سیاست خارجی ویرانگر ترامپ

فاطمه رحیمی- سیاست خارجی آمریکا در دوره چهل و پنجمین رییس‌جمهور این کشور با شکستن تابوها شروع شد و همچنان با زیر پا گذاشتن قوانین جهانی و ساختارشکنی به کار خود ادامه می‌دهد؛ قوانینی که پس از جنگ جهانی اول، کشورها با تبعیت از آن به حیات خود ادامه می‌داند توسط مردی که چیزی از سیاست نمی‌دانست، به یکباره دچار دگرگونی شد‌. نشریه اکونومیت در آخرین شماره خود به سیاست خارجی ویرانگر آمریکا در دوره ترامپ پرداخته که کارایی خود را از دست خواهد داد‌.
حتی اگر دونالد ترامپ با کره شمالی هم توافق کند، رویکردش به آمریکا و جهان لطمه خواهد زد‌. این شرایط را تصور کنید: هفته جاری در سنگاپور دونالد ترامپ و کیم جونگ اون نشست خود را با تعهد به خلاص کردن شبه‌جزیره کره از تسلیحات هسته‌ای مزین کنند‌. چند روز بعد آمریکا و چین از جنگ تجاری عقب‌نشینی کنند و متعهد به حل و فصل اختلافات‌شان شوند‌ و در تابستان که تحریم‌ها اثر می‌کند، اوضاع ایران آشفته شود‌.
این دستاوردها برای هر رییس‌جمهور آمریکایی قابل توجه خواهد بود‌. این دستاوردها از طرف مردی که از شکستن تابوهای سیاست خارجی به وجد می‌آید، بسیار چشمگیر خواهد بود، اما آیا این گزینه‌ها محتمل هستند؟ زمانی که ترامپ به دنبال رسیدن به این گزینه‌ها با هدف قرار دادن متحدان و موسسات جهانی است، توازن سود و هزینه‌ها برای آمریکا و جهان چه خواهد بود؟
ممکن است متعجب شوید که خودشیفتگی و عدم درک دقیق ترامپ چطور می‌توانست جایگاه آمریکا را به سمت بهتری متحول کند‌. با این حال انگیزه‌های او مهم هستند، اگر فقط به این دلیل که او رویکرد جدیدی را برای مشکلات قدیمی ارائه می‌کند‌.


ترامپ هم مانند باراک اوباما کشوری را به میراث گرفت که از پلیس جهان بودن، خسته، از جهادی‌ها و کشوری مانند ایران ناامید و نگران چالش رو به رشد از سوی چین بوده است‌. جنگ‌های فرسایشی در عراق و افغانستان و بحران مالی سال 2008 تنها باعث تعمیق این حس شد که سیستم نهادها، پیمان‌ها، اتحادها و ارزش‌های لیبرال کلاسیکی که پس از سال 1945 در کنار هم قرار گرفتند، دیگر به سود آمریکایی‌های معمولی نیست‌.
راه‌حل اوباما فراخوان در میان دموکراسی‌های همفکر برای کمک به ترمیم و گسترش این نظم جهانی بود‌.
از همین رو توافق هسته‌ای ایران، از سوی اروپا، روسیه و چین که تهران را متعهد به پیمان منع گسترش تسلیحات هسته‌ای می‌کرد، طراحی شد و از همین رو توافق مشارکت فرا اقیانوس آرام که به دنبال اتحاد متحدان آسیایی آمریکا حول قوانین تجاری جدیدی بود که یک روز بستری برای بلندپروازی‌های چینی می‌شود، نهایی شد‌.
ترامپ اما ایده‌های دیگری دارد‌. او در پی ادعای استفاده سوریه از گاز عصبی به اسم حفظ هنجارهای بین‌المللی، به این کشور حمله هوایی کرد و بنابراین به نظر می‌رسید عملکردش بهتر از اوباما نبود‌. در غیراین صورت او با هر رابطه‌ای به عنوان مجموعه‌ای از معاملات رقابتی رفتار می‌کند‌. زمانی که آمریکا تسلیم روابط دیپلماتیک، پیمان‌ها و حساسیت‌های متحدانش می‌شود، او معتقد است ایالات متحده در حال مذاکره با یک دست بسته است‌.
اگر کشوری بتواند در جهان گردن‌کلفتی کند، آن آمریکاست‌. مجموع قدرت نظامی، دیپلماتیک، علمی، فرهنگی و اقتصادی آن هنوز بی‌همتاست‌. به‌طور مشخص، این قدرت برای بهره‌برداری است و به همین خاطر هم هر رییس‌جمهوری، از جمله اوباما، از آن برای پیشبرد اهدافش در خارج استفاده کرده، حتی اگر این امر شامل تهدیدات، ارعاب و گاهی اوقات فریب شود، اما سخت است تصور رییس‌جمهوری که با سرخوشی ترامپ گردن‌کلفتی می‌کند‌.
برخی اهداف ترامپ در کوتاه‌مدت ممکن است موفقیت‌آمیز باشد‌. سیاست‌های ایران قابل پیش‌بینی نیست و اقتصادش ضعیف شده است‌. کیم جونگ اون احتمالا خواهان توافق است، گرچه خلع سلاح کامل را نمی‌پذیرد‌.
در حوزه تجارت هم، چین مطمئنا سازش را به تقابل ترجیح می‌دهد، اما در درازمدت رویکرد او کارایی نخواهد داشت‌. ترامپ با فرض اشتباه کار را آغاز می‌کند‌.
او اشتباه فکر می‌کند که هر برنده‌ای یک بازنده می‌سازد یا یک کسری تجاری به معنی یک توافق بد است‌. او همچنین اشتباه می‌کند که فکر می‌کند آمریکا با پذیرش هزینه‌های رهبری جهانی و تسلیم کردن خود به قوانین، بازنده است‌.
برعکس، قوانین به بازداشتن متجاوزان کمک می‌کند، به رفتار کشورها شکل می‌دهد، از منافع آمریکا محافظت می‌کند و مکانیسمی برای کمک به حل مشکلات از تجارت تا تغییرات جوی ایجاد می‌کند‌. راند، یک اندیشکده غیرحزبی، دو سال را صرف ارزیابی سود و هزینه نظم پساجنگ برای آمریکا کرد‌. این اندیشکده دیدگاهی که مورد استهزای ترامپ است را قویا تایید می‌کند- در واقع نتیجه می‌گیرد که این نظم برای امنیت آمریکا حیاتی است‌.