زبان فارسی فصل مشتر ک ایرانیان

جعل مفاخر ایران و هویت آن‌ها با ریشخند مردم در طول تاریخ مواجه شده است
تمام خرده‌فرهنگ‌های موجود در ایران هویت واحدی به نام هویت ایرانی را شکل می‌دهند
مناقشه بر موضوع هویت ساخته و پرداخته گفتمان چپ‌گرایانه است
در مواجهه با فرهنگ‌های منطقه‌ای باید دانست که آن‌ها بخشی از اصالت ایران هستند


با رجوع به شاهنامه فردوسی در می‌یابیم که اسطوره‌های محلی با حفظ هویت منطقه‌ای، اساطيري ایرانی شناخته می‌شوند
اگر تا کنون تمام مردم ایران با افتخار خود را ایرانی می‌دانند به دلیل وجود میراث ماندگار زبان فارسی است
ترویج قوم‌گرایی افراطی مانند باتلاقی جعل‌کنندگان و تحریف‌کنندگان را بدنام تاریخ می‌کند
یکی از علل سرقت‌های فرهنگی از سوی کشوری چون ترکیه یا جمهوری آذربایجان نداشتن میراث ماندگار است
مروجان قوم‌گرایی افراطی رویکرد بلوک شرق در راستای سیاست‌های استعماری خود در پیش دارند
لنین و استالین سیاست تشکیل هر قومیت به ملت و سپس تشکیل هر ملت به یک دولت را برای تضعیف فرهنگ‌های کهن در پیش داشتند
تقلیل زبان فارسی به زبان یک قوم نادرست است زیرا این زبان به‌عنوان مادر تمام زبان‌های موجود در ایران شناخته می‌شود
تواریخ به جای مانده از مناطق محلی ایران نیز به زبان فارسی نگاشته شده است
عنصر زبان فارسی به عنوان یکی از عناصر بدون خلل هویت ایرانی در قانونگذاری کشور ایران مورد توجه قرار گرفته است
طی چندروز گذشته يك فایل صوتی‌ از دکتر شفیعی کدکنی درخصوص زبان فارسی منتشر شد که بازتاب‌های بسیاری را از سوی فعالان فرهنگی در پی داشت. دکتر کدکنی در روز یکم خرداد سال جاری از یک‌واقعیت تاریخی و هویتی سخن گفت. او علت ماندگاری زبان فارسی را توان و البته میراث بالای این زبان دانست و گفت که اگر زبان‌های محلی جایگزین زبان فارسی می‌شد، میراث زبان‌های دیگر بر ما سیطره می‌یافت و جوانان به‌دلیل محدودیت تاریخی زبان محلی خود، به سمت تعویض زبان‌شان می‌رفتند. او علاوه بر این موضوع به نکته‌ای مهم اشاره کرد. دکتر کدکنی گفت که سیاست ترویج زبان‌های محلی به‌جای زبان فارسی در سده اخیر از سوی کشورهای خارجی برای تضعیف هویت ملی ایرانیان بوده است؛ چنانچه این اتفاق در کشورهای آسیای میانه رخ داده است. همین موضوع باعث شد تا برخی از استادان برجسته دانشگاه‌ها و فعالان عرصه هویت ایرانی مطالب متعددی را در تایید سخنان ایشان منتشر کنند. البته هویت ایرانی و تبیین ارکان آن نیاز به احراز و اثبات ندارد زیرا اصلی‌ترین سند این مهم، تاریخ چند هزارساله ایران است و خللی در آن وجود ندارد. هرچند در سال‌های اخیر تعدادی محدود با تكيه بر جریان‌های خارجی، تلاش‌هایی برای ایجاد تردید در عناصر هویت ایرانی انجام داده‌اند اما تحرکات آن‌ها چنان بی‌محتوا، سطحی و اندک بوده است که گویی ریگی در میان آب روان یک رودخانه زلال باشد. به هر روی نه از جهت اثبات هویت ایرانی بلکه از حیث بارخوانی نظری باید در این عرصه قلم زد و به تبیین پرداخت و چه نیکوست اگر استادانی چون دکتر کدکنی و دیگران با دانش سرشار خود پای در این زمینه بگذارند و مردم را از پیشینه هویتی خود آگاه کنند.
ظرفیت‌های درونی زبان فارسی
همان‌گونه که استاد کدکنی گفته است، زبان فارسی میراثی مشترک برای تمام ایرانیان است؛ چنانچه از روزگار باستان تا کنون مردم نواحی مختلف ایران به این زبان نگاشته‌اند. در حقیقت تقلیل زبان فارسی به زبان یک قوم یا یک شهر امری نادرست و غیراصولی است زیرا زبان فارسی به عنوان مادر تمام زبان‌های موجود در ایران شناخته می‌شود. حتی اگر به پیشينه ادبی مناطق ناحیه‌ای ایران توجه کنیم، در می‌یابیم که عموم اشعار شعرا به زبان فارسی بوده است. نمونه بارز آن مولانا و نظامی گنجوی است. گرچه بعضی از جریان‌ها و حتی دولت‌های خارجی بر دو شاعر مذکور ادعاهایی نادرست را مطرح می‌کنند اما زبان اشعار این شعرا خود حکایت از اصالت تاریخی زبان فارسی دارد. حتی تواریخ به جای مانده از مناطق محلی ایران نیز به زبان فارسی نگاشته شده است؛ بنابراین در گذشته مناقشه‌ای بر سر اصالت زبان فارسی وجود نداشته است و تمام مردم ایران به واسطه ایرانی بودن، فارسی را زبان هویتی خود می‌دانستند. این سخن به معنای نفی زبان‌های محلی نیست بلکه به مفهوم به رسمیت شناختن تمام زبان‌های محلی ذیل یک زبان واحد به نام فارسی است. این سخن چندان عجیب نیست زیرا در عموم کشورهای توسعه‌یافته نیز یک زبان به عنوان زبان معیار تعیین می‌شود. البته مثال‌های نقضی هم از کشورهای چندزبانه وجود دارد اما به‌طور عمده باید قايل به یک‌زبان رسمی در کشور و حمایت از زبان‌های محلی بود. این موضوع حتی مورد توجه قانونگذار اساسی ایران نیز بوده است. چنانچه در اصل15 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است: «زبان‏ و خط رسمی‏ و مشترک‏ مردم‏ ایران‏ فارسی‏ است‏. اسناد و مکاتبات‏ و متون‏ رسمی‏ و کتب‏ درسی‏ باید با این‏ زبان‏ و خط باشد اما استفاده‏ از زبان‌های‏ محلی‏ و قومی‏ در مطبوعات‏ و رسانه‏‌های‏ گروهی‏ و تدریس‏ ادبیات‏ آن‌ها در مدارس‏، در کنار زبان‏ فارسی‏ آزاد است‏». قانونگذار در تبیین این موضوع طریقی اعتدال‌گونه و خردورزانه را در پیش گرفته است. در این اصل در عین حال که زبان‌های محلی مناطق مختلف ایران شناسایی شده، زبان رسمی و معیار برای تدریس کتب درسی، زبان فارسی معرفی شده است. در حقیقت عنصر زبان فارسی به عنوان یکی از عناصر بدون خلل هویت ایرانی در قانونگذاری کشور ایران مورد توجه قرار گرفته و بر آن تاکید شده است. از سوی دیگر علاوه بر تمام این‌ها ویژگی‌های ذاتی زبان فارسی باعث فراگیر شدن و ماندگاري‌اش است که اگر چنین نبود، این زبان نیز مانند بسیاری از زبان‎ها در رقابت جهانی کنار می‌رفت اما وقتی کتب ادبی با ارزش متعددي در سطح ملی و جهانی با این زبان نگاشته شده است، حکایت از قابلیت‌های سرشار زبان فارسی دارد.
سیاست‌های چپ در ترویج قوم‌گرایی افراطی
همان‌گونه که گفته شد، مناقشه‌ای بر سر اصالت تاریخی زبان فارسی به عنوان زبان هویتی ایرانیان وجود ندارد و شاید بتوان اختلاف نظرها بر این موضوع را سیاسی دانست؛ چنانچه پیش از سیاست‌های چپ‌گرایانه بلوک شرق-خاصه کشور شوروی و بعدها روسیه- نه‌تنها بحثی درباره زبان فارسی وجود نداشت که تمامیت سرزمینی و هویتی کشورهای مختلف از جمله ایران محترم شمرده می‌شد. در حقیقت مناقشه بر موضوع هویت ساخته و پرداخته گفتمان چپ‌گرایانه است. در باور لنین و استالین تشکیل هر قومیت به ملت و سپس تشکیل هر ملت به یک دولت بهترین سیاست برای تضعیف فرهنگ‌های ریشه‌دار و کهن بود. البته آن‌ها با چنین سیاستی به بخشی از خواسته خود رسیدند که نمونه چنین رویکردی را می‌توان تشکیل کشورهای متعدد در همسایگی ایران دانست. آن‌ها با پرورش‌دادن خرده‌فرهنگ‌ها و مطرح‌کردن‌شان به عنوان یک فرهنگ استوار سعی داشتند که فرهنگ‌های قدرتمند موجود را بی‌اعتبار جلوه دهند. نباید از یاد برد که ترویج چنین سیاستی با اتکا به شعارهای عوام‌فریبانه حمایت از خلق مناطق ناحیه‌ای صورت می‌گرفت که البته نتیجه تاسف‌بار آن را در کشورهای چپ‌گرا شاهد بودیم؛ چنانچه نخستین نتیجه آن ایجاد یک دیکتاتوری بی‌سابقه در شوروی و در نهایت فروپاشی آن بود. هرچند اکنون که به تاریخ نگاه می‌کنیم، در می‌یابیم که فروپاشی شوروی امر عجیب و بعیدی به نظر نمی‌رسید زیرا تجمیع فرهنگ‌های مختلف و ناهمگون در کنار یکدیگر بدون تکیه بر پشتوانه اصیل هویتی هر خرده‌فرهنگ با فروپاشی همراه خواهد بود. به هر روی مدافعان قوم‌گرایی افراطی همان رویکردی را در پیش دارند که بلوک شرق در راستای سیاست‌های استعماری خود در پیش داشت و پیش از طرح چنین مواضعی اختلافات ناحیه‌ای وجود خارجی نداشت.
نکته مهمی که استاد کدکنی در سخنان خود به آن اشاره کرد، موضوع فقدان توانایی زبان‌های محلی در مقابل میراث غرب و شرق بود. این سخن به درستی بیان شد زیرا اگر سیاست‌های شوروی در ایجاد دولت‌-ملت‌های کوچک و بی‌هویت به طور کامل به انجام می‌رسید، مردم مناطق ناحیه‌ای پس از چندی به دلیل فقدان قابلیت‌ها و میراث زبانی خود به سمت فراگیری زبان‌های دیگر از جمله روسی یا انگلیسی می‌رفتند. اگر تا کنون تمام مردم ایران با افتخار خود را ایرانی می‌دانند به دلیل وجود میراث ماندگار زبان فارسی است. هیچ دولت، گروه یا افرادی نمی‌توانند اثری چون شاهنامه فردوسی یا اشعار نظامی گنجوی، سعدی و حافظ را منکر شوند. مردم مناطق مختلف ایران با داشتن چنین میراث زبانی‌ای نیازی به جایگزینی زبان‌های دیگر ندارند اما اگر ایران چند زبانی می‌شد و زبان‌های محلی به عنوان زبان معیار برای هر منطقه رسمیت می‌یافتند، هیچ تضمینی وجود نداشت که مردم به سبب ظرفیت‌های پایین زبان‌های محلی به سمت زبان‌های بیگانه کوچ نکنند.
بدنامی و تمسخر متجاوزان فرهنگی
نکته دیگری که اشاره به آن خالی از لطف نیست، نتیجه سیاست بلوک شرق در ایجاد دولت‌-ملت‌های کوچک و بی‌هویت است. بی‌تردید یکی از علل سرقت‌های فرهنگی از سوی کشوری چون ترکیه و حتی جمهوری آذربایجان، همین موضوع یعنی نبود میراث ماندگار است. هر ملتی در سیر تاریخ به آرامی میراثی فرهنگی از خود به جای می‌گذارد و نسل‌های آینده با اتکا به آن میراث پرورش می‌یابند. هنگامی که کشوری مانند جمهوری آذربایجان به‌طور مستقل از داشتن چنین میراثی محروم است، دست به تحریف تاریخ و جعل هویتی بزرگان خواستگاه خود می‌زند. این سخن به این معناست که مردم جمهوری آذربایجان و کشورهایی مانند آن بازهم به ریشه‌های خود بازمی‌گردند. به دلیل آنکه ریشه مردم آذربایجان در ایران است و حتی نام این کشور برگرفته از نام منطقه آذربایجان ایران است، دولت این کشور سعی می‌کند راهی میانبر یعنی جعل هویت مفاخر کشور اصلی مردم آذربایجان را در پیش بگیرد. البته این حربه نیز مانند روش‌های پیشین جعل‌کنندگان و تحریف‌کنندگان را بدنام تاریخ می‌کند زیرا زبان فارسی مفاخر ایران و هویت آن‌ها امری انکار ناپذیر است که تنها با ریشخند مردم در طول تاریخ مواجه می‌شود.
فرهنگ‌های ناحیه‌ای داخل در هویت ایرانی
ذکر تمام این‌ها به معنای انکار فرهنگ مناطق ناحیه‌ای نیست. از قضا تمام خرده‌فرهنگ‌های موجود در ایران هویت واحدی به نام هویت ایرانی را شکل می‌دهند و انکار آن‌ها رویکردی نادرست است. در مواجهه با فرهنگ‌های منطقه‌ای باید دانست که آن‌ها بخشی از اصالت ایران هستند. در واقع این قاعده مانند یک عموم و خصوص مطلق است که دایره کوچک تحت عنوان فرهنگ‌های محلی داخل در دایره‌ای بزرگ به نام هویت ایرانی قرار دارند که بخشی از این هویت عام زبان فارسی است. شاهد مثال این مدعا پیوند عمیق فرهنگ‌های محلی با هویت ایرانی است. اگر به شاهنامه فردوسی رجوع کنیم در می‌یابیم که اسطوره‌های محلی در عین حفظ هویت منطقه‌ای خود، اسطوره‌ای ایرانی شناخته می‌شوند. کاوه آهنگر گرچه به عنوان یکی از اساطیر یکی از نواحی ایران معرفی می‌شود اما در جای‌جای شاهنامه مترصد پاسداری از کیان ایران است و خود را جدا از ملت و سرزمینش نمی‌داند.
دلالان قوم‌گرایی
شاید عجیب باشد اما علاوه بر دلالان تحریم افرادی نیز در داخل کشور وجود دارند که دلال فرهنگ و هویتند. آن‌ها به دلیل کسب چند رای برای ورود به مجلس یا نهادهای دیگر تمام هویت ایرانیان را زیر پا می‌گذارند و مطالبی خلاف واقع اظهار می‌کنند. البته باید دانست که چنین رویکردی گرچه شاید با توفیق آنی یعنی کسب چند رای بیشتر همراه باشد اما پیامدهای سنگینی به همراه دارد. وقتی نماینده مجلسی که خود را حامی مردم می‌داند، گرفتار بازی دولت‌های بیگانه می‌شود و تصور می‌کند که مردم آن ناحیه مورد نظر نیز همان نظر نادرست را دارند، بدنامی گسترده‌ای در میان عموم مردم ایران برای خود می‌خرد. حتی قریب به اتفاق مردم نواحی مختلف ایران نیز به هویت ایرانی خود افتخار می‌کنند و زبان فارسی را میراث ماندگار گذشتگان خود می‌دانند. در چنین شرایطی اگر فردی دلالی قوم‌گرایی را بکند در مقام عمل و در بلندمدت در مقابل عموم مردم ایران ایستاده است؛ درحالی که آن نمایندگان خاص بدون هیچ خوانش یا دانشی مطالبی ضدملی و ضدمردمی اظهار می‌کنند. شاید اگر برخی از نمایندگان مجلس از دانش بالایی برخوردار بودند و بر حسب سیاسی‌کاری مطرح نمی‌شدند، چنین مشکلاتی پدید نمی‌آمد. در پایان باید بازهم تاکید کرد که زبان فارسی بخشی از هویت ایرانیان است و هیچ‌کس، تحت هیچ‌عنوانی نمی‌تواند علیه این شوالیه پرقدرت هویت ایرانی بایستد و اگر چنین کند در سیل واقعیات تاریخ، بدنام یا محو می‌شود.