برای زادروز «حریر شریعت‌زاده» که از نام‌های شناخته شده این‌روزهای پیانوی ایرانی است

پنجه‌طلایی سالار
علی نامجو ‪-‬ سال 56 در خانواده ای شش نفره به دنیا آمد. یازدهم خردادماه، یک سال قبل از انقلاب! پنج ساله بود که فرستادند برود کلاس پیانو! آن روزها هنوز خواهر و برادرانش در ایران زندگی می کردند. استادانش نام های بزرگی در موسیقی ایران اند. خواهرش «هاله» آغازگر راه موسیقی در خانواده شریعت زاده بود. او پیانو را نزد زنده‌یاد محمد رضایی فرا گرفت. استاد نابینای هاله بعدها شد استاد حریر! بعدش استاد جواد معروفی، فریبا جواهری و منوچهر صانعی و فخری ملک پور امروز همه یک سره نامشان برابر است با تاریخ معاصر موسیقی ایران. جالب آنکه ردیف آوازی را هم نزد خواننده جدی و توانمند موسیقی ایرانی، «پریسا» آموخته بود! دف را نیز نیک می نوازد اما شهرتش پیانویی است که صدای ساز محجوبی را هنوز در دلمان زنده نگه می دارد. خواهرش «هاله» و «حمید» برادرش هر دو روزگاری راهی آلمان شدند اما حمید هفت سال است از دنیا رفته و ساز هاله از زمان رفتنش به آلمان خاموش مانده است. آن که در ایران مانده پزشک است اما تار هم می نوازد. از همان سال های جوانی نشان داده بود فرق دارد با دیگر همدرسانش. امروز هم اغلب شاگردانش در گروه های گوناگون سنی در جشنواره های مختلف در نوازندگی پیانو بهترین عنوان ها را مال خود می کنند. دف را نزد احمد خاک طینت آموخت. بعد بیژن کامکار و مهرداد کریم خاوری شدند استادش. حریر شریعت زاده از نخستین تجربه کاری اش می گوید که با نام بزرگی در موسیقی ایران آغاز شد: «اولین تجربه کاری ام را با استاد شجریان داشتم و شروع فعالیت هنری ام بوی باران بود. بعد از آن کار پیشنهادهای مختلفی برای همکاری های گوناگون داشتم اما چون همسر سالار عقیلی بودم 99 درصد فعالیت هایم با ایشان بود. شاید اگر با ایشان ازدواج نکرده بودم با خواننده های گوناگون همکاری می کردم. امروز چون در اغلب کنسرت ها کار می کنم مجالی باقی نمی ماند.» در خانواده ای تقریبا صاحب رفاه و البته تحصیل کرده به دنیا آمد. پدرش پزشک بود و مادرش دبیر. گوش هایش از ابتدا انس گرفت با موسیقی، موسیقیِ خوب: «پیانو نوازی استاد محجوبی برای من از همان کودکی خواستنی بود.»
همسر سالار عقیلی است اما زیر سایه یارِ خوش صدایش نمانده است. نوازنده ای چیره دست و مورد تحسین اهالی فن. صدای سازش «گل ها» را به یاد جوان تر ها می اندازد: «در همه جای دنیا معمولا نام خواننده در مقایسه با ارکستر شناخته شده تر است اما در کشور ما هر چیزی اگزجره است. البته نکته ای هم وجود دارد که نباید از آن غافل شد؛ پیام ارکستر را خواننده می‌رساند چون کلام دارد و صحبت می کند.»
حریر شریعت زاده در زادروزش به همدلی این ر ا هم گفت که نوازنده ها همیشه مظلوم ترند چون کمتر به چشم می آیند. متاسفانه اما این اتفاق از قبل انتخاب شده است. وقتی خلبان دارد شغلش را انتخاب می کند، می داند چه هدفی دارد.


او امروز با سالار عقیلی در اغلب کشورهای اروپایی و قاره امریکا برای اجرای کنسرت روی صحنه رفته است اما خودش این رفت و آمدها را سقف موفقیت های ممکن برای حریر شریعت زاده نمی داند: «هر کسی از خودش راضی باشد نقص دارد. من هنوز از خودم راضی نیستم و خیلی دوست دارم در کارم فعال باشم و با اینکه شاید به جایی نرسیده ام، به جاهایی بالاتر از این ها برسم. سعی و تلاشم را به کار می گیرم تا هر روز پیشرفت کنم»
تنها فرزندشان «ماهور» هم انگار گریزی از موسیقی نداشت، انگار مثل خانواده شریعت‌زاده که برایش پزشکی به عنوان سرنوشت معین شد و بیشتر اعضایش پزشکان دیروز و امروزند، موسیقی برای خانواده هنوز کوچک «حریر» هم امری است ناگزیر، پدری آوازه خوان و مادری که عمری ساز در دست داشته و امروز فرزندی که استعدادش را از کودکی به ظهور رسانده و در جشنواره دو سالانه نوای خرم، مقام اول را کسب کرده: «همیشه به پسرم هم می گویم بیشتر از آنکه هستی، بخواه تا به مدارج بالاتر برسی.»
از همکاری عاشقانه ای می گوید که نام شان را در قامت زوج هنری موفقی تثبیت کرد: «شاید اگر همسر سالار عقیلی نبودم نوازنده هایی که از من بهتر بودند به چشم می آمدند هر چند به این نکته هم باور دارم که نوازنده خوب خودش را بالاخره نشان می دهد کما اینکه من هم امروز در کنار خودم، همکاران بسیار خوبی دارم و مردم هم آنها را می شناسند.»
حریر شریعت زاده هم از منتقدان فضای مجازی است؛ جایی که می توانست مثل بسیاری دیگر از ابزار مدرنیته به کار بیاید اما شد میدان جنگ و فحش و عقده گشایی! جایی که در آن مخاطبان بی درنگ می تازند به ستاره های محبوب شان: «امیدوارم مردم در فضای مجازی احترام هم را نگه دارند. فکرش را بکنید ممکن است همه با هم به رستورانی برویم و از غذایش، چیدمانش یا قیافه کارکنان آنجا خوشمان نیاید. در این اوضاع راه حل داد و فریاد و فحاشی است؟ به گمان من هیچ یک از ما توهین کردن در این شرایط را درست نمی دانیم. طبیعی است که من هم مثل همه مردم، سلیقه موسیقایی مخصوص به خودم را دارم و کاری را که دوست ندارم هیچ وقت نمی خرم تا در خانه ، محل کار یا هنگام رانندگی بشنوم. بنابراین شاید بهتر است آن دسته از مخاطبان و طرفداران دوآتشه بعضی نام ها که مثلا کار مرا دوست ندارند، آن را تهیه نکنند و گوش ندهند. توهین و بی مهری چرا؟! حیف نیست؟»
بانوی پنجه طلایی موسیقی ایران که الحق می شود پنجه طلای سالار به او لقب داد، کلام آخرش جمع و جور بود و خواستنی: «آرزوی سلامتی دارم برای همه مردم، پسرم، همسرم، مادرم و آخر از همه خودم.»