همدلی به مناسبت دهم خرداد سالگرد درگذشت عزت الله و هاله سحابی قسمتی از تاریخ مبارزات آنها را بررسی کرد

ژن های بد!
مهندس سحابی تجربه ای غنی و دانشی وسیع در فضای توسعه بود، آیا هنوز نباید از تجربه او و پتانسیل های ذهنی اش برای رشد توسعه ایرانی استفاده کرد؟
همدلی| گروه سیاسی- نام مهندس عزت‌الله سحابی با ایران و موضوعی به نام دغدغه ایران گره خورده است. با «نیم قرن خاطره و تجربه» دلسوزی‌های پایان‌ناپذیری برای «ایران فردا» داشت. به شهادت تاریخ او شیفته ایران اسلامی بود. او می‌گفت من اسلام می‌خواهم، در کنار ملیتم و می‌خواست ایرانیت و اسلامیت را با هم داشته باشد. یکی از نزدیکان و دلبستگان به منش مهندس سحابی در وصف او گفته بود که «در سحابی می‌شد بازرگان و شریعتی را دید. منتها با وارد کردن عنصر کارشناسی ملی به جای شعارهای کلان. و این هنر سحابی بود. بدون ورود عامل توسعه پایدار و دید کارشناسی، بازرگان و شریعتی با هم تلاقی نمی‌کردند. این تلاقی، مثلث جدیدی را شکل داد. که در درون آن آزادی به دموکراسی و برابری به عدالت ممکن نزدیک می‌شد. و تجربه تاریخی دولت دکتر مصدق به عنوان یک دموکرات ملی عدالت‌طلب، به عنوان ایده و قضاوت اعمال و عملکردها مبنا قرار می‌‌گرفت».
مرحوم سحابی در امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مملکت، اطلاعات زیادی داشت و با مکاتب مختلف آشنا بود و همچنین اعتقادات مذهبی قوی داشت و توانسته بود مسائل ملی را در قالب مسائل مذهبی با هم تجزیه و تحلیل کند و تز ملی – مذهبی را ارائه داد. مهندس سحابی نماد شصت سال مبارزه و کوشش بی‌وقفه برای آزادی، دمکراسی، عدالت و پیشرفت ایران، با جنبش ملیت‌خواهی ایرانی در دهه‌ی بیست، پای در عرصه‌ عمومی نهاد و تا آخرین لحظه، جایگاه خود را در صف جنبش دمکراسی‌خواهی نوین ملت ایران، پاس داشت. او ایران را برای همه‌ مردم ایران می‌خواست و برای این آرزو، سالها زندان و شکنجه را بر تن خویش هموار کرد.


او در آخرین ساعات هشیاری می‌گفت: «زندگی مردم سخت شده است. خدا می‌داند که من چقدر برای ایران نگرانم! من دارم می‌میرم و کاری برای ایران نکردم». سحابی با وجود محدودیت‌هایی که برایش ایجاد شد هیچ‌گاه پای از دایره اخلاق بیرون نگذاشت و به شهادت موافق و مخالف از جمله منادیان سیاست اخلاقی در بازار هفت رنگ سیاست بود.
فعالیت اجتماعی نقطه عزیمت سحابی
تولد عزت‌الله سحابی همزمان بود با حکمرانی رضاخان یعنی سال ۱۳۰۹. او در یک خانواده‌ای فرهنگی چشم به دنیا گشود. «مادرش معصومه اسدی‌کنی و پدرش مرحوم دکتر یدالله سحابی از چهره‌های شاخص نهضت آزادی در پیش و پس از انقلاب و دانش‌آموخته دکتری زمین‌شناسی از فرانسه بود». در سال ۱۳۲۷ وارد دانشگاه تهران و در رشته مهندسی مکانیک مشغول به تحصیل شد. درست از همین‌جا بود که فعالیت های اجتماعی خود را به صورت جدی پی‌گیری کرد. دانشگاه برای او تنها کسب علم نبود بلکه مشق سیاست نیز بود. به خاطر همین به محض ورود به دانشگاه عضو انجمن اسلامی دانشجویان شد و در کنار افرادی چون «محمد نخشب، حسین عالی، منصوربیگی، حافظی، مهدوی شهرضایی، گوشه‌گیر و ابن‌شهیدی فعالیت‌هایش را پی گرفت».
این مرد بزرگ و نجیب 80 سال زندگی کرد و در طول این مدت وقایع تاریخی بسیاری را به چشم دید. تجربیاتی که او از سر گذرانده بود، از او مردی جسور، صادق، میهن پرست، معتقد و مومن و خیلی فضیلت‌های دیگر که در کمتر انسانی به طور همزمان جمع می‌شوند.
مهندس سحابی «ورود متفقین به تهران تا تبعید رضاخان»، «حکومت ملی مصدق تا کودتای ۲۸ مرداد»، «حکومت محمدرضاشاه» و « انقلاب اسلامی» را دیده و از نظر گذرانده بود. گویی سحابی راوی عینی 8 دهه تاریخ معاصر ما بود. البته او در سال‌های پس از انقلاب نیز سمت‌هایی چون «معاون نخست‌وزیر» و «رییس سازمان برنامه و بودجه» و «نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان قانون اساسی» و «اولین دوره مجلس شورای اسلامی» را بر عهده گرفت که از او شخصیتی ساخته بود که بدون شک ظرفیت یک رئیس جمهور را داشت.
ارادت به مصدق
سحابی از بدو ورود به انجمن، همراه با نزدیکان و کسانی که با آنها فعالیت می‌کردند، علاقه خاصی به دکتر مصدق و دولت ملی وی داشت. این علاقه را می‌توان در بالاگرفتن فعالیتش در هنگام کودتای 28 مرداد دید. سحابی و یارانش در این مدت به صورت فعالانه دست به کار شدند. در روز کودتای ۲۸ مرداد، سحابی در همدان به سر می‌برد. خبر کودتا که رسید به همراه دوستان همدانی‌اش که گویا چندان هم سیاسی نبوده‌اند تظاهراتی به راه انداختند و علیه دولت کودتا شعار دادند. همین ارتباطات با شهرستان‌ها بود که پس از کودتا نطفه‌های نهضت مقاومت ملی را شکل داد و امکان گسترش آن در شهرستان‌ها را فراهم کرد. یکی از فعالیت‌های نهضت مقاومت انتشار نشریه‌ای با عنوان «راه مصدق» بود. فعالیتی که عزت‌الله سحابی نیز در آن مشارکت موثری داشت. سحابی در جایی می‌گوید: «انجمن اسلامی دانشجویان با وقوع کودتای ۲۸ مرداد همچون پیشگامان خود مرحوم طالقانی و مرحوم بازرگان و دکتر سحابی که تا آن زمان افرادی غیرسیاسی بودند و پس از کودتا به یک عنصر سیاسی تبدیل و در عرصه سیاسی فعال شدند.»
سال‌های محدودیت
در جریان همین کنش و واکنش‌ها نسبت به جریان و «راه مصدق» بود که برای اولین‌بار بازداشتش کردند. به همین خاطر یک ماه در زندان ماند. در اسفند‌‌‌ همان سال بود که سحابی با زرین‌دخت عطایی، خواهرزاده مهندس بازرگان و خواهر دوستش رحیم عطایی ازدواج کرد اما یک ماه‌ونیم پس از ازدواج برای دومین بار به همراه عسگری، مسوول تکثیر راه مصدق بازداشت و این‌بار به زندان لشکر دو زرهی منتقل شد.
بازرگان و دکتر سحابی بعداز کودتای 28 مرداد بود که وارد سیاست شدند. در سال ۱۳۳۸ در جریان دکترین کندی فعالیت‌های آنها گسترش بیشتری یافت. اینجا بود که «مهندس بازرگان و دکتر سحابی به دنبال مذاکره با آیت‌الله طالقانی در مورد تاسیس یک تشکل مبتنی بر عقاید و مرام اسلامی و ملی به توافق رسیدند. تشکیلاتی سیاسی - مذهبی که بتواند مبارزان مسلمان را تحت پوشش قرار دهد. جریان ملی - مذهبی از‌‌‌ همان زمان متولد شد و اندیشه‌هایی که ریشه در تاملات چهره‌هایی چون سیدجمال‌الدین اسدآبادی داشت به تشکیل گروهی سیاسی با عنوان «نهضت آزادی ایران» انجامید.
دردسرهای نهضت
آنگونه که مورخین نوشته اند، «نهضت آزادی به سرعت در شهرهای مختلف کشور گسترش یافت و حتی برخی اعضای حزب مردم متعلق به اسدالله علم نیز به آن پیوستند. این موضوع باعث شد، رژیم به فعالیت‌های این گروه تازه تاسیس که بازرگان و طالقانی را در راس داشت حساس شود. در پی اعلام اصلاحات ارضی و انقلاب سفید از سوی محمدرضا شاه پهلوی و دولت امینی، نهضت آزادی در سوم بهمن ۱۳۴۱ اعلامیه‌ای در اعتراض به انقلاب سفید منتشر کرد که با واکنش تند حکومت مواجه شد و باعث دستگیری سران و عده‌ای از فعالان نهضت از جمله آیت‌الله طالقانی، مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی شد». بعداز این سال‌ها به دلیل فشارهای زیادی که به نهضت و اعضای آن وارد آمد، چندین بار به زندان رفت و آزاد شد. تا اینکه ساواک در سال 1350آنان را مورد هجوم قرار داد. در همین دوره بود که سحابی به همراه هاشمی رفسنجانی و طاهر احمدزاده نامه‌هایی خطاب به امام خمینی‌(ره) و دیگر مبارزان خارج از کشور نوشتند و از آنان خواستند در برابر بازداشت گسترده اعضا موضع‌گیری کنند.
انقلابی که برایش جز زندان نداشت
سحابی زندگی‌اش را با سیاست و سیاستش را در زندگی‌اش آمیخته بود. تا جایی که این راه و روش زندگی اش را تحت تاثیر قرار داد و باعث به وجود آمدن مشکلاتی برای او و خانواده اش شد. اما او از سیاست دست نکشید چون عاشق ایران و سرنوشت ایران بود. به همین خاطر در جریان پیروزی انقلاب اسلامی که از سوی بنیان‌گذار جمهوری اسلامی و شهید مطهری به عنوان یکی از اعضای شورای انقلاب اسلامی برگزیده شد. به این ترتیب از یک ماه پیش از پیروزی انقلاب مشغله‌های دولت انقلابی بر دوش سحابی سنگینی کرد و او باز غرق در فعالیت‌های سیاسی شد.
سال‌های بعداز این عزت الله سحابی با خروج جریان ملی‌- مذهبی و نهضت آزادی از حاکمیت، به حوزه فعالیت‌های مطبوعاتی و فکری پرداخت و حاصل کار او ماهنامه‌ای شد با عنوان «ایران فردا» که از سال ۱۳۷۰ تا زمان توقیف در سال ۱۳۷۹ از مهم‌ترین مجلات زمان خود به شمار می‌آمد.
و اما هاله
در بین فرزندان شریعتی تنها فرزندی که شبیه مرحوم علی شریعتی بود دخترش سوسن است. همین اتفاق در خانواده سحابی نیز قابل توجه است. تنها فرزندی که شباهت بیشتری به پدرش داشت هاله بود. منش و مرام و معرفت عزت الله سحابی الگوی شاخص و مهمی برای اهل منزل بود، برای فرزندانش و حتی برای دامادش. هاله پدرش را بسیار دوست داشت و همیشه همراه او بود. گویی عزت الله سحابی را در خود و خود را در او بزرگ کرده بود. فرزند سحابی بودن برای او مشکلات بسیاری به وجود آورد، تا جایی که وقتی از دانشگاه تهران – در رشته فیزیک – فارغ‌التحصیل شده بود تا چند سال مدرکش را ندادند و حتی به خاطر اینکه فرزند عزت الله بود او را استخدام نکردند. اما هاله عاشق پدر بود و تمام این مشکلات را به جان خرید. آنقدر پدر را دوست داشت که تاب دوری‌اش را نیاورد و روز بعداز خاکسپاری پدر فوت کرد. تقی شامخی در وصف همسرش مرحوم هاله گفته بود: «هاله دغدغه اصلی‌اش محرومان جامعه بودند؛ چه آنها که با فقر اقتصادی مواجه بودند و چه آنها که به‌لحاظ شرایط سیاسی برای خانواده‌شان مشکلات و سختی‌هایی به وجود آمده بود. در این زمینه هم هیچ ریسکی نداشت. هیچ‌چیز مانعش نبود. برای همین بود که مشکلاتی پیش می‌آمد. اما کار سیاسی‌اش بر مسائل اجتماعی و کمک به افراد نیازمند متمرکز بود. قبل از انقلاب عضو انجمن اسلامی دانشگاه تهران بود و همان موقع هم هزینه‌هایی دادند و بعد از انقلاب هم جزء طیفی قرار گرفتند که از سوی برخی متهم می‌شدند که با انقلاب همراه نیستند و بنابراین جایگاهی در دانشگاه و دیگر سطوح رسمی نداشتند».