جلوه هایی از نشاط دانشجویی در دیداری صمیمی



 دیدار دانشجویان با رهبر معظم انقلاب اسلامی در روز دوشنبه سرشار از صحنه های جذاب و ماندگاری بود. جلوه هایی از این دیدار صمیمی را خبرگزاری میزان  منتشر کرده  که بخشی از آن در زیر می‌آید:
رأس ساعت 17:۳۰ پرده‌های جایگاه کنار می‌رود؛ دانشجویان به سمت جلو هجوم می‌برند. دست‌ها رو به آقاست با شعار‌های محکم «ای رهبر آزاده/ آماده‌ایم آماده.» بعضی چشم‌شان پر از اشک است. آقا می‌خواهد دانشجویان بنشینند، اما حالا کسی عقب‏‌برو نیست. همه در یک فشردگی مطلق به سر می‌برند. همان اول کار، مجری چند خط و نشان برای سخنران‌ها می‌کشد:«امسال برای اولین بار یک تریبون مجزا برای مجری درنظر گرفته شده تا مدیریت زمان هم بهتر انجام شود. هر نفر ۷ دقیقه!» بعد رو به آقا می‌گوید:«آقا اجازه هست جلسه را با صحبت دانشجویان شروع کنیم؟» آقا با خنده می‌گویند:«این جلسه که اجازه نمی‌خواهد؛ جلسه برای همین تشکیل شده که بچه‌ها صحبت کنند» جمع هم می‌خندد و صلوات می‌فرستد.


محمدجواد معتمدی‌نژاد، نماینده جنبش عدالتخواه دانشجویی ...خیلی تند صحبت می‌کند و کلامش محاوره‌ای است. متنش تماماً در حوزه عدالتخواهی است. نقد قوه قضائیه و چند کنایه به صدا و سیما! از رویکرد «تو چه‌کاره‌ای؟» در قوه قضائیه انتقاد می‌کند و می‌گوید «مردم وقتی می‌بینند با یک آفتابه‌دزد به‌تندی برخورد می‌شود، اما تاکنون برخوردی نظیر آنچه امیرالمؤمنین با ابن‌هَرَمه انجام دادند، با مدیر متخلف جمهوری اسلامی صورت نگرفته است، به کلیت نظام بدبین می‌شوند و می‌گویند نکند اینها همه با همند؟» صدا و سیما را هم حسابی می‌نوازد و بعد از برنامه آقا برای تحول در صدا و سیما و قوه ‌قضائیه سؤال می‌کند. صحبتش که تمام می‌شود و پیش آقا می‌رود، آقا می‌گویند «خب درد‌ها را گفتید، راه ‌حل‌ها را هم از نظر خودتان بگویید. تشکل شما سال‌هاست که مورد تأیید من است، در همین دو موضوع که از من سؤال کردید (صدا و سیما و قوه قضائیه) راه ‌حل‌ها را هم از نظر تشکل خودتان بنویسید و بدهید.» معتمدی‌نژاد که حالا حسابی شارژ شده، می‌پرسد بنویسیم به دستتان می‌رسد؟ آقا می‌گویند: بله حتماً.  نوبت به نماینده بسیج می‌رسد. صحبت از «آستان کاخ سفید» و «دخیل بستن به پنجره‌های کاخ الیزه و باکینگهام» توسط مسئولین می‌کند و حضار می‌خندند. از دولتی‌ها و مجلسی‌ها می‌خواهد که به خاطر تحمیل هزینه‌های برجام بر نظام از مردم عذرخواهی کنند. جمعیت «احسنت» می‌گوید.
بعد از او، سحر مهرابی نماینده نشریات دانشجویی پشت تریبون می‌آید. محور سخنرانی‌اش را گذاشته بر قانون و توجه به قانون اساسی. کنایه‌هایی هم درباره حصر فتنه‌گران می‌زند و آن را نادرست می‌داند. دانشجویان، اما با شعار «مرگ بر فتنه‌گر» همراهی‌اش می‌کنند. مهرابی هم مانند بقیه دانشجویان بعد از صحبتش پیش آقا می‌رود. آقا می‌گویند متنی را که خواندید، به من بدهید. متنش را می‌دهد. آقا می‌گویند «دانشجو‌ها همه بچه‌های من هستند.» به آقا می‌گوید شیرازی است و درخواست یک هدیه می‌کند. آقا می‌گویند قرآن بهتان هدیه می‌دهم.
حسین اخگرپور، نماینده جامعه اسلامی صحبتش را با این عبارت شروع می‌کند: «بسم الله و بالله و علی مله رسول الله» از خواندن این عبارت آقا تعجب می‌کنند که قرار است اخگرپور بعدش چه بگوید. با تعجب به او نگاه می‌کنند. او متنش را با جمله‌ای از شهید بهشتی ادامه می‌دهد که من تلخی برخورد صادقانه را به شیرینی برخورد منافقانه ترجیح می‌دهم. صحبتش را با نقد وزارت علوم شروع می‌کند و چشم‌ها برمی‌گردد سوی وزیر که در گوشه حسینیه روی صندلی نشسته. عرق از پیشانی اخگرپور شره کرده؛ وقت ۷ دقیقه‌ای مجبورش کرده سرعتش را چند برابر کند. وی به برنامه‌ریزی دسیسه‌چینان برای آینده انقلاب اشاره می‌کند و می‌گوید: «انگار احمق‌ها یادشان رفته سرنوشت مهدی هاشمی را، احمق‌ها یادشان رفته تاریخ دهه ۶۰ و قائم مقام معزول را.» دانشجویان با تکبیر بدرقه‌اش می‌کنند. اخگرپور کاغذهایش را روی تریبون جا می‌گذارد و پیش آقا می‌رود. با لهجه شیرین ترکی‌اش با آقا صحبت می‌کند. آقا هم به ترکی از او می‌پرسند اهل کجایی؟ جوابش را که می‌شنوند، با خنده به او می‌گویند نزدیکی‌های خامنه است. بعد هم آقا در واکنش به ابراز نگرانی او برای آینده انقلاب و فردای انقلاب، یک جمله آرام‌بخش می‌گویند «نگران فردا نباشید؛ خدای امروز، همان خدای فرداست؛ شما‌ها هم که هستید.»
اسماعیل کوهی‌مقدم، دبیر دفتر تحکیم وحدت پیشنهاد دارد آقا جلسه‌ای با کارآفرینان جوان برگزار کنند؛ آقا یادداشت می‌کنند. بعد هم از نبود ساز و کار اعتراض در کشور سخن می‌گوید که جمعیت احسنت می‌گویند. نقطه اوج صحبتش درباره شورای عالی انقلاب فرهنگی است؛ می‌گوید «از قضا سرکنگبین صفرا فزود/ روغن بادام خشکی می‌نمود.» آقا و دانشجویان می‌خندند. مخبر دزفولی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی لبش را می‌گزد و دستی به روی دستش می‌کشد. نفر بعدی هم که نماینده اتحادیه دانشجویی دانشگاه آزاد است، دوباره صحبتش را با تذکر به نماینده نشریات دانشجویی شروع می‌کند. مهم‌ترین نکته او مسأله آقازادگی است و می‌گوید «آقازادگی سیاسی، فرهنگی، اقتصادی مشکل کشور است، اصلاح‌طلب و اصولگرا هم ندارد، معمم و مکلا هم ندارد» آقا در حالی که دارند می‌نویسند، از زیر عینک نگاهش می‌کنند و لبخند می‌زنند.
۱۱ نفر از دانشجویان سخنرانی کرده‌اند و حالا نوبت آقاست. اما یکی از آن وسط بلند می‌شود و اجازه صحبت می‌خواهد. آقا با خنده می‌گویند :«می‌دانید که در این جلسه من کاره‌ای نیستم؛ همه‌کاره ایشان (مجری) است؛ اگر به من باشد می‌گویم همه صحبت کنند»، مجری تذکر می‌دهد که وقت گذشته، اما دانشجو دست‌بردار نیست و فقط دو دقیقه وقت می‌خواهد. آقا می‌گویند از همان جا حرفت را بزن؛ او گلایه‌هایی در مورد وضعیت سیستان و بلوچستان بیان می‌کند و می‌نشیند.