روزنامه اعتماد
1397/03/09
هر كسي را بهر كاري ساختند
در خبرها آمده بود كه 30 نماينده مجلس روز دوشنبه در نامهاي خطاب به وزير ورزش، خواستار پاسخگويي وزير درباره خط خوردن چهار بازيكن از ليست نهايي تيم ملي فوتبال شدند. همچنين تذكر كتبي هفته قبل چهارده نماينده مجلس به وزير ورزش درباره خط خوردن ووريا غفوري و جلال حسيني از تيم ملي نيز جزو خبرهاي ديروز بود. اكثر اين چهارده نفر نمايندگان مناطق كردنشين بودند و قاعدتا از خط خوردن ووريا غفوري ناراضي بودند و به هر دليلي نام سيد جلال انزليچي را هم در تذكر كتبيشان آورده بودند. درباره سوال و تذكر اين سائلان و متذكران، ذكر چند نكته ضروري است. تذكار و تذكر وظيفه همه است؛ چه مردم، چه نمايندگان مردم.كه فرموده است فذكر انما انت مذكر. و اما بعد:
1- اينكه عدهاي از نمايندگان مجلس يك كشور به خط خوردن چند بازيكن تيم فوتبال آن كشور اعتراض كنند، اگر در تاريخ فوتبال بينظير نباشد دست كم كمنظير است. در جام جهاني 1998 امه ژاكه، سرمربي تيم ملي فرانسه، اريك كانتونا را به تيم ملي دعوت نكرد؛ كانتونايي كه بهترين بازيكن فوتبال فرانسه بود و طرفداران منچستريونايتد بحق به او لقب «پادشاه» داده بودند. ولي كسي در مجمع ملي (مجلس سفلي) يا مجلس سناي فرانسه امه ژاكه را تحت فشار قرار نداد كه King Eric بايد در جام جهاني بازي كند. از حيث دخالت مجلس ملي يك كشور در وقايع فوتبالي جزيي، مشهورترين مورد مصوبه مجلس نمايندگان برزيل در سال 1959 است؛ مصوبهاي كه پله را سرمايه ملي و خارج شدن او را از ليگ فوتبال برزيل ممنوع كرد. در آن سال اينترميلان ميخواست پله را به قيمت سرسامآور يك ميليون دلار از سانتوس بخرد ولي درخشش حيرتانگيز پله در جام جهاني 1958، موجب مخالفت مجلس برزيل با فروش «مرواريد سياه» به باشگاههاي اروپايي شد. اگرچه به همين مصوبه مجلس برزيل هم احتمالا ايرادهاي حقوقي جدي ميتوان وارد كرد، ولي به هر حال بايد قبول كنيم كه ميان ماه ما تا ماه گردون، تفاوت از زمين تا آسمان است! پله كجا و خط خوردگان كيروش. ولي جدا از اين، برزيل دهه 1950 هم كشوري توسعهنيافته بود كه ذهنيت اكثر سياستمدارانش ربط چنداني به قانونگرايي و توسعه نداشت و به همين دليل تا سه دهه بعد همچنان گرفتار وضعيتي غيردموكراتيك و ناكارآمد بودند. شايد چنين مواردي گوياي تفاوت ذهنيت سياستمداران برزيل با فرانسه و آلمان باشد. ماريو گوتزه، زننده تكگل آلمان در فينال جام جهاني 2014 بود؛ گلي كه آلمان را قهرمان جهان كرد. با گل گوتزه براي اولين بار يك تيم اروپايي در قاره امريكا جام جهاني را برد و اروپاييها موفق شدند قهرماني برزيل در سوئد (1958) را جبران كنند. به يك معنا، گوتزه با قاره امريكا همان كاري را كرد كه پله با اروپا كرده بود. اما الان يواخيم لو ماريو گوتزه را از تيم ملي آلمان خط زده و در بين سياستمداران آلماني، كسي هم معترض نيست كه چرا لو از حق خودش به عنوان سرمربي تيم ملي استفاده كرده و گوتزه را به جام جهاني 2018 نميبرد. تازه بگذريم كه گوتزه 26 ساله است و سيدجلال حسيني تقريبا 37 ساله.
2- شاعر گفته است: جهان چون خط و خال و چشم و ابروست/ كه هر چيزي به جاي خويش نيكوست. بر اين سياق بايد گفت نيمكت تيم ملي جاي مسوولان سياسي نيست. مداخله در تعيين بازيكنان تيم ملي در جام جهاني، حتي اگر به سياستمداران واگذار شود، سود و ثمري در پي نخواهد داشت. مشهور است كه در برزيل، حتي پيرزنان هم طرح و ايدهاي براي تركيب و تاكتيك بازي تيم فوتبال برزيل دارند. هر برزيلياي براي خودش يكپا مربي است و چپ و راست از تصميمات مربي تيم ملي اين كشور انتقاد ميكند. اگرچه مولانا گفته است هركسي را بهر كاري ساختند/ ميل آن را در دلش انداختند، ولي ميل به مربيگري فوتبال، لزوما نشانه اين نيست كه هر فردي، از معلم و استاد دانشگاه گرفته تا نماينده مجلس و وزير ورزش، حق و صلاحيت دارند كه در تعيين نفرات تيم ملي مداخله كنند.
3- اعتراض نمايندگان كرد به خط خوردن وريا غفوري از تيم ملي، خواسته يا ناخواسته، بوي قومگرايي منفي ميدهد. قومگرايي منفي يعني ديدن همهچيز از دريچه قوميت. اگر قرار است فوتبال را هم با عينك قوميت نگاه كنيم، بعيد است كه بتوانيم به ساير حوزههاي زندگي بدون اين عينك بنگريم. به چه دليل حتما بايد يك بازيكن كرد يا ترك يا فارس يا بلوچ در تيم ملي حضور داشته باشد؟ اگر روزي روزگار چنان بگردد كه مربي تيم ملي ايران تركيب تيمش و حتي كل نفرات تيم ملي را از استان سيستان و بلوچستان يا استانهاي آذريزبان انتخاب كند، آيا فارسها حق دارند اعتراض كنند چرا فلان بازيكن فارسزبان از تيم ملي خط خورده؟ مگر قرار است در تيم ملي سياست توزيع عادلانه اقوام را شاهد باشيم؟ نفت و گاز و ساير منابع و امكانات كشور قطعا بايد عادلانه بين اقوام توزيع شوند ولي تيم ملي فوتبال ايران كه نفت و گاز نيست و واقعا چرا بايد از كيروش انتظار داشته باشيم كه نفرات تيمش را براساس ملاحظات نيروهاي اجتماعي شكلگرفته بين شكافهاي تاريخي و ساختاري فعال يا غيرفعال جامعه ايران انتخاب كند؟ آيا الان بلوچها و سنيها و مسيحيان و كليميان ايران هم بايد اعتراض كنند به فقدان بازيكنان بلوچ و سني و مسيحي و كليمي در تيم ملي ايران؟ قطعا معترضان و متذكران خواهند گفت كه وريا غفوري و كاوه رضايي بازيكني درجه اول در فوتبال ايران است. قبول. ولي آيا اگر وريا بلوچ يا مسيحي بود، بلوچها يا مسيحيان ايران منطقا حق داشتند به كيروش اعتراض كنند بابت خط خوردن اسمش؟ پاسخ كوتاه است و بيش از حد آشكاره: نه! كيروش، درست يا غلط، درك و فهمي از فوتبال دارد كه موجب شده قلم قرمز بكشد بر نام چند بازيكن تيمش. او به موفقيت تيمش در جام جهاني فكر ميكند و فوتبال را هم از منظر يك مربي فوتبال ميبيند نه از منظر يك سياستمدار يا همولايتي يا چه. پس چه نيكوست كه مسوولان ورزش به جاي پرداختن به مسائل جزيي كار كيروش در تيم ملي ايران، به چارهانديشي درباره مسائل و مصائب اساسي جامعه همت بگمارند.
سایر اخبار این روزنامه
افسردگي روشنفكري نيست
چه كساني به دنبال حذف علي مطهري هستند
چه كساني به دنبال حذف علي مطهري هستند
هنرمندان از پوپوليسم فاصله بگيرند
هنرمندان از پوپوليسم فاصله بگيرند
استراتژي قاره سبز در نشست بروكسل براي توسعه صنايع كوچك ايران: واقع بينانه، جذاب و مفيد
جهاد اسلامي با خمپاره انتقام خون شهداي خود را گرفت: نگراني از آغاز جنگي ديگر
تلآويو به ايجاد شكاف در جبهه ايراني - روسي اميدوار شده است: حملات اسراييل به سوريه ابزاري براي ترساندن روسها
آموزش و پرورش در محاصره افكار عمومي
خط شعر و انديشه
به راي خود احترام ميگذارم
غنيسازي 20 درصدي مردم
آموزگار زمان
تهران مخاطب اصلي مسكو
برخورد با معلول نه علت
چرا اقتصاددانان خاموشاند
هر كسي را بهر كاري ساختند