بهار آمد، آبادی رفت!

سلام
سال تازه مبارک
در این سال‌ها خیلی از ماه خیلی چیزها را از دست دادیم و خیلی چیزها را هم از ما گرفتند. مثلا آب و هوا را از ما گرفتند و ما جان‌مان را از دست دادیم!
نیازی به مثال‌های بیشتر نیست. شما خودتان بهتر از من می‌دانید که چه چیزهایی را از دست داده‌ایم اما یکی از ضررهای اهالی سیاست به ما و به فرهنگ ما، استفاده ابزاری از هر چیزی برای رسیدن به هدف است که این هدف معمولا اختلاس است. به عبارتی یک شیوه ماکیاولی‌طور!


زمانی وقتی اسم بهار می‌آمد چنان تصاویر زیبایی از سبزی و شکوفه و باران و گل و خرمی در ذهن آدم نقش می‌بست که لطافت آن را در مغزت حس می‌کردی اما از سال 84 به بعد وقتی می‌گویند بهار، آدم یاد احمدی‌نژاد و رحیم مشایی و سعید مرتضوی می‌افتد. واقعا چرا؟
آخر به تصور ما از بهار چه کار دارید؟
هیچ تپه گلکاری شده‌ای باقی نمانده فقط مانده بود تصور ما از بهار؟!
خدا شاهد است اسم بهار می‌آید، یاد لبخند ملیح احمدی‌نژاد می‌افتم و دلم می‌خواهد زمان در اسفند بایستد!
جدیدا یک گل سرسبد هم به این بوستان اضافه شده. نوگل تازه‌شکفته باغ انتخابات جناب بقایی خدمتگزار. از الان وقتی می‌گویند بهار، باید یاد ایشان هم بیفتیم.
نمی‌خواستم اولین مطلب را اینجوری شروع کنم ولی کردم. درسته خیلی عصبی بود ولی عوضش به بهار ربط داشت!