پیمانکار خاموش

از شروع به‌هم‌ریختگی در سوریه و عراق، عمده تحلیل وقایع منطقه متمرکز بر این دو جغرافیا و کشورهای دخیل در این پرونده بوده است؛ از عربستان و ترکیه گرفته تا آمریکا و بریتانیا، اقدامات همه آنها به تیترها، سرمقاله‌ها و محورهای گفت‌وگو با تحلیلگران و کارشناسان تبدیل شده است اما این نگاه کلی موجب غفلت از تحلیل رفتار برخی بازیگران خاورمیانه شده است. یکی از کشورهایی که در این برهه بسیار چراغ خاموش حرکت کرده و تقریباً اثری از اقدامات آن دیده نمی‌شود یا مورد نظر رسانه‌های داخلی نبوده، «اردن» است. کشوری که از دیرباز تاکنون روابط تنگاتنگی با بریتانیا و دولت‌های منطقه داشته اما نامی از آن به میان نمی‌آید. نه‌تنها درباره بحران سوریه، بلکه درباره پرونده‌های منطقه‌ای، اَمان سکوی پرتاب بسیاری از سیاست‌های قدرت‌ها بوده یا پیمانکاری این راهبردها را به عهده داشته است. در این رابطه و برای روشن شدن نقش اردن و جایگاه این کشور در معادلات منطقه‌ای به گفت‌وگو با «نصرت‌الله تاجیک» سفیر پیشین کشورمان در اردن پرداختیم.      
***
  نام اردن هر از گاهی در مطبوعات و رسانه‌های ایران مطرح می‌شود اما متاسفانه این کشور از ذره‌بین تحلیل‌ها به دور مانده است؛ به‌عنوان سفیر پیشین کشورمان در اردن و دیپلماتی که مسائل حوزه بین‌الملل و بویژه تحولات خاورمیانه را همچنان دنبال می‌کنید، کلیاتی از ابعاد گوناگون این کشور را ارائه دهید تا مقدمه‌ای باشد بر سایر سوالات. 
از لحاظ جغرافیایی اردن سرزمینی است پست، دارای صحرایی وسیع، کم‌باران، بدون منابع معدنی و طبیعی و فاقد پستی و بلندی در خاورمیانه که مساحت آن 89 هزار و 318 کیلومتر مربع و جمعیتش نزدیک 8 میلیون نفر است. علاوه بر چالش‌های موقعیت جغرافیایی، مرزهای وسیع نیز بر ضربه‌پذیری امنیتی آن افزوده است؛ اگرچه اردن حلقه اول امنیت ملی ما نیست اما به‌دلیل موقعیت و بازی‌هایش نمی‌توان این کشور را در تحولات منطقه‌ای نادیده گرفت که این امر تا حدی مورد غفلت قرار گرفته است، لذا توجه خوانندگان عزیز را به مواردی جلب می‌کنم و امیدوارم بتوانم تصویر دقیق و درستی از این کشور ترسیم کنم که این تصویر نگرش من به این کشور را مشخص می‌کند. اردن را نمی‌توان شناخت مگر آنکه به چند نکته توجه ویژه داشته باشیم:


1- بافت و استخوان‌بندی جامعه اردن که 60 درصد فلسطینی و 40 درصد اردنی است و یک میثاق ملی نانوشته دلالت بر آن دارد که فلسطینی‌ها در صحنه اقتصاد و فرهنگ فعالند و اردنی‌ها در زمینه ارتش و دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی نقش بیشتری دارند.
2- به دلیل واقع شدن کشور اردن در بین 5 همسایه مهم و تاثیرگذار منطقه‌ای، این کشور سایه تحولات امنیتی را بر سایر جنبه‌ها برتر می‌داند، لذا متغیرهای داخلی تاثیرگذار بر امنیت داخلی اردن را بر 20 محور می‌دانم:
الف- اجتماعی: 1- اوضاع جغرافیایی طبیعی و انسانی
 2- بافت موزاییکی جامعه و تعارضات اجتماعی ناشی از آن،
3- گسل‌های جامعه قومی- عشیره‌ای اردن (عشایر امتدادشان در داخل اردن به کشورهای همسایه می‌رسد)، 4- تاثیر بافت موزاییکی بر تشدید بحران هویت ملی،
5- تاثیر عناصر واگرا بر تشدید گسل‌های اجتماعی، 6-گسیختگی اجتماعی و شکاف‌های ناشی از جابه‌جایی تار و پود جامعه اردنی، 7- وجود و افزایش گسل مذهبی، 8- اوضاع اقتصادی: کمبود منابع طبیعی، تبعات اقتصادی گسل شهر- روستا، ضربه‌پذیری اردن از اقتصاد وابسته به کمک‌های بین‌المللی و افزایش فقر 9-سیاست‌هاو رویکردهای همسایگان و 10- تبعات حاشیه‌نشینی در شهرها.
ب- سیاسی: 1- چگونگی تطبیق سیاست و حکومت در اردن با تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی، 2- ترجمه و تبعات سیاسی ﻗﺮارداد اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ برای ثبات حکومت از سوی فلسطینی‌ها و اردنی‌ها، 3- تاثیر مراکز قدرت و نفوذ بر سپهر سیاست و حکومت در اردن، 4- قطبی شدن جامعه اردن به‌دلیل اقدامات حکومت نظیر تغییر مداوم دولت‌ها، 5- توجه به زمینه گرایش مردم به رادیکال‌های مذهبی، 6- افزایش روزافزون مخالفان حکومت و قدرت سلفی‌های جهادی، 7- احتمالات جانشینی ملک عبدالله، 8- ابهام آینده سیاسی در پرتو ماموریت ارتش و سازمان اطلاعات و امنیت کشور (حفظ سلطنت یا حفظ کشور و انجام ماموریت محوله)، 9- بحران آب و تبعات سیاسی- اجتماعی گسل زیست‌محیطی بر اردن و 10- تاثیرات بحران خاورمیانه و مساله فلسطین بر آینده اردن.
 پس شما مسأله اقتصادی را پاشنه آشیل اردن می‌دانید؟
تا حد زیادی بله! با این مقدمه‌ای که عرض شد، اردن را باید یک کشور عربی با ویژگی‌های خاص بدانیم؛ ضعف اقتصادی و فقر موجود در این کشور به دلیل عدم وجود منابع طبیعی موجب شده بافت سیاسی- اجتماعی اردن آسیب‌پذیر شده و از همین جهت تهدیدهایی همواره متوجه حکومت این کشور باشد. باید توجه داشته باشیم که فضا و اثرات تحولات امنیتی در کنار ترکیب جمعیتی آن که 60 درصد فلسطینی و تنها 40 درصد اردنی‌الاصل هستند، موضوع مهمی است؛ به همین جهت و در کنار فقر اقتصادی، اردن سرزمینی است که به سختی می‌تواند روی پای خود بایستد و از این منظر، اردن یکی از معدود کشورهایی است که مدام به دنبال ائتلاف‌سازی برای ادامه حیات خود است. این وضعیت باعث می‌شود تا کوچک‌ترین تنش‌های سیاسی- اجتماعی داخلی و حتی خارجی دولت، این کشور را به چالش بکشد و از این منظر دولت‌ اردن از هرگونه به‌هم‌‌ریختگی داخلی هراس جدی دارد.
  در گفته‌های خود به موقعیت جغرافیایی اردن و رابطه آن با امنیت به صورت گذرا اشاره کردید؛ اساساً موقعیت سرزمینی اردن چگونه امنیت ملی این کشور را به چالش می‌کشد؟
موقعیت جغرافیایی اردن به گونه‌ای است که در میان چند کشور و جغرافیای دیگر محصور شده و این امر تبعات خارجی برای اَمان در بر داشته است که باید آنها را به 5 دسته تقسیم کنیم:
1- دولت خودگردان فلسطینی در کرانه باختری
2- سوریه
3- عراق
4- عربستان
5- رژیم صهیونیستی
این چینش باعث شده اردن در میان بحران‌ها محصور شود و از این جهت اردن تاکنون به دنبال کسب کمک و پشتیبانی از سایر کشورها بوده است اما این وضعیت باعث نشده که نقش حساس اردن در مجامع بین‌المللی به حاشیه رفته یا نقش میانجیگری آن کمرنگ شود. به گونه‌ای که در قضیه فلسطین هیچ مساله‌ای بدون اردن حل نمی‌شود؛ درست است که نقش سیاسی مصر یا حمایت‌های مالی عربستان در این بین بسیار مهم است اما کنشگری اَمان در این پرونده را نمی‌توان نادیده گرفت. مجموع این شرایط باعث می‌شود اردن هم به عنوان یک کشور آسیب‌پذیر و هم به عنوان یک دولت موثر و تاثیرگذار در مسائل بین‌المللی شناخته شود، لذا این کشور به دلیل آسیب‌پذیری اقتصادی به کمک‌های کشورهای عربی چشم دارد.
  یعنی در زمینه مسائل اقتصادی نقش فشار عربی هم مطرح است؟
بله! در تحلیل ساختار اجتماعی و بخشی از بدنه اقتصادی این کشور باید توجه داشت که فلسطینی‌ها در اردن به عنوان یک نیروی کار موثر به حساب می‌آیند؛ از این منظر و بر اساس تقسیم‌بندی نانوشته‌ای که وجود دارد، جمعیت فلسطینی‌های اردن وظیفه پیشبرد اهداف اقتصادی و فرهنگی دولت را به عهده دارند و در مقابل شهروندان اردنی‌الاصل که بیشتر از عشایر اردنی هستند در ارتش و سازمان‌های امنیتی حضور دارند که نشان از وفاداری و ریشه‌های قومیتی در اردن دارد. فلسطینی‌هایی که در اردن هستند یک منبع درآمد خارجی به شمار می‌روند و محل تامین نیروی انسانی تحصیلکرده کشورهای عربی هستند. از این جهت اردن علاوه بر مسائل سیاسی و قومیتی که ارتباط با اعراب را شکل می‌دهد، با کشورهایی مانند کویت که بیشترین نیروی کار فلسطینی در آن مشغول هستند، رابطه تنگاتنگ دارد. در میان کشورهای عربی ارتباط با کویت از حیث نیروی کار مهاجر و ارتباط با عربستان از حیث حمایت اقتصادی بیش از سایر کشورها به چشم می‌خورد. نزدیکی و وصلت «خاندان بن راشد» در امارات و «خاندان هاشمی» در اردن از موضوعات دیگری است که خط و خطوط ارتباطی اردن با کشورهای منطقه را نمایان می‌کند. در این بین ممکن است سعودی‌ها خواهان ورود اردن یا موضع‌گیری آن درباره یک مساله خاص باشند اما آنها به درخواست ریاض توجه نمی‌کنند و تنها زمانی این درخواست را مورد بررسی قرار می‌دهند که صرفه اقتصادی برای آنها داشته باشد و موجب جذب کمک‌های مالی شود، بنابراین بدون تردید اردن آن موضوع را بررسی خواهد کرد، چرا که بر اساس آنچه پیش‌تر به آن اشاره کردم، اردن بشدت از لحاظ منابع مالی با مشکل روبه‌رو است و برای مقابله با آن مجبور به همکاری در برخی پروژه‌ها خواهد بود.
  نقش اردن در مسائل سوریه را چگونه باید تحلیل کرد؟
درباره روابط با سوریه باید نگاهی به مرزهای شمالی اردن داشته باشیم، چرا که این جغرافیا نشان می‌دهد روابط اَمان و دمشق در بازه‌های زمانی مختلف (بویژه در زمان حافظ اسد و ملک حسین) دچار نوسان بوده است. از زمان ریاست‌جمهوری بشار اسد تا سال 2011 روابط این دو کشور مثبت ارزیابی می‌شد؛ تا جایی که فعالیت‌های اقتصادی مثبت میان هر دو طرف رقم خورد اما روابط از زمانی فاز تقابلی و منفی به خود گرفت که رهبری القاعده در اردن درصدد حضور در سوریه برآمد و تقریباً هرکسی که به دنبال اقدام علیه حکومت سوریه بود باید از اردن عبور می‌کرد. در مجموع در ادبیات اولیه نیروهای جهادی القاعده حرکت به سوی سوریه در 3 محور خلاصه می‌شد:
1- ورود به سوریه از طریق مرز ترکیه با تجهیز و تسلیح توسط آنکارا که بیشتر از آسیای میانه یا اروپا می‌آمدند.
2- ورود از خاک اردن به دستور و حمایت مالی و تسلیحاتی عربستان
3- ورود از تونس به خاک سوریه از طریق اردن
در این ادبیات به صورت واضح می‌بینیم که 2 محور از 3 محور اصلی برای ورود تروریست‌ها به شامات از نواحی جنوبی بوده که عناصر داعش و القاعده برای ورود به خاک سوریه از مرزهای اردن استفاده می‌کردند. عده‌ای دیگر از نیروها برای جنگ‌های نیابتی از شرق لبنان وارد نواحی غربی سوریه می‌شدند که در اینجا وزن ژئواستراتژیک اردن در این صحنه بیشتر از سایر کشورها به شمار می‌رود. به عبارت دیگر اگر نقش ترکیه و اردن در بحران سوریه را با یکدیگر مقایسه کنیم، می‌بینیم سیاست اجرایی و عملیاتی ترکیه از حیث لجستیکی به شمال سوریه ضربه زد و اردن از ناحیه جنوبی به سوریه لطمه وارد کرد. اگر بخواهم ساده‌تر بگویم، باید گفت اردن با ارائه خدمات اطلاعاتی و امنیتی و تا حدی لجستیکی به شرکای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای خود، اقدام به رفع نیازهای اقتصادی خود می‌کند و ترکیه بیشتر در جنبه لجستیکی و حمایت سیاسی در این روند و درآمد اقتصادی و تا حدی چشمداشت به خاک سوریه و درگیری‌های ارضی و مرزی دخیل بود.
در میان بحران سوریه و جابه‌جایی عناصر مسلح رادیکال، اردن مدلی از سیاست را اتخاذ کرد تا خود را علی‌الظاهر در تقابل با بشار اسد و سوریه نشان ندهد که برای این موضوع 2 اقدام بسیار مهم را انجام داد: نخست استقرار آوارگان سوری در شمال مرزهای خود که به سوریه منتهی می‌شد، دوم آموزش مسلحان و مخالفان سوری با کمک آمریکا و بریتانیا. این دو موضوع دقیقاً نشان می‌دهد اردن دست به هیچ اقدامی نمی‌زند مگر آنکه منافع اقتصادی و مالی در آن وجود داشته باشد که این وضعیت برآمده از فقر منابع است و نه جاه‌طلبی و منافع سیاسی امنیتی و چشمداشت به خاک سوریه. در اینجا اردن برای افتتاح اردوگاه و استقرار آوارگان سوری فکر کرده بود و بر اساس سیاست کسب کمک‌های مالی بین‌المللی دست به چنین کاری زد اما درباره افتتاح اردوگاه آموزش مسلحین علاوه بر کسب منافع اقتصادی، هدف آن بود که بتواند با استقرار این پایگاه‌ها در شمال کشور و حتی در خاک سوریه، مرزهای مشترک خود را مسدود کند و مانع بازگشت و ورود عناصر شکست خورده داعش و القاعده به اردن شود.
به عبارت دیگر اَمان توانست با بستن مرزهای شمالی خود ناامنی برآمده از بحران سوریه را مدیریت کند تا نگذارد آثار مخرب و تهدیدات آن به داخل خاکش سرایت کند، چرا که ایدئولوژی جریان‌هایی مانند القاعده و داعش، همچنان در اردن فعال و زنده است. درست است که اهل‌سنت حاضر در اردن شافعی‌مذهب هستند اما به دلیل مبارزات فلسطینی‌ها با رژیم صهیونیستی و ورود آوارگان فلسطینی به اردن، در کنار خلق نوع و مدلی از اخوان‌المسلمین معتدل در این کشور، شاهد حضور اسلامگراهای تندرو هم هستیم و حضور ایدئولوژی القاعده و داعش در اردن را قابل توجه و مهم جلوه می‌دهد.
  نقش قدرت‌های فرامنطقه‌ای در اردن را چگونه می‌بینید؟
یکی دیگر از محورهایی که باید از دریچه آن به اردن نگاه کرد، بریتانیاست. مناسبات سیاسی و اطلاعاتی لندن و اَمان از سطح بالایی برخوردار است که این موضوع ریشه در گذشته این کشور دارد. حکومت هاشمیون به نوعی خود را مدیون بریتانیا می‌دانند و معتقدند حمایت بریتانیا موجب شد اردن از عثمانی‌ها گرفته شده و به کشوری تبدیل شود که یک ارتباط نزدیک و ساختارمند در آن وجود داشته باشد. نکته قابل توجهی که باید به آن اشاره کنم این است که تفاوت زیادی میان حمایت بریتانیا و آمریکا از اردن وجود دارد. بریتانیا از حیث کمک‌های تسلیحاتی نمی‌تواند مانند ایالات متحده اردن را حمایت کند و از این جهت، از منظر سیاسی و نقش مشورتی خود در کنار اردن هستند و از سوی دیگر بخشی از کمک‌های مالی و اطلاعاتی خود را در اختیار این کشور قرار می‌دهند.
  اردن چه نقشی در سیاست خارجی ایران دارد؟
برای تکمیل تصویر کلی از اردن برای خوانندگان، بخشی از تحلیل اوضاع سیاسی- اجتماعی اردن را باید به جایگاه این کشور در سیاست خارجی ایران اختصاص دهیم. متاسفانه در کشورمان وزن سیاسی اردن را بسیار پایین و نامعقول می‌بینیم، این در حالی است که این کشور به دلیل ارتباط و تاثیر عمیق بر مسائل کشورهایی مانند عراق، فلسطین، سوریه و عربستان باید برای ما حائز اهمیت باشد، چرا که جمهوری اسلامی نسبت به این کشورها رویکرد خاص دارد یا اینکه تحولات آنها برای ما مهم است اما متاسفانه هنوز نتوانسته‌ایم یک رابطه محکم و مفید را با اردن برقرار کنیم. این امر برآیند 2 موضوع است: 1- ترس اردن از تحولات سیاسی و امنیتی منطقه و نقش و حضور ما در این تحولات است که اردن با این سیاست‌ها و رویکرد ما مخالف است و 2- توجه کمتر ما به دغدغه‌های کشورها و میزان ضربه‌پذیری آنها و طراحی رویکردی که بتواند به این دغدغه‌ها پاسخ مناسب و اطمینان‌بخش بدهد تا هم منافع و اهداف خود را دنبال کنیم و هم آسیب‌پذیری‌های کشورها را به حداقل برسانیم.