها نتوانستند به‌عنوان یک واسط و میانجی برای نوعی باهم‌بودگی مدرن عمل کنند؛ جایی که بشود مطالبات را به صورت مدنی پی گرفت.


انجمنی که در نهایت خیر عموم را محقق کند. مناسبات غیرشفاف مالی شایع شد. به ویژه ترکیب این خصیصه با رونق گرفتن املاک و مستغلات به‌عنوان کالاهای بسیار تجاری شده، شوراها را گاه به نوعی بنگاه معاملات ملکی بدل کرد که بر مبنای سازوکارهای تجاری و اقتصادی به تصمیم‌گیری درباره زمین‌ها و مناطق شهری می‌پرداخت.
در شهرهای بزرگ و به ویژه تهران و چند کلانشهر دیگر وخامت اوضاع شاید به مراتب بیشتر نیز باشد. در اوایل شوراها خصیصه‌ای بسیار سیاسی یافتند. با این حال شاید نتوان به این روال چندان ایراد گرفت. در کشورهای توسعه‌یافته نیز انتخابات شهرداری‌ها سویه‌ای سیاسی دارد و اساسا از جانب احزاب و گروه‌های سیاسی است که نمایندگی می‌شود. با این حال این سویه سیاسی در این کشورها در نسبت است با تعهد به نوعی خیر عمومی و ملی یعنی شهر به فضایی برای تسخیر از جانب گروه خودی و استخراج منابع آن بدل نمی‌شود. دیگر اینکه شوراهای شهر نتوانستند آنچنان که باید در برابر بی‌برنامگی‌ها و اتلاف منابع توسط شهرداری‌ها مقاومت کنند یا آن را در مسیر درست هدایت کنند و حتی در نوعی ائتلاف با بدنه رسمی مدیریت شهری، بخشی از بار این اتلاف منابع را به دوش کشیدند. بخشی از این امر ناشی از این بود که اساسا هیچ برنامه جامعی برای مدیریت شهر وجود نداشت. نه از جانب شهرداری‌ها و نه شوراهای شهر و نه گروه‌های سیاسی که فقط خواهان رساندن اعضایشان به شوراهای شهر بودند. در نبود چنین برنامه‌ای شهر عرصه تصمیمات غیرکارشناسی و دلبخواهی شد. دستاوردهای جدید مدیریت شهری در سطح جهانی چون ارزیابی اثرات اجتماعی پروژه‌ها و اقدامات شهری نادیده گرفته شد. تفکر مهندسی آن هم از نوع شلخته شایع شد. ابعاد انسانی و اجتماعی در طراحی شهری نادیده گرفته شد و نوعی عقلانیت مبتنی بر کسب سود حاکم شد. تاریخ شهر، هویت آن و احساسی که یک شهروند از شهری آرام باید کسب کند نادیده گرفته شد و نتیجه شد آنچه امروز می‌بینیم. در واقع شوراها به خصم آن چیزی بدل شدند که قرار بود محقق کنند.
انتخابات شوراها نزدیک است. به نظر می‌رسد نجات نهاد شوراها از این وضعیت نه‌چندان مطلوب، نیازمند بازاندیشی اساسی در روندهای موجود است. اصلاح‌طلبان به عنوان گروهی سیاسی و اجتماعی که منادیان این ایده بودند باید برنامه‌ای جدی برای بازپروری شوراها داشته باشند. تلاش برای صورت‌بندی منسجم‌تر ایده شوراها و حرکت به سوی کاربردی کردن آن ایده به دور از منافع شخصی و گروهی احیانا اولین و مهم‌ترین قدم برای نجات شوراها خواهد بود.
hedayati.mohammad@yahoo.com