یک رسانه هلندی خبر مرگ بمب‌گذاری حادثه 7 تیر 1360 را تایید کرد «معتمد»، «کلاهی» بود؟

علیرضا صدقی
از زمان انفجار دفتر حزب جمهوری در هفتم تیر ماه سال 1360 تاکنون بحث‌ها و نظرگاه‌های متفاوت و گاه متناقضی پیرامون آن شکل گرفته است. با این حال اما به نظر می‌رسد یکی از پرابهام‌ترین رویدادهای تاریخ جمهوری اسلامی، موضوع تروریست عامل انفجار دفتر حزب جمهوری باشد.
از نخستین روزها که گمان می‌رفت محمدرضا کلاهی صمدی در زمره شهدای این حادثه تروریستی است تا چندی بعد که مشخص شد او خود عامل اصلی بمب‌گذاری بوده است، همواره وجود، حضور و نحوه نفوذ وی به تشکیلات و دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده توسط او مورد سوال و پرسش بوده و هست.
با این اوصاف طی سال‌های اخیر بحث‌ها رنگ و بوی تازه‌ای یافته و شکل جدیدی پیدا کرده است. به خصوص در روزهای گذشته که پایگاه خبری پارول هلند اعلام کرد «علی معتمد»، مرد ایرانی کشته شده در شهر المیره هلند به سال 2015، همان «محمدرضا کلاهی صمدی» است.


البته این مدعا پیش تر هم توسط یکی از فعالان سیاسی چپ به نام مرتضی صادقی در گفت‌وگویی با صدای آمریکا با بیان جزئیاتی از قتل یک مرد ۵۶ ساله ایرانی در هلند مطرح شده بود. او در این گفت‌وگو با اشاره به این قتل می‌گوید: «این فرد در ابتدا به «مرد ناشناخته» معروف شد و بعدتر او را «علی معتمد» معرفی کردند، اما شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد علی معتمد نام دوم محمدرضا صمدی کلاهی است». صادقی شاهد مدعای خود را حضور برخی اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق در مراسم خاکسپاری این فرد عنوان کرده است. یکی دیگر از مهم‌ترین دلایل مورد استناد صادقی، وجود خال در کف پای فرد کشته شده است که پیش از این هم به عنوان یکی از مشخصه‌های کلاهی معرفی شده بود.
اما به باور برخی دیگر از تحلیل‌گران، کلاهی در هلند تاجر مواد مخدر و اسلحه بود و از همین راه امرار معاش می‌کرد و در سال‌های اخیر نیز با وارد کردن حجم بالایی از مواد مخدر، به یکی از کارتل‌های بزرگ مواد در هلند تبدیل شده بود. ظاهرا کلاهی با برخی شرکای خود دچار اختلافات شدید شده بود و بارها توسط آنها تهدید به مرگ می‌شد و نهایتا طی حادثه‌ای توسط چند نفر در حین رانندگی در خیابان کشته شده و خودروی وی نیز به آتش کشیده می‌شود.
محمدرضا کلاهی صمدی که بود؟
محمدرضا کلاهی صمدی، فرزند حسن، متولد ۱۳۳۸، دیپلمه ریاضی از «دبیرستان بامداد تهران»، دانشجوی سال اول رشته برق دانشگاه علم و صنعت بود. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سازمان مجاهدین خلق پیوست ولی به دستور مسئولان مافوق تشکیلات به عنوان پاسدار به کمیته ولی‌عصر تهران، واقع در خیابان پاستور پیوست. زمان زیادی نگذشت که وی موفق شد به حزب جمهوری اسلامی رخنه کرده و چندی بعد به عنوان مسئول حفاظت سالن برگزیده شد.
در همین زمینه «آیت‌الله موحدی کرمانی» نقل می‌کند: «کلاهی در شهید بهشتی نفوذ کرد و شهید بهشتی نیز به او اعتماد کرد. من به خاطر دارم که در جلسه شورای مرکزی حزب، کلاهی می‌گفت من باید تمام این ساختمان را به لحاظ امنیتی چک کنم تا یک وقت در پی این ساختمان مواد منفجره کار نگذاشته باشند. کلاهی عامل نفوذ و خیانت بود و با این ترفند پی ساختمان را کند و مواد منفجره را در آن کار گذاشت.»
برخی نزدیکان و دوستان کلاهی در حزب جمهوری اسلامی از او به عنوان فردی فعال و پرتحرک در حزب یاد می‌کنند و دلیل اعتماد بزرگانی هم چون مرحوم شهید بهشتی به وی را نیز همین عامل می‌دانند.
«علیرضا نادعلی» یکی از اعضای حزب جمهوری اسلامی و دوست نزدیک محمدرضا کلاهی می‌گوید: «زمانی که من به دفتر اصلی حزب آمدم کلاهی در آنجا بود و نمی‌دانم چطور با حزب آشنا شده بود و چه کسی او را به آنجا آورده بود اما در ظاهر پسر فرز و زرنگی بود و خیلی جدی هم در کارها ظاهر می‌شد. اصلا به همین دلیل هم بود که شاید در حزب جاگیر شده بود و تقریبا اعتماد افراد را به خود جلب کرده بود. آن زمان هم در حزب آنقدر جو صمیمیت و دوستی بود که کسی به کس دیگر بدگمانی و تردید نداشت. من هم با او صمیمی شده بودم و با هم رفیق بودیم.»
این عضو سابق حزب جمهوری اسلامی می‌گوید: «در آن ایام خاطرم هست که با همین کلاهی عصرها هندوانه‌ای می‌گرفتیم و در گوشه حیاط حزب تختی گذاشته بودیم و می‌نشستیم و هندوانه را که در حوض انداخته بودیم قاچ می‌کردیم و می‌خوردیم و همان جا هم کلی شوخی با یکدیگر می‌کردیم. اما نکته‌ای که در اینجا هست این است که کلاهی آن زمان با ما به هیچ عنوان عکس یادگاری نمی‌انداخت، واقعا هم عجیب بود برای‌مان تا اینکه بعد از انفجار دلیلش را فهمیدیم.»
نادعلی همچنین با اشاره به کشف خانه کلاهی پس از حادثه هفتم تیر و وضعیت خانوادگی‌اش می‌افزاید: «من هیچگاه به خانه کلاهی نرفته بودم و خانه‌اش را ندیده بودم و آدرسش را هم بلد نبودم چون ظاهرا نمی‌خواست ما خانه‌اش را یاد بگیریم، اما ظاهرا بعد از چاپ عکسش در روزنامه‌ها، مردم به سپاه اطلاع می‌دهند و سپاه هم خانه‌اش را کشف می‌کند و ظاهرا در خانه‌اش عکس شاه و اینها را پیدا می‌کنند. چون ظاهرا خواهرش عضو چریک‌های فدایی خلق بوده است و برادرش هم عضو همین گروهک‌ها بوده و بعد از اینکه برادرش به ایران باز می‌گردد شناسایی و اعدام می‌شود. پدرشان هم ظاهرا قبل از انقلاب عضو ارتش بوده است. کلا خانواده ضدانقلابی بوده‌اند.»
کلاهی صمدی پس از هفتم تیر به کجا رفت؟
کلاهی پس از بمب‌گذاری، به صورت مخفیانه و به طور مستمر توسط سازمان مجاهدین خلق محل اختفایش تغییر می‌کرد. وی یکی دو ماه بعد به کردستان و پس از مدتی به عراق منتقل شد.
«محمدی ری شهری» وزیر وقت اطلاعات، در کتاب خاطرات خود می‌نویسد: «نامبرده در عراق در بخش عارفی (روابط با عراق) با نام مستعار «کریم» فعالیت می‌کرده و با یکی از منافقین به نام خورشید فرجی زنوز، اهل تهران، ازدواج می‌کند. همسرش قبلا مسئول نهادی بوده که تنزل رده داشته، مدتی فرمانده گردان ارکان (پشتیبانی) و مدتی مسئول تاسیسات بوده است. وی آموزش خلبانی را گذرانده بود و آخرین سمتش هم فرماندهی یگان پدافند، در به اصطلاح ارتش آزادیبخش بود. گفته می‌شود کلاهی در سال ۱۳۷۰ نسبت به سازمان مساله‌دار شده و در سال ۱۳۷۲ از سازمان جدا و در سال ۱۳۷۳ از عراق به آلمان رفته بود.»
یکی از کادرهای جدا شده از سازمان به نام «سعید شاهسوندی» درخصوص فرار کلاهی به کردستان عراق و فعالیت او در بخش فرستنده‌های رادیو مجاهد نقل می‌کند: «درست در فردای هفتم تیر سال ۱۳۶۰، طبق برنامه‌ریزی قبلی، من و سه نفر دیگر به عنوان گروه موسس رادیو مجاهد، بنا به دعوت عبدالرحمن قاسملو [رهبر حزب دموکرات کردستان ایران] عازم محل دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان در ارتفاعات زمزیران شدیم. یکی دو ماه بعد فردی به جمع ما پیوست. او قدی نسبتا کوتاه داشت با ظاهری نجیب و آرام و روحیه‌ای تشکیلاتی و اجرایی. هویت او برای همه ما مشخص نبود. او با نام «کریم» در بخش فنی رادیو مجاهد (فرستنده‌ها) سازماندهی شد. او که بعدها کریم رادیو نام گرفت کسی جز محمدرضا کلاهی، عامل انفجار ۷ تیر نبود.
آخرین شنیده‌های من در مورد او این است که در روند تحولات ایدئولوژیک درون سازمان مجاهدین، مساله‌دار شده و حتی شنیدم که در حاشیه است ولی به دلیل نقشی که در ماجرای هفتم تیر دارد دیگر امکان زندگی علنی نداشته و به صورت ناشناس زندگی می‌کند.»
سایر اخبار این روزنامه
«ابتکار» ازعواقب ادامه صادرات محصولاتی مانند هندوانه برای منابع آبی کشور گزارش می دهد ضیافت بزرگان؛ رفتن یا ماندن؟ کنشگری مدنی یا پوپولیسم سلبریتی‌ها؟ قدیمی‌ترین خبرنگار ایران درگذشت ناصر یمین مردوخی، نقطه! علیرضا صدقی حلقه مفقوده در آوار مطالبات گزارش «ابتکار» از ابعاد مختلف ماجرای یک پرونده جدید کودک آزاری این حق بچه های ما و ما بود؟ از شایعه باروری ابرها تا ادعای جذب سامانه‌های بارشی علت اصلی بارش‌های بهاری چه بود؟ اولین تالار کنسرت کودکان در تابستان افتتاح خواهد شد خانه‌ای برای نت‌های کودکانه «ابتکار» گزارش می دهد کارزار فراکسیونی برای تصاحب ریاست مجلس یک رسانه هلندی خبر مرگ بمب‌گذاری حادثه 7 تیر 1360 را تایید کرد «معتمد»، «کلاهی» بود؟ پس از پیمان آب و هوایی پاریس و برجام، این بار نوبت به کارشکنی در نفتا رسیده است ترامپ ، قاتل پیمان‌های بین‌المللی معاون اول رئیس جمهوری: دولت برای حل مشکلات صنعت پتروشیمی اهتمام جدی دارد سردار سلامی: هیچکس نمی‌تواند موشک‌ها را از ایران بگیرد معاون امور زنان و خانواده رئیس‌جمهوری: تحقق عدالت در جامعه مهمترین برنامه دولت است